علی شاکر، مترجم کتاب «رسانه‌های مغرض» معتقد است؛ این کتاب با بیانی دراماتیک و قصه‌وار سعی می‌کند راه و رسم افشای دستان پشت پرده‌ روایت‌ها را به ما بیاموزد. در همین حال با مثال‌های فراوانی نشان می‌دهد که کدام روایت‌ها در امریکا اشتباه بوده.

رسانه‌های مغرض» [Slanted : how the news media taught us to love censorship and hate journalism]  شریل اتکیسون [Sharyl Attkisson]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، سومین کتاب علی شاکر به تازگی بر ویترین کتابفروشی‌ها نشسته است؛ «رسانه‌های مغرض» [Slanted : how the news media taught us to love censorship and hate journalism] اثری از شریل اتکیسون [Sharyl Attkisson] روزنامه‌نگار مشهور امریکایی. شاکر دکترای علوم ارتباطات از دانشگاه علامه طباطبائی دارد و در حال حاضر به عنوان مدرس مدعو در همین دانشگاه تدریس می‌کند.

شاکر پیش از این یک عنوان کتاب در حوزه روابط‌عمومی با عنوان «نقشه راه» تالیف کرده و کتاب «رسوایی قرن» اثری از گابریل گارسیا مارکز را که شامل نوشته‌های مطبوعاتی مارکز است را ترجمه کرده است. او که در حال حاضر مدیر بخش پژوهش موسسه همشهری است، هدف اصلی خود از ترجمه کتاب‌های حوزه رسانه و ارتباطات رارویکرد آموزشی برای دانشجویان ارتباطات اعلام می‌کند و معتقد است این کتاب بسیار به کار دانشجویان و علاقمندان به کار رسانه می‌آید و بعد مدیران رسانه‌ای. چون به مخاطبان نشان می‌دهد که رسانه‌های بزرگ چه‌طور با ژست دموکراتیک و «پیگیری حقایق» دروغ می‌گویند و با مسلط کردن روایت خویش باعث سانسور می‌شوند.

نویسنده کتاب یکی از روزنامه‌نگاران به‌نام امریکایی است، قبل از هر چیز کمی درباره او برایمان بگویید.
شریل اتکیسون، نویسنده کتاب «رسانه‌های مغرض» روزنامه‌نگاری با سابقه و مشهور است که در رسانه‌هایی چون سی‌ان‌ان و سی‌بی‌اس برنامه‌های روزانه و هفتگی داشته است. او تاکنون چهار بار جایزه‌ امی برای پروژه‌های تحقیقی (پیگیرانه) برده است. او خبرنگاری سرکش است که محدودیت‌ها و سانسور در شبکه‌ی سی‌بی‌اس را برنتابید و از آنجا استعفا داد. برای او گوهر روزنامه‌نگاری مهم است. پس هر جا که مشغول کار بوده خط قرمزش آزادی عملش بوده. برای همین گرچه میان کاربران شخصیت محبوبی است ولی همچنان با اتهام‌ها و تهمت‌هایی نواخته می‌شود؛ مثل مخالفت با تزریق واکسن. این در حالی است که در خود کتاب به روشنی توضیح می‌دهد هیچ‌گاه چنین نکرده است. هیچ‌گاه نه هوادار دموکرات‌ها بوده و نه جمهوری‌خواهان. ولی به قول خودش مدام مدخل ویکی‌پدیا را اصلاح می‌کند اما کسانی هستند که دوباره این مدخل را عوض می‌کنند تا او را چهره‌ای افراطی و ضد واکسن جلوه دهند. خودش می‌گوید از مدام اصلاح کردن این اطلاعات در اینترنت خسته شده است. این در حالی است که برای نمونه پس از شکایت در دادگاه نیویورک‌تایمز اعلام کرد که درباره‌ او اشتباه کرده و اتکیسون مخالف واکسن نیست. ولی همچنان روایتی که علیه او وجود دارد بر شایعه‌ها دامن می‌زند.

چرا این کتاب رو برای ترجمه انتخاب کردید؟ ویژگی آن چیست؟
اتکیسون پیش از این کتابی نوشته است به نام «آلودن» (Smear) که بسیار مورد توجه قرار گرفت. جزو پر فروش‌های نیویورک‌تایمز هم شد. در آن کتاب نشان می‌دهد که چه‌طور سیاست و رسانه دست در دست هم می‌توانند به اشخاص و اتفاق‌های برچسب‌های کثیف بزنند و آن پدیده را از هستی ساقط کنند. به شخصه علاقمندم به کتاب‌هایی که فضای کنونی اخبار در رسانه‌ها را نقد می‌کنند. کتاب‌هایی مثل «پیگیر اخبار نباشیم» روف دوبلی یا کتاب «اخبار» آلن دوباتن خیلی بی‌رحمانه به اخبار می‌تازند. اما چرا رسانه‌ها به اینجا رسیده‌اند؟ این پرسشی است که می‌توان جوابش را در کتاب «رسانه‌های مغرض» پیدا کرد. هسته‌ اصلی «رسانه‌های مغرض» بحث «روایت» است. اینکه چه‌طور رسانه‌ها می‌توانند به ساخت و پیگیری یک روایت منافع اقشار بالادست را تامین کنند. اینکه «روایت» چگونه می‌تواند در خدمت سانسور قرار بگیرد. اینکه چه‌طور جا انداختن یک «روایت» می‌تواند باعث نادیده انگاشتن سایر وقایع شود. روایت‌هایی که اتفاقاً ما با آن همدل هستیم. مثل تبعیض نژادی یا جنبش «می‌تو». اما همین روایت‌ها خود ابزار سانسور شده‌اند. در واقع در عین حال که به ظاهر از جایگاه فرودست دفاع می‌کنند ولی از همین جایگاه توانسته‌اند چماق سانسور و نادیده انگاشتن سایر وقایع اجتماعی باشند.

و به نظر شما مطالعه این کتاب نیاز اصلی رسانه‌ها است یا مخاطبان؟
به نظرم در درجه‌ نخست این کتاب بسیار به کار دانشجویان و علاقمندان به کار رسانه می‌آید و بعد مدیران رسانه‌ای. چون به مخاطبان نشان می‌دهد که رسانه‌های بزرگ چه‌طور با ژست دموکراتیک و «پیگیری حقایق» دروغ می‌گویند و با مسلط کردن روایت خویش باعث سانسور می‌شوند. همین سانسور حال کاربران و مخاطبان را بد و آنان را از رسانه‌ زده می‌کند. امروزه کار رسانه‌ها ساده‌ نیست. کاربران برای دریافت اطلاعات تنها به یک منبع اکتفا نمی‌کنند. پس باید به کمک رسانه کاری کرد که فضایی جا بیفتد که همه یک چیز را تکرار کنند.

محتوای کلی کتاب که به نقد سانسور در رسانه هاست، چه میزان بافضای رسانه ای ما تطابق دارد؟
گرچه در رسانه‌های ایران گاهی با یک دستور می‌توان کاری کرد که هیچ کانالی به موضوعی خاص نپردازد، ولی در عمل در ایران نیز با همین «روایت»ها مواجه‌ایم. یعنی گاهی رسانه‌ها موضوعی را چنان می‌پرورند که گویی حقیقت مطلق است. همین امر باعث نوعی مارپیچ سکوت می‌شود و دیگر کسی جرات نمی‌کند علیه روایت حاکم حرفی بزند. این موضوع صرفاً سیاسی نیست. می‌توانیم در سایر عرصه‌ها هم آن را ببینیم. بنابراین کتاب با بیانی دراماتیک و قصه‌وار سعی می‌کند راه و رسم افشای دستان پشت پرده‌ی روایت‌ها را به ما بیاموزد. در همین حال با مثال‌های فراوانی نشان می‌دهد که کدام روایت‌ها در امریکا اشتباه بوده. روایت‌هایی که حتی وقتی جعلی بودن آن نمایان می‌شود، باز هم به شکلی دیگر به حیات خود ادامه می‌دهند. شبیه این است که شما مثلا اعتقاد داشته باشید فلان کس دزد است. دلیل و مدرک می‌آورند که او دزدی نکرده. ولی از آنجایی که خیلی خوب برای‌تان ترسیم کرده‌اند که دزد همین شکلی است، پس بی‌برو برگرد او دزد است. حتی اگر دلایل و مدارک خلاف آن را ثابت کند.

دستکاری یا سانسور در خبر و اطلاع‌رسانی در رسانه های ما نیز هست؟
سانسور به شکل مستقیم و غیرمستقیم اعمال می‌شود. سانسورهای غیرمستقیم در رسانه‌های غرب بیشتر به چشم می‌خورد. در ایران این امر همیشه وجود داشته است. دست‌کم توقیف رسانه‌‌ها در محیط‌های آزاد به اندازه‌ ایران نیست. یا رسانه‌ها برای انتشار نبایستی مجوز بگیرند.

رسانه‌های مغرض در گفت‌وگو با علی شاکر

روایت های نویسنده بر اساس موارد واقعی و عینی است؟
آنچه نویسنده در کتاب مطرح می‌کند، کاملاً به زندگی حرفه‌ای او وابسته است. از این نظر با مدارک و دلایلی که می‌آورد در واقع شما با یک «قصه‌ واقعی» مواجه‌اید. چرا؟ چون نویسنده یک روزنامه‌نگار است و کارش نه خیال‌بافی که دراماتیزه کردن واقعیت است.

توصیه و راهکار نویسنده به مخاطبان چیست؟ برای اهالی رسانه هم راهکاری ارائه داده‌شده؟
چنین کتاب‌هایی الزاما در پی توصیه و نصیحت نیستند. فکت‌هایی را برای خواننده فراهم می‌آورند تا به او نشان دهند چه‌طور واقعیت تحریف می‌شود. نویسنده نیز از وضعیت کنونی مدارس روزنامه‌نگاری در امریکا شکایت دارد. از وضعیت یک‌طرفه به قاضی رفتن. موج‌سواری کردن روی اتفاق‌ها و روایت‌های موجود. بی‌اعتنایی کردن به «جور دیگر» دیدن وقایع. اینکه روزنامه‌نگاران جوان تنبل شده‌اند و تنها در پی انتشار بدون فکر اطلاعات‌اند. اینکه چه طور پلتفرم‌هایی مثل فیس‌بوک به نام بررسی فکت‌ها (فکت‌چک) در عمل به دروغ و جعلیاتی دیگر دامن می‌زنند. برای همه‌ این‌ها نویسنده‌ دلایل و مدارکی می‌آورد که با توجه به زبان روایی کار، کتاب جذابی را پیش روی مخاطب می‌نشاند.

کتاب «رسانه‌های مغرض» در 260 صفحه و قیمت 80 هزار تومان توسط نشر خزه به بازار نشر راه یافته است.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...