اندرزنامه | اطلاعات


همواره پدر به عنوان بزر تر، با زبان به پند و اندرز با پسر سخن می‌گوید. او از تجربه‌های زیستن خود در جهان و در میان مردمان می‌گوید، از آزموده‌های سیاسی و اجتماعی خود، تا راه را از چاه بازشناسد. از سختی‌ها و پلشتی‌ها و سرد و گرم روزگار و از مردمی‌ها و نامردمی‌ها می‌گوید. همه مان این تجربه را در دوران کودکی تا میانسالی داریم.

نامه بفرزند

بسیار نامه‌های پدران از روزگار کتابت تاکنون نوشته شده که برخی از سودمندترین و ارزنده‌ترین آن‌ها در مجموعه‌ها چاپ شده است. چند سال پیش سال هم به کوشش و پژوهش رضا زمانی و شیرین عاصمی مجموعه‌ی دو جلدی با نام «نامه‌ای به فرزندم» چاپ شد که در بردارنده‌ی تاثیرگذارترین این نامه‌ها بود. برخی نامه‌ها کوتاه و برخی در اندازه‌ی یک کتاب هستند، مانند نامه‌های جواهر لعل نهرو به دخترش2 و یا در ایران خودمان نامه‌های نویسنده و مترجم نامی محمود اعتمادزاده (م. ا. به آذین) به فرزندش زرتشت که به نام «نامه‌هایی به پسر»3 چاپ شد؛ که این‌ها به راستی، نامه نیستند، درس نامه هستند.

دکتر محمّد‌علی اسلامی ندوشن (1304-1401ش) پیش از آنکه در سال 1395 قلم خود را غلاف کند و از نوشتن باز ایستد، در سال 1394 کتابی با نامی پر مفهوم به نام «برگ‌ریزان»4 که جزو آخرین آثار چاپ شده‌ی اوست، نامه ای به دو پسر خود رامین و مهران (که هر دو دانش آموخته‌ی دکترا هستند) که در شهریور 1367 ش نوشته بود درج کرد (ص 107- 121) و گرچه خطابش بدان دو بود، ولی چنانکه خود نوشته در حقیقت، مخاطب آن همه‌ی فرزندان ایران بودند.

لحن نامه بسیار صمیمی و دلسوزانه و از سر درد نوشته شده است آن هم از سوی کسی که در آثار شصت گانه‌ی خود بارها تاریخ سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی ایران را زیرو کرده و خود آزموده و در آثار خود پالوده است. آنگاه که از ایران می‌نویسد و می‌گوید:« ایران را از یادنبریم»5 یا «ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟»6 او ایران را لوک پیری7 می‌داند که همه باید در اندیشه‌ی تنهایی اش باشند.8 تا زمانی که از درون جان خویش و از سر دلسوزی فریاد می‌کشد:«سخن‌ها را بشنویم»9 و در اندیشه‌ی «دیروز، امروز [و] فردا»10 ی ایران است.

خوشبختانه چنانکه انتظار می‌رفت این نامه بازتاب خوبی در بین اندیشمندان ایران داشت و آن را به سان مانیفست دکتر اسلامی ندوشن دانستند. نخستین آن‌ها از سوی دکتر یدالله جلالی پندری بود که در گفتاری با نام «پدران و پسران» در کتاب «مردی که ایران را از یاد نبرد» پس از بررسی پیشینه‌ی تاریخی و ادبی این نامه‌ها از «جاویدان خرد» منسوب به هوشنگ (پادشاه پیشدادی) تا قابوس‌نامه از امیر عنصرالمعالی، گریزی هم به نامه‌های معاصران مانند احمد شاملو و محمود اعتمادزاده زده و چون بیشتر نامه‌ها جنبه‌ی خصوصی پدر به پسر بوده که گهگاه در لابه‌لای آن‌ها نیز اندرزهایی سودمند جای گرفته و صرفا هدف نویسندگان این نامه‌ها، «فرزندان خود و نه فرزندان ایران بوده است»، بدان‌ها نپرداخته است و از میان معاصران به مقایسه‌ی نامه‌ی دکتر پرویز ناتل خانلری11 (1292-1369ش) با نامه‌ی دکتر اسلامی ندوشن پرداخته و از سودمند‌های آن گفته است. او در این گفتار با بهره وری از نامه‌ی دکتر اسلامی می‌آورد:

«دکتر اسلامی ندوشن به فرزندان خود و درواقع فرزندان ایران نصیحت می‌کند: «شما باید هدفتان آن باشد که پس از خاتمة تحصیل به کشورتان بازگردید و در آنجا زندگی دائمی خود را بنا نمایید. هیچ کشوری هرچه آباد و آزاد، جای سرزمین خود انسان را نمی‌گیرد. یک ایرانی که در خارج زندگی بکند، ولو زندگی راحتی داشته باشد، یک‌نیمه انسان است، زیرا رشتة فرهنگی او قطع‌شده است.» (ص 116) و سپس بر حفظ غرور ایرانی بودن تأکید می‌کند: «کشور شما از پرمعنی ترین کشورهای جهان است. همواره غرور ایرانی بودن را در خود نگه‌دارید. به آن افتخار کنید. حتّی اگر گاه‌گداری ایرانی بودن برای شما دردسر و مشکل فراهم کند، اعتماد و اعتقاد خود را از او بازمگیرید.»(ص 113)»
این گفتار به دلیل محتوای خوب آن در همان سال در روزنامه‌ی اطلاعات با نام «ریشه در خاک» چاپ شد.

دیگر بازتاب آن در میان هنرمندان بود که یکی از آن‌ها استاد محمود رهبران خوشنویس و هنرمند نامی نستعلیق ایران است که برای ماندگاری این سند ارجمند در سال 1396 دست به کار کتابت آن شد تا مردم این سامان آن را چون تحفه ای گرانسنگ به خانه ببرند. خوشبختانه کتاب در مدّت کمی نایاب شد و از سوی ناشر در سال 1401 تجدید چاپ شد.
کتاب به غیر از محتوای آموزنده‌ی آن به ویژه بهره وری از تابلوهای چشم نواز استاد امیرخانی که از رباعی‌های کتاب «بهار در پاییز»12 برگرفته شده در بردارنده‌ی پنج گفتار پرمایه از سوی چهار تن از اندیشمندان ایران به نام‌های دکتر اصغر دادبه، دکتر محمّدجعفر یاحقی، دکتر میر جلال الدین کزّازی، استاد غلامحسین امیرخانی و استاد فریدون مجلسی است.

دکتر دادبه با عنوان «در اندیشه‌ی فرزند ایران» نوشته است:
«بزرگ مردی که در همه‌ی عمر به ایران اندیسشیده و نگران سرنوشت ایران بوده است و در هیچ حال ایران را از یاد نبرده است، وقتی به فرزندان خود نامه می‌نویسدتا آنچه بایسته است بدان‌ها بیاموزد و راه و رسم زندگی را در این جهان پرآشوب به آنان بنماید، پیداست که مخاطبان او، تنها فرزندان او نیستند که تمام فرزندان ایران زمین مخاطبان سخن او به شمار می‌آیند و این از آن روست که این بزرگ مرد چونان دیگر مردان بزرگ در طول تاریخ ایران می‌دانند که چو ایران نباشد تن من مباد.»(ص 10)

دکتر یاحقی با عنوان «فرّ و هنگ فرزند بافرهنگ» نوشته است:
«چشم انداز اندرزهای دکتر اسلامی به فرزندان ایران ، تصویر آینده ای را روشن می‌کند که خالی از دلهره‌ی بیم و امید نیست، امّا امیدها در این آینده بر بیمناکی‌ها راه می‌بندد و ریشه‌ها را در خاکی استوار می‌دارد که بالندگی و سرزندگی و خوش آیندی نشانه‌ی بارز آن است.» (ص13)

دکتر کزّازی با عنوان «اندرزهای بارز» نوشته است:
«اندرزهای دانشور و سخن سنج گرانمایه، استاد محمدعلی اسلامی که درختی است تناور و پرشاخ و برگ فرهیزش و فرهنگ را بر رسته از گلشن ندوشن اندرزنامه ای است که همواره فرزندان برومند ایران این سرزمین اهورایی سپند را به کار می‌تواند آمد و راه راست و روشن زندگانی بهین و به آمین، به شیوه‌ی ایرانی آن را فراپیششان می‌تواند نهاد و درهای بهروزی و بختیاری پایدار را فرارویشان به فراخی بر می‌تواند گشاد.» (ص 11)

استاد امیرخانی با عنوان «اندرزنامه‌ی دکتر محمّدعلی اسلامی ندوشن به جوانان ایران»نوشته است:
«امیدوارم این پندنامه همچون یک مشاور خردمند با همه‌ی فرزندان داخل و خارج کشور همراهی کند تا بهتر بتوانند نظام فکری مناسب این دوران پر تلاطم را در ذهن خود تنظیم کنند و روحیه و شخصیّت آن‌ها برای روبرویی با دشواری‌های زندگی سرشار از غرور و امید باشد.»(ص 9)

و سرانجام استاد فریدون مجلسی با عنوان «مروری بر اندرزنامه» نوشته است:
«قلم دکتر ندوشن همیشه هم از لحاظ محتوی ارزشمند است و موضوعی ارزنده را از زندگی ، تاریخ، اوضاع اجتماعی و سیاسی مطرح می‌کند، هم از لحاظ شکلی، نمایش و سرمشق نویسندگی صحیح و بلیغ و روزآمد زبان فارسی است، بی پیرایه و با سادگی و گاه همراه با طنزی ظریف و لطیف و زیبا از آغاز به سوی معنی می‌رود.» (ص 12)

نکته‌ی پایانی را که نگارنده با استاد رهبران هم در میان گذاشته، اینجا با خوانندگان هم درمیان می‌نهد، این است که امیدوارم ناشر ترتیبی بگذارد که چونان کتاب نفیس «سرو سایه فکن» اثر دکتر اسلامی به خط استاد امیرخانی که یک بار هم به صورت سیاه و سفید و ساده در قطع وزیری و با بهای کمتر دسترس خوانندگان گذاشته شد13، این کتاب نفیس هم به همان گونه چاپ شود تا خوانندگان و بهره وران بیشتری یابد به ویژه در این اوضاع اقتصادی ناخوش که کتاب گران شده و خرید آن برای همه آسان نیست.

نامه بفرزند» پندنامه‌ی دکتر محمّد‌علی اسلامی ندوشن توسط انتشارات سبزه در40 ص رحلی منتشر شده است.]

پی نوشت:
1 - ‏‫با مقدّمه فتح الله مجتبایی، هوشنگ مرادی‌کرمانی‏‫؛ با همکاری کمیسیون ملی یونسکو در ایران.، تهران: رضا زمانی، ‏‫۱۳۹۷.، 2 ج.‬‬‬
2 - ن‍ام‍ه‌ه‍ای‌ پ‍دری‌ به ‍دخ‍ت‍رش‌،ت‍رج‍م‍ه‌ م‍ح‍م‍ود ت‍ف‍ض‍ل‍ی‌،تهران: امیر‌کبیر، ۱۳۸۰.
3 - تهران: روزآمد‏‫، ۱۳۹۳.‬
4 - برگریزان؛ تهران: یزدان، 1394.
5 - ایران را از یاد نبریم به همراه بدنبال سایه‌ی همای: تهران: یزدان، چاپ چهاردهم، 1396.
6 - ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟: تهران: شرکت سهامی انتشار، چاپ پانزدهم (چاپ پنجم شرکت انتشار)، 1399.
7 - ایران، لوک پیر: تهران: پرواز، 1370.
8 - ایران و تنهائیش: تهران: شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، 1399.
9 - سخن‌ها را بشنویم، تهران: یزدان، چاپ دهم، 1387.
10 - دیروز، امروز، فردا، تهران: شرکت سهامی انتشار، چاپ سوم، 1396.
11 - خانلری، پرویز، «نامه‌ای به پسرم» در کتاب: هفتاد سخن، تهران، توس، 1367، جلد دوم، ص 396-400.
12 - بهار در پاییز؛ سفینه‌ی 77 رباعی: محمّدعلی اسلامی ندوشن، به خطّ غلامحسین امیرخانی ، تهران: انجمن خوشنویسان ایران، 1384.
13 - سرو سایه فکن ، تهران: یزدان، چاپ هشتم، 1390.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...