کتاب «اسرائیلی که من دیدم؛ نه صلح، نه حرف اضافه» [اسرائیل التی رایتها: لا سلام ولا كلام] با ترجمه وحید خضاب منتشر شد.
 
اسرائیلی که من دیدم نه صلح نه حرف اضافه

به گزارش مهر، کتابی تازه با ترجمه وحید خضاب مترجم فعال این روزهای بازار کتاب ایران با عنوان «اسرائیلی که من دیدم؛ نه صلح، نه حرف اضافه» روانه بازار کتاب شد.

این کتاب حاصل مشاهدات عاطف حزین (خبرنگار مصری) است که در سال ۱۹۹۶ به فلسطین اشغالی سفر کرده و هم در شهرهای صهیونیست‌نشین (از قبیل تل‌آویو) حضور یافته و هم در شهرهای فلسطینی‌نشین (مانند غزه).

او که به تعبیر خودش برای «شناخت آیندۀ روند صلح» راهی سرزمین‌های اشغالی شده، در طول سفر، هم با شخصیت‌های سیاسی فلسطینی و غیرفلسطینی و هم با مردم عادی دیدار و گفتگو داشته و مشروح این گفتگوها را در کتاب خود درج کرده است. به این ترتیب برای مخاطبانش شناختی دقیق‌تر از آنچه در سرزمین‌های اشغالی می‌گذرد به ارمغان آورده است.

خضاب در بخشی از مقدمه این کتاب آورده است: 

رژیم صهیونیستی بدون تردید بزرگ‌ترین دشمن حالا حاضر ما در صحنۀ منطقه‌ای (و به یک معنا، در صحنۀ جهانی) به شمار می‌رود، دشمنی‌ای که تمامی ابعاد و عرصه‌ها را در برگرفته است. این دشمنی نه تنها یک دشمنی دینی و سیاسی، بلکه حتی یک دشمنی ملی است و این باید قاعدتا برای کسانی که به بُعد ملی‌گرایانه توجه دارند نیز حائز اهیت باشد.

راه‌های مختلفی برای شناخت این دشمن وجود دارد اما شاید یکی از بهترین راه‌ها، بررسی چیزهایی باشد که خود صهیونیست‌ها دربارۀ خود گفته و نوشته‌اند یا کسانی با حضور در بین آنها یا مناطق تحت سیطره‌شان، قلمی کرده‌اند. طبعا مورد دوم، بیشتر شکل سفرنامه یا خاطرات خواهد داشت. و بدیهی است، علاوه بر تامین هدف پیش‌گفته، خالی از جذابیت هم نخواهد بود.

وحید خضاب پیش از این نیز ترجمه آثاری چون «فرمانده در سایه»، «از افغانستان تا لندنستان»، «تاریخ درخشان آل سعود»، «به کلی سری»  و... را منتشر کرده است.

نشر شهید کاظمی این کتاب را  در قطع رقعی و  ۱۹۲ صفحه منتشر کرده است.

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...