جامعه و سلامت روان | آرمان امروز


سلامت روان از مهم‌ترین مباحث روز است که در جوامع گوناگون در سطوح مختلف به آن پرداخته می‌شود، به‌ویژه جوامعی که با معضلات بسیار از جمله اقتصادی و فروپاشی اجتماعی و سیاسی مواجه‌اند. به‌تازگی در یک نظرسنجی، بیش از 99 درصد تهرانی‌ها، فاقد سرزندگی نشان داده شده‌اند؛ این تنها یک مورد از عدم توجه به سلامت روان جامعه از سوی حاکمیت و نهادهای علمی و فرهنگی است. از این رو است که خوانش کتابِ «مغاک جنون» [The abyss of madness] نوشته  جرج اتوود [George E. Atwood] (ترجمه پیوند جلالی و آرش مهرکش در نشر نو) می‌تواند در این زمینه به ما کمک کند.

خلاصه رمان مغاک جنون» [The abyss of madness]   جرج اتوود [George E. Atwood

«مغاک جنون» یک کاوش وجودی در مسائل مربوط به سلامت روان از دیدگاه پدیدارشناسی است. اَتوود همه‌چیز را از افسردگی، تروما، روان‌پریشی و اضطراب از یک پایگاه انسان‌محور بررسی می‌کند. درک او ریشه در فلسفه با تأکید ویژه بر رشته پدیدارشناسی دارد. اگرچه این کتاب سال‌ها قدمت دارد، اما حاوی چندین دهه تجربه و دانش درمورد چگونگی نشستن و گوش‌دادن به تجربه شخصی رنج‌دیده و درحال درمان است.

اَتوود، از نظر بالینی، در دهه‌های 60 و 70 با مشاهده تأثیر غالب جنبش‌های روانپزشکی و روانکاوی در بیمارستان‌های بهداشت روان بزرگ شد. او براساس این باورهای جزمی و نیروهای درمانِ شناختی-رفتاری و سایر شیوه‌های «مبتنی بر شواهد»، اندیشه خود را توسعه می‌دهد. اَتوود ایده افسردگی را به‌عنوان یک بیماریِ قابل درمان، به چالش می‌کشد و بیان می‌کند که «افسردگی یک واکنش طبیعی و بخشی عادی از زندگی است – و پاسخی سالم به چیزهای افسرده‌کننده‌ای است که برای ما اتفاق می‌افتد.» وقتی اَتوود از جنون صحبت می‌کند، به روان‌پریشی و اسکیزوفرنی یا حتی اختلال دوقطبی در مرحله شیدایی آن اشاره می‌کند. اَتوود فکر می‌کند اینها موارد افسردگی ساده نیستند، اگرچه مطمئناً شباهت‌هایی با شدت بسیار کمتر وجود دارد. و همه این اصطلاحات چیزهایی هستند که او آنها را به‌عنوان مکانیسم‌های دفاعی و درعین‌حال علمی در برابر ترس خودمان از پرتگاه و معنای مشترک ما از انسان‌بودن است: «از نظر پدیدارشناسی، دیوانه‌شدن، موضوعی از تکه‌تکه‌شدن روح، سقوط در نیستی، تبدیل‌شدن به حس محو و نابودی است. سقوط در ورطه جنون، هنگامی که رخ می‌دهد، چیزی نامتناهی و ابدی احساس می‌شود. شخص، بی‌حدوحصر، در خود گم می‌شود، به نیستی مطلق می‌افتد.»

آنچه در اندیشه اَتوود می‌گذرد این است که جنون یک بیماری یا اختلال نیست. جنون ورطه است. یک تجربه نابودی مطلق است. همه این‌ها از نظر عقلی غیرقابل دفاع هستند، و اَتوود فکر می‌‌کند به‌دلیل وحشت رخ می‌‌دهند. وحشتی که اَتوود از آن صحبت می‌کند چیست؟ این خودِ وحشت جنون است، یعنی اضطرابی که ممکن است فرد در نیستی بیفتد. این پرتگاه در افق دنیای هر فرد یا فراتر از آن قرار دارد و هیچ‌چیز ترسناک‌تر از آن وجود ندارد؛ زیرا از نظر اَتوود حتی مرگ نیز برای ما وحشتی قابل مقایسه با آنچه در پرتگاه جنون است، ندارد. او پیشنهاد می‌کند که مرگ یک پیوند بالقوه با عزیزان یا برعکس، رهایی یا رهایی از غم‌ها و دردهای زندگی ماست. ما می‌توانیم در برابر مرگ خشمگین باشیم یا از طریق توانایی تفکر از مرگ خود شگفت‌زده شویم یا حتی جهان را بدون خود تصور کنیم، اما جنون ورطه‌ای است که در آن گیر می‌افتیم و راه فراری نیست و با درد تدریجی خود را نابود می‌کنیم.

اَتوود همه آسیب‌ها را به‌عنوان درهم‌شکستن جهان‌بینی ما می‌داند، و بنابراین همه آسیب‌ها را، تحت‌عنوان آسیب معرفت‌شناختی یا درهم‌شکستن فهم، قاب‌بندی می‌کند. او به اهمیت تلاش یک روانشناس به‌عنوان درمانگر اشاره می‌کند تا از آسیب‌رساندن به خود یا خودکشی بیماران خود جلوگیری کند. به‌جای وادارکردن بیماران به امضای قراردادهایی که واقعاً برایشان مهم نیست، به آنها اجازه داده شود تا وظایف‌شان را بدون تأثیر عاطفی بر روان درمانگر انجام دهند، اَتوود پیشنهاد می‌‌دهد که «با همدلی گوش کنیم و به‌دنبال درک این مساله باشیم که چرا کسی می‌خواهد خود را نابود کند؟»

اصول اصلی رویکرد اَتوود درک تجربه فرد و قراردادن آن در زمینه فرهنگ، جامعه و تاریخ است. یعنی به‌جای اینکه افراد در دسته‌های تشخیصی طبقه‌بندی شوند، می‌توانیم از منظر بیمار ببینیم که آنها چگونه دنیا را می‌بینند؟ و چگونه به جهان خود معنا می‌دهند؟ حتی باید روان‌درمانگر تلاش کند تا بر مبارزات و زخم‌های بیمار از چیزی که اغلب به‌عنوان بیماری روانی رنج می‌برد، غلبه کند. این فلسفه «آسیب‌شناسی فرد» است و با هر بیمار به‌عنوان فردی منحصربه‌فرد و با عزت و احترام رفتار می‌شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...