حکایت میرزایعقوب عتیقه چی | شهرآرا


رمان «بی‌کتابی» با یک صحنه تکان دهنده و خون بار آغاز می‌شود: راوی اول شخص داستان -میرزایعقوب عتیقه چی یا آنتیک خَـر که کسب وکارش خریدوفروش اجناس قدیمی و به ویژه کتاب‌های کهنه و نسخ خطی است- و نوکرش -یا، به قول خودش در طول داستان، «آدمـ»ـش- درِ ازبیرون قفل شده اتاق زکیـه را با زور و زحمت باز می‌کنند و با جنازه متعفن او روبه رو می‌شوند، جنازه‌ای که به قول راوی «به کفتار هم دورباش می‌گفت» (ص6).

بی کتابی» اثر محمدرضا شرفی خبوشان

از سوی دیگر، این دو شخصیت داستانی -که تقریبا تا پایان رمان یا در اغلب ماجراهای پرفرازونشیب آن حضوری جدی و پررنگ دارند یا شاهد و ناظر اتفاقات عجیب و غریب پیرامون خود هستند- به موازات روبه روشدن با جسد آن بانو متوجه می‌شوند که «کتاب» مفقود شده است، کتابی که برای پس گرفتن آن نزد زکیه آمده بودند، یک نسخه خطی نادر و فوق العاده ارزشمند که با لطایف الحیلی از کتابخانه سلطنتی خارج شده و قرار است در طول داستان جان خیلی‌ها را به خطر بیندازد، کتابی «فی موضوع ضحاک به طور اخص در شناسایی او و معلوم نمودن جای آن در دماوند از روی متون و شواهد نقلی و عقلی و تجسس نظری و شهود عینی» (ص128) با نام «جای نامه ماردوش» یا «گنج نامه ضحاک» مشتمل بر سه باب: «اندر ذکر ضحاک، اندر ذکر دماوند، اندر ذکر جای او» (ص129).

این گشایش معمایی و غافل گیرکننده، هم زمان با عطشناک کردن خوانندگان برای تعقیب داستان و گشودن گره‌های آن، با استفاده از عنصر مهم «زبان» -که یکی از اجزای مهم هر اثر ادبی است و درمورد رمان «بی کتابی» شاید برجسته ترین و هویداترین جزء آن- ما را با فضای داستان و حس وحال حاکم بر آن آشنا می‌سازد، داستانی که از چند ماه قبل از «یوم التوپ» [روز به توپ بستن مجلس شورای ملی به دست کلنل لیاخوف روس و به فرمان محمدعلی شاه قاجار در دوم تیرماه 1287 خورشیدی، حدودا دو سال پس از امضای فرمان مشروطه به دست مظفرالدین شاه در چهاردهم مرداد 1285] آغاز شده، بخش‌های مهمی از آن در همان روز کذایی رخ داده، و بالأخره چند ماه پس از آغاز دوران استبداد صغیر به پایان می‌رسد، داستانی که، منطبق بر قواعد گونه یا همان ژانر «رمان تاریخی»، ترکیبی است از رخداد‌ها و شخصیت‌های واقعی و خیالی.

همان طورکه پیش از این نیز عرض کردم، راوی اول شخص این داستان پُرکشش آدمی است «کتاب باز» و «کتاب خوان» که به دلیل اُنس درازدامنش با کتاب و کلمه، و بالیدنش نزد ناپدری -یا، به قول خودش در طول داستان، «پدراندر»- اهل کتابش، «لفظ قلم» و کتابی حرف می‌زند و می‌اندیشد. او در خلال تعریف کردن ماجراهای مربوط به زندگی اش -در هر سه مقطع گذشته (با مرور خاطرات دوران کودکی و نوجوانی)، حال (اتفاقات پیرامون یافتن و سپس گم کردن کتاب «جای نامه ماردوش») و آینده (آرزواندیشی‌ها و آنچه در انتظار رخ دادن آن هاست)- دائما به نقل پاره‌هایی از کتاب‌های مشهور می‌پردازد: از «اوستا» و «وندیداد» بگیرید تا «جاماسب نامه» و «تاریخ سیستان» (ص2۰7)، چه از زبان خودش و چه از زبان پدراندر مرحومش که روحش همواره همراه راوی است، و معمولا در حال کتاب خواندن: «پدراندر گاهی خفاش می‌شد و با کتاب توی دستش، زیر تیرهای چوبی سقف، دور می‌زد و کلمات مثل حشره از دهانش بیرون می‌ریخت. [...] پدراندر جغد می‌شد و کتاب را می‌گذاشت زیر یکی از بال هایش و می‌نشست روی رف و به سطرهایی که مثل مار در هوا شناور بودند نگاه می‌کرد و کله اش را این طرف و آن طرف می‌چرخاند.» (ص13)

اجازه دهید در پایان ضمن دعوت از شما خوانندگان عزیز این سطور به ضیافت خوش آب ورنگ ساخته شده از کلام و کلمه در کتاب «بی کتابی» -که البته توأم است با رنج و حسرت ناشی از مرور بخش‌هایی تلخ از تاریخ وطن- این جرقه را در ذهن شما بزرگواران روشن کنم که از کجا معلوم کسی که به گفته خودش -به قول معروف، بر پایه خبر واحد- هنگامی که قفل در اتاقی را شکسته با جنازه‌ای متعفن روبه رو شده است خودش قاتل نباشد؟ آیا باید به گفته‌های میرزایعقوب عتیقه چی اعتماد کنیم، یا مثل بسیاری از داستان‌ها پای یک راوی غیرقابل اعتماد در میان است؟

رمان «بی کتابی» اثر محمدرضا شرفی خبوشان توسط شهرستان ادب منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

طنز مردمی، ابزاری برای مقاومت است. در جهانی که هر لبخند واقعی تهدید به شمار می‌رود، کنایه‌های پچ‌پچه‌وار در صف نانوایی، تمسخر لقب‌ها و شعارها، به شکلی از اعتراض درمی‌آید. این طنز، از جنس خنده‌ و شادی نیست، بلکه از درد زاده شده، از ضرورت بقا در فضایی که حقیقت تاب‌آوردنی نیست. برخلاف شادی مصنوعی دیکتاتورها که نمایش اطاعت است، طنز مردم گفت‌وگویی است در سایه‌ ترس، شکلی از بقا که گرچه قدرت را سرنگون نمی‌کند اما آن را به سخره می‌گیرد. ...
هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...
در طبقه متوسط، زندگی عاطفی افراد تحت تأثیر منطق بازار و بده‌بستان شکل می‌گیرد، و سرمایه‌گذاری عاطفی به یکی از ابزارهای هدایت فرد در مسیر موفقیت و خودسازی تبدیل می‌شود... تکنیک‌های روانشناسی، برخلاف ادعای آزادی‌بخشی، در بسیاری از موارد، افراد را در قالب‌های رفتاری، احساسی و شناختی خاصی جای می‌دهند که با منطق بازار، رقابت، و نظم سازمانی سرمایه‌دارانه سازگار است ...
صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعه‌ای در تکریت با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد... جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقه‌اش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود... سه تریلیون دلار هزینه این جنگ شد ...
ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...