کتاب «مصائب آشپزی برای دیکتاتورها» [How to feed a dictator : Saddam Hussein, Idi Amin, Enver Hoxha, Fidel] نوشته ویتولد شابوفسکی [Witold Szabłowski] با ترجمه زینب کاظم‌خواه منتشر شد.

مصائب آشپزی برای دیکتاتورها» [How to feed a dictator : Saddam Hussein, Idi Amin, Enver Hoxha, Fidel] نوشته ویتولد شابوفسکی [Witold Szabłowski]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این کتاب در ۳۱۰ صفحه با قیمت ۷۶هزار تومان توسط نشر کتاب پارسه منتشر شده است.

در معرفی کتاب «مصائب آشپزی برای دیکتاتورها» عنوان شده است: «صدام حسین بعد از دستور کشتار ده‌ها هزار کُرد چه غذایی سفارش داد؟ آیا معده‌درد داشت؟ پل پوت وقتی که تقریبا دو میلیون کامبوجی از گرسنگی می‌مردند چه می‌خورد؟

فیدل کاسترو در حالی که دنیا را تا آستانه جنگ هسته‌ای برد، چه غذایی خورد؟ کدام‌یک از آن‌ها غذای تند دوست داشت و کدام یک غذای ملایم؟ کدام‌شان خیلی می‌خورد، و چه کسی با غذا بازی‌بازی می‌کرد؟ چه کسی استیک نیم‌پخته می‌خواست و کدام‌شان استیک کاملا پخته دوست داشت؟

غذایی که دیکتاتورها می‌خوردند روی سیاست‌های‌شان تأثیر داشت؟ یا این‌که هیچ‌کدام از آشپزهای‌شان از جاودیی که از غذا می‌آید برای ایفای نقشی در تاریخ کشورشان استفاده می‌کردند؟

شاید سیاست و غذا در کنار هم نگنجند، اما مصائب آشپزی برای دیکتاتورها این دو موضوع را به خوبی همنشین کرده است.

پرداختن به زندگی چهره‌های سیاسی از دریچه آشپزخانه و بررسی تاریخ از خلال آشپزی موضوعی است که نویسنده در این کتاب به سراغ آن رفته است. او با آشپزهای شخصی صدام، کاسترو، عیدی امین، انور خوجه و پل پوت مصاحبه کرده است.

شابوفسکی روزنامه‌نگاری است که در چهار قاره مختلف سفر می‌کند تا با این آشپزها مصاحبه کند، از آسیا و آفریقا گرفته تا آمریکای جنوبی و اروپا برای پیدا کردن آشپزها می‌رود. کنار آن‌ها می‌ایستد و به آشپزی‌شان نگاه می‌کند، و آن‌ها غذاها را همان‌طور که برای صدام، کاسترو، امین، خوجه و پوت می‌پختند، آماده می‌کنند، همان مقدار نمک و ادویه به غذا اضافه می‌کنند و درباره غذاهای مورد علاقه آن‌ها صحبت می‌کنند. این آشپزها هر کدام زندگی عجیبی داشته‌اند...»

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...