مریم محبی | شهرآرا


«دشت باستانی: باستان شناسی پیش از تاریخِ دشت مشهد»، عنوان کتابی است که انتشارات «محقق» به تازگی و در همکاری با «مکتب بافت» آن را منتشر کرده است. «مکتب بافت» عنوان نهادی است که شرکت عمران و مسکن سازان ثامن در راستای فعالیت های فرهنگی-اقتصادی راه اندازی کرده و قرار است بستری را فراهم آورد که در آن هویت مشهد قدیم به بحث گذاشته شود. کتاب اخیر، ماحصل مجموعه ای است از سخنرانی هایی که این نهاد در قالب نشست های «در جست وجوی هویت گم شده خراسان» در گذر زمان برگزار کرده و حالا به همت حامد طهماسبی زاوه و جمعی دیگر از باستان شناسان و پژوهشگران حوزه تاریخ ــ که همگی اهل خراسان هستند ــ مکتوب شده و در کنار مجموعه ای دیگر از تحقیق و پژوهش های تاریخی، به چاپ رسیده و منتشر شده است.

دشت باستانی در گفت‌وگو با حامد طهماسبی زاوه

به همین مناسبت، با حامد طهماسبی زاوه، که خود دکتری باستان شناسی دارد، گفت وگویی داشته ایم تا او از جزئیات این اثر که تاریخ و هویت مشهد را شامل می شود، بیشتر برایمان بگوید. شرح صحبت های او از این قرار است:

دشت، از کجا تا به کجا؟
این کتاب اولین اثری است که راجع به یک دشت در خراسان نگاشته شده و به صورت تخصصی به پیش از تاریخِ این دشت پرداخته است. اما «دشت» دقیقا چه محدوده جغرافیایی ای را شامل می شود؟ منظور از «دشت» دشت مشهد است که رودخانه کشف رود از میان آن عبور می کرده است. شمال این دشت، رشته کوه هزارمسجد و جنوب آن رشته کوه بینالود است. در این محدوده که منظورمان از آن دشت مشهد یا حوضه آبریز رودخانه کشف رود است، شهرهای چناران، مشهد، گلبهار تا شرق مزداوند قرار گرفته اند که حدود یک درصد از مساحت خاک ایران را تشکیل می دهند. این دشت بزرگ ترین دشت داخل کشور است و مهم ترین رودخانه این خطه، یعنی کشف رود، از این محدوده عبور می کند. رودخانه از شرق قوچان شروع می شود، از مشهد عبور می کند و در شرق ایران به رودخانه تجن می ریزد.

فصل های اول و دوم: سکونتگاه های اولیه
در کتاب «دشت باستانی»، همین محدوده به لحاظ تاریخی بررسی می شود. به صورت جزئی تر، این اثر شش فصل اصلی را شامل می شود که پیش از این، در «مکتب بافت»، مقالات آن به صورت سخنرانی، در قالب نشست های «در جست وجوی هویت گم شده خراسان» ارائه شده و در نهایت پیاده سازی و مکتوب شده است. مقالات اول و دوم این اثر ماحصل زحمت دکتر سیدخلیل حبیبی و محمدصادق داوری است که روی پیش از تاریخ مشهد دست گذاشته اند، یعنی زمانی که انسان ها وارد روستا می شوند، حدود ۶۵۰۰ سال قبل از میلاد، یعنی ۸۵۰۰ سال پیش. کتاب با این مضمون آغاز می شود، که درواقع شرحی است بر آغاز سکونت انسان ها در روستاهای اولیه. ما محوطه هایی را که در دشت مشهد هستند و بستر این سکونت های اولیه را دارند شناسایی، بررسی و مطالعه کرده ایم و در نهایت، دو مقاله از شش مقاله موجود در کتاب به همین مقوله روستانشینی اختصاص پیدا کرده است.

فصل سوم: وقتی انسان مس را کشف کرد
در ادامه، وارد دوره مس سنگی می شویم، یعنی دوره ای که اولین فلز به وسیله انسان کشف و استفاده می شود، که همان فلز مس است. از این دوره، دوازده روستا در مشهد شناسایی شده است، یعنی دوازده محوطه تاریخی یا دوازده سایت باستان شناسی در دشت مشهد. مقاله سوم کتاب به این موضوع اختصاص پیدا کرده که کار سیدخلیل حبیبی است.

فصل چهارم: شهرنشینی
بعد از این دوره، وارد فاز شهرنشینی می شویم که به عصر مِفرَغ، یعنی حدود ۴۲۰۰ تا ۴۵۰۰ سال پیش، برمی گردد؛ هم زمان با تمدن بلخی-مروی یا همان فرهنگ خراسان بزرگ که عنوان علمی آن است، زمانی که ما توانسته ایم از یک خراسان فرهنگی صحبت کنیم. از این دوره، ۹ محوطه در خراسان شناسایی کرده ایم. این مقاله کار مشترک من و دکتر علی اکبر عشقی است. حدود ۵ هزار سال پیش، خراسان بزرگ شامل خراسان شمالی، رضوی و جنوبی تا قسمت هایی از کشورهای ترکمنستان، ازبکستان و بخش هایی از تاجیکستان و افغانستان بوده که در قدیم از آن با عنوان «خراسان بزرگ» یاد شده است، منطقه ای که دارای فرهنگ واحدی بوده است که این فرهنگ واحد را با عنوان «تمدن خراسان بزرگ» می شناسیم. در محدوده ای که با عنوان «دشت مشهد» می شناسیم، ۱۰ محوطه فرهنگ بلخی-مروی یا فرهنگ خراسان بزرگ شناسایی شده است.

فصل پنجم: عصر آهن
مقاله پنجم درباره عصر آهن است که در آن فلز آهن کشف شد. این مقاله کار دکتر علی اکبر عشقی است که در آن سی محوطه در دشت مشهد شناسایی شده است. در این دوره، محوطه ها معرفی می شود و همچنین درباره سفال ها و گونه شناسی آن ها و اینکه این محوطه ها چگونه شکل گرفته اند و چگونه پراکنده شده اند نیز صحبت می شود.

فصل ششم: تفکیک دوره هخامنشی و عصر آهن
مقاله ششم کار مشترک من و دکتر محسن داناست که درواقع شرح یک مسئله تئوریک است. این فصل درباره این موضوع صحبت می کند که حکومت هخامنشی را باید به عصر آهن سوم شناخت. در اصل، باور باستان شناسان جنوب ترکمنستان این بوده، که بتوانند ایرانی زدایی کنند و عبارت «ایران فرهنگی» را کمتر به کار ببرند. اما من، به کمک محسن دانا از پژوهشکده میراث فرهنگی، مقاله ای نوشته ام که به موجب آن، براساس داده ها و کاوش های باستان شناختی که در کل استان خراسان انجام شده و متکی بر داده های باستان شناختی دشت مشهد است، عصر آهن سوم و سفال ها و آثارش در دشت مشهد و دوره هخامنشی باید از هم تفکیک شوند. ما پیشنهاد داده ایم که به بازه زمانی ۵۵۰ سال پیش از میلاد در خراسان «دوره هخامنشی» گفته شود و دوران قبل از آن هم به عنوان «عصر آهن جدید» نام گذاری شود.

شش فصل به انضمام یک گاهنامه
در انتهای کتاب هم یک گاهنامه وجود دارد که درواقع جدول گاه نگاری خراسان است و به عنوان پیوست به کتاب اضافه شده است. این فصل جمع بندی کل کتاب براساس بررسی های باستان شناختی انجام شده در دشت مشهد است و کار مشترکی است از من و دکتر علی اکبر عشقی. پنجاه محوطه باستانی شناسایی شده است که برخی تک دوره اند و برخی چندین دوره زمانی را شامل می شوند. در مجموع، این محوطه ها لایه های پیش ازتاریخ دارند و از دوران نوسنگی تا پایان عصر آهن را شامل می شوند و متعلق به حدود ۱۲هزار سال قبل از میلاد تا ۵۵۰ سال قبل از میلاد هستند.

دو کتاب دیگر «مکتب بافت»
آنچه رفت، ماحصل اولین کتابی است که «مکتب بافت» آن را عرضه کرده است. اما علاوه بر این، «مکتب بافت» دو کتاب دیگر هم در حوزه باستان شناسی در دست انتشار دارد. یکی باستان شناسی دوره تاریخی است که در سال جاری به چاپ می رسد و ادامه همین مقالات است که دوره تاریخی هخامنشی تا ساسانی را شامل می شود، و کتاب سوم باستان شناسی دوره اسلامی است که از ظهور اسلام تا پایان دوره قاجار را دربرمی گیرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...