جهانی که رو به از هم گسیختگی دارد | الف


رمانهایی که از حال و هوای نوستالژیک برخوردارند، اغلب برای مخاطبان جذابیتی چند سویه می‌توانند داشته باشند؛ از یک طرف جذابیت محتوا و فرم خود رمان و از سوی دیگر جذابیت این حسرت‌خواری برای گذشته که حاصل خلق فضایی ملموس و البته دوست داشتی (به دلایل مختلف) است که متاسفانه سپری شده و دیگر امکان بازگشت ندارد. این تاثیر زمانی بیشتر می شود که خواننده بی آنکه توقع چنین احساسی را داشته باشد، یکباره خود رادر بطن داستانی با موقعیت هایی این‌چنینی بیابد.

محفل عوضی ها [The Rotters' Club]  جاناتان کو [Jonathan Coe]

«محفل عوضی ها» [The Rotters' Club] اثر جاناتان کو [Jonathan Coe] با ترجمه وحید پورجعفری و رضا عابدین‌زاده که به همت نشر قطره منتشر شده، نمونه بارز چنین رمانهایی است. اثری که جذابیت های بالقوه خودش را دارد و این جذابیت ها در متن فضایی نوستالژیک به فعلیت رسیده‌اند و همین باعث شده تاثیرگذاری آن از قوت بیشتری برخوردار باشد.

جاناتان کو، زاده 19 آگوست 1961، نویسنده ای انگلیسی است. کو در ورسسترشایر به دنیا آمده و در مدرسه‌ی کینگ ادوارد و ترینیتی کالج تحصیل کرد و پس از مدتی، به تدریس در دانشگاه وارویک پرداخته و در همین دانشگاه، در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری در رشته‌ی ادبیات انگلیسی تحصیل کرده است. کو از میانه دهه هشتاد نوشتن را به طور جدی در برنامه خود قرارداد و اولین رمان خود را در سال 1987 به چاپ رساند. محفل عوضی ها ششمین رمان اوست که در سال 2001 منتشر شده است.

«محفل عوضی ها» همانند اغلب رمانهای موفق، شروع خوبی دارد. شروعی که در شکل گیری این ویژگی مورد اشاره رمان (نوستالژیک بودن) تاثیر بسزایی دارد. داستان در زمان حال آغاز می شود، (سوفی و پاتریک) دختر و پسر جوانی که تازه با هم آشنا شده‌اند، در یک رستوران روبه روی هم نشسته‌اند. آنچه آنها را به هم پیوند می‌دهد ریشه در گذشته دارد، دوستی میان پدر دختر با مادر پسر در ایام جوانی که رنگ و بوی عشق هم داشته، اما به سرانجامی نرسیده و حالا در میانسالی آنها دوباره باهم برخورد کرده‌اند. کندوکاو بچه‌های‌شان در گذشته حسی مشترک از کنجکاوی رابرانگیخته، گذشته ای که جسته گریخته چیزهایی درباره آن شنیده اند و حالا می کوشند آن را چنانکه بوده و یا چنان که خود می پندارند، تجسم کنند.

برای جوان امروز که در عصر اینترنت، فیس بوک و تلفن همراه و... زیسته، زندگی در دنیای بدون فیس بوک و دیگر رسانه‌های سریع، اطلاع رسانی و یا ارتباط جمعی، ریتم زندگی چنان کند و کسل کننده جلوه می‌کند که تنها لطفی ندارد که حتی ناممکن به نظر می رسد. اما حقیقت این است که این ها فقط ظواهر و پوسته بیرونی ماجرا هستند اما در پس این تغییر و تحولات که ظاهر زندگی را تغییر داده اند، مناسبات انسانی، خوبی ها و بدی ها، راست ها و دروغ ها و عشقها همه و همه ذاتی همانند داشته و یکی بوده است. حال احساس از دست رفتن آن روزگار که چه بسا بهتر از امروز بوده، فضایی از غم غربت را می سازد و خواننده را جذب چنین دنیایی می کند.

جاناتان کُو «محفل عوضي‌ها» را در آستانه قرن بیست و یکم نوشته است و در آن رجعتی دارد به اوایل دهه هفتاد که داستانی پر شاخ و برگ، با شخصیت های متعدد و روابطی تو در تو را در بیرمنگام بریتانیا روایت می کند. اگرچه شخصیت های اصلی رمان چهار دوست هستند که دوران دبیرستان خود را می گذرانند اما در این رهگذر قصه پدران و مادران آنها نیز روایت می شود. جغرافیای داستان تقریبا در محیطی کارگری می گذرد. چالش میان کارگران و کارفرمایان، صاحبان سرمایه با نفوذ و تفرقه افکنی سعی در کاهش قدرت اتحادیه‌کارگری دارند و نمایندگان کارگران که هریک سودایی در سر دارند یکی شیفته شهرت و قدرت است و دیگری اگرچه درستکار است اما در بند عشق تایپیست و منشی جلسات گرفتار آمده و... در سطحی دیگر رمان به فرزندان همین شخصیت ها می پردازد، ماجراهای تلخ و شیرینشان در مدرسه، دوستی ها، عشق‌ها و رقابت‌های میان آنها که به صورت موازی روایت شود.

منحصر به فردترین ویژگی این رمان آن است که بدون تاکید و متمرکز شدن نویسنده روی یک محور داستانی مشخص، از خیل خرده روایت هایی ساخته شده که در سطوح محتوایی و روایی با هم در ارتباط بوده و کلیتی منسجم را می سازند و بیش از آنکه نمایشگر زندگی یک فرد باشند، نمایشگر یک دوران هستند. دوره‌ای که با امروز تفاوت زیاد دارد، دوره موسیقی راک، دوره نشریات کاغذی و صفحات دوست یابی آنها، دوره ای که کانال های تلویزیونی انگشت شمارند، دوره ای که سندیکاهای کارگری نبض کار و فعالیت در کارخانه ها را در اختیار دارند، دورانی که روابط شکل آزادتری به خود گرفته و ... با اینحال جهان رو به از هم گسیختگی دارد و هیچ نشانی از پشت سرگذاشتن سرگشتگی و ابهامی که این نسل با آن روبه روست، دیده نمی شود.

«محفل عوضی‌ها» رمان شخصیت و رمان رابطه آدمهاست، با این حال جذاب و پرکشش جلو می رود، آنچه داستان را پیش می برد، تغییر و تحولهایی است که در این بین متکی بر خرده روایت های جذاب رمان شکل می گیرد. درواقع بیش از آنکه پیرنگ داستانی و سرانجام آن رمان را به پیش ببرد، این سرنوشت یک نسل و سرانجام یک دوران است که مخاطب را در پی خود می کشد تا پا به پای این دو جوان (سوفی و پاتریک) سفری به گذشته داشته باشد تا شاهد زندگی و زمانه‌ای متفاوت با امروز باشد؛ دوران نوجوانی و مدرسه تا بزرگسالی و ورود به دنیای پر فراز و فرود کار و سیاسی کاری. دورانی که در ظاهر رو به پیشرفت داشته و سوفی و پاتریک در ابتدا تصور می کنند که جهان امروز آنقدر پیش رفته که امکان زندگی در گذشته ناممکن است، اما در طول این رمان می بینیم که این دنیای مصرف زده‌ی سرمایه سالارِ رو به پیشرفت از درون درگیر بحران است، بحرانی که هم اقتصادی است و هم اخلاقی و اجتماعی بنابراین رو به اضمحلال دارد و در چنین دنیایی دوستی ها و دلدادگی ها نیز محکوم به فنا وجدایی است.

جاناتن کو در سیر روایت این رمان به خوبی تغییر افراد یک جامعه مدرن را در بستر تحولات و پیشرفت‌های جامعه به خوبی بازتاب می دهد. «محفل عوضی ها» که در سینما نیز مورد استقبال قرار گرفته و در سال ۲۰۰۱ جایزه ادبی «اوری من وودهاس» را ربود و به عنوان پرفروش ترین رمان سال به اغلب زبانهای زنده جهان ترجمه شد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...
خاطرات برده‌ای به نام جرج واشینگتن سیاه، نامی طعنه‌آمیز که به زخم چرکین اسطوره‌های آمریکایی انگشت می‌گذارد... این مهمان عجیب، تیچ نام دارد و شخصیت اصلی زندگی واش و راز ماندگار رمان ادوگیان می‌شود... از «گنبدهای برفی بزرگ» در قطب شمال گرفته تا خیابان‌های تفتیده مراکش... تیچ، واش را با طیف کاملی از اکتشافات و اختراعات آشنا می‌کند که دانش و تجارت بشر را متحول می‌کند، از روش‌های پیشین غواصی با دستگاه اکسیژن گرفته تا روش‌های اعجاب‌آور ثبت تصاویر ...
به قول هلدرلین، اقامت انسان در جهان شاعرانه است... شعر در حقیقت تبدیل ماده خامی به نام «زبان»، به روح یا در حقیقت، «شعر» است. بنابراین، شعر، روح زبان است... شعر است که اثر هنری را از اثر غیرهنری جدا می‌کند. از این نظر، شعر، حقیقت و ذات هنرهاست و اثر هر هنرمند بزرگی، شعر اوست... آیا چنان‌ که می‌گویند، فرازهایی از بخش نخست کتاب مقدس مسیحی که متکی بر مجموعه کتب مقدس یهودیان، یعنی تنخ است، از اساطیر شفاهی رایج در خاور نزدیک اخذ شده یا خیر؟ ...
یک تنش مفهومی هست بین «نامکان بودن» و «مکان سعادتمند». این می‌تواند پارادوکس معنایی ایجاد کند که قرار نیست جایی وجود داشته باشد که سراسر فضیلت باشد... با پیدا شدن امریکا ما با یک زمین جدید روبه‌رو هستیم... ایده رمانتیک امرسون این است که ما یک سه‌گانه داریم: خود، جامعه و طبیعت. زمانی ما می‌توانیم به تعالی برسیم که وحدتی ارگانیک بین اینها شکل بگیرد... اگر آلن‌پو به خود حمله می‌کند و نشان می‌دهد این خود نه می‌تواند وحدت‌بخش باشد و نه خود وحدت دارد‌، کار ملویل حمله به ضلع طبیعت است ...