آزاده چشمه سنگی | شهرآرا


«تو می‌توانی شعر بگویی!» با همین یک جمله، چنان شوری در دل محمدعلی ۹ ساله افتاد که تا یکی دو هفته تمام، سعی می‌کرد شعر بگوید. با خودش فکر می‌کرد وقتی عالی جناب فریدون مشیری بگوید تو می‌توانی شعر بگویی، لابد می‌توانم. بعد می‌نشست پای قلم و کاغذ، دستی به چانه ستون می‌کرد با ژست شاعران معروفِ توی عکس ها، منتظر می‌ماند تا شعر به سراغ او بیاید.


محمدعلی بهمنی گاهی دلم برای خودم تنگ می شود

اما سکوت، جاری‌ترین غزلی بود که به پهنای سفید کاغذ جاری می‌شد. آن روز‌ها محمدعلی بهمنی به صلاحدید پدرش توی چاپخانه تابان کار می‌کرد. دو هفته گذشت، اما خبری از شعر نبود. استاد مشیری که به چاپخانه آمد پرسید: شعر گفتی؟ پاسخ داد: هرچه فکر می‌کنم نمی‌توانم. گفت: اگر به کسی که از همه بیشتر دوستش داری فکر کنی، می‌توانی برایش شعر بگویی. دنیای محمدعلی نوجوان، مادر مهربانش بود.

زنی که او را با واژه و فرهنگ و ادب، آشنا کرد. زنی تحصیل کرده و شعرآشنا که کودکی محمدعلی و خواهران و برادرانش را با مرور شاهنامه و سعدی و حافظ، رنگین کرده بود. حالا شعر، بی معطلی به سراغش آمده بود. واژه‌ها یکی پس از دیگری به دست بوسی مادر آمدند و نخستین غزل محمدعلی بهمنی در ۹ سالگی متولد شد:‌ای واژه بکر جاودانه/‌ای شعر موشح زمانه.... شعری که خیلی زود در سال ۱۳۳۱ به واسطه فریدون مشیری که آن روز‌ها مسئول صفحه «هفت تار چنگ» مجله «روشن فکر» بود، به چاپ رسید. پس از این تجربه شیرین و لذت بخش، محمدعلی بهمنی با آغوش باز به ملاقات غزل نشست و در ادامه راه، فعالیت خود را در رادیو و شبکه استانی خلیج فارس در سال ۱۳۴۵ توسعه داد.

او که اصالتا اهل تهران بود، به واسطه شغل پدرش در راه آهن، از سال ۱۳۵۳ در بندرعباس زندگی کرد و با پیروزی انقلاب اسلامی به تهران آمد، اما در نهایت سال ۱۳۶۳ به بندرعباس برگشت و در همانجا ماندگار شد. پس از آن با هفته نامه «ندای هرمزگان» همکاری کرد و از تریبون صفحه «تنفس در هوای شعر»، هر هفته مخاطبان نشریه را به شعری تازه مهمان می‌کرد.

فعالیت او در هرمزگان با مسئولیت چاپخانه «دنـیـای چاپ» بندرعباس و مدیریت انتشارات «چی چی کا» ادامه پیدا کرد، اما اینکه در سال ۱۳۷۸ تندیس «خورشید مهر» به محمدعلی بهمنی تقدیم شد تا عنوان دارِ «برترین غزل سرای ایران» باشد، به واسطه نبوغ و خلاقیت و احساس ویژه او در سرایش غزل فارسی بود.

بهمنی که در میان اهالی ادبیات، به آغازگر «شعر گفتار» یا «غزل گفتار» شهرت دارد، غزل را با گوشه چشمی به شعر نیمایی به سمت و سوی نوگرایی برد و در این مسیر صاحب سبک شد. آثار او در دهه‌های اخیر با تلفیق و ترکیب مضامین و ترکیبات نو در ساختار سنتی غزل، به شکلی نوآورانه او را به یکی از پیشگامان غزل نئوکلاسیک تبدیل کرده است. تا به آنجا که گاه از قالب غزل خارج می‌شود و در بستر شعر نیمایی، افکار و احساسات خود را اعم از مضامین اجتماعی و عاشقانه، با تعابیر روان و تصاویر خیال انگیز به جان مخاطب می‌نشاند چنان که خود اذعان دارد: جسمم غزل است، اما روحم همه نیمایی است / در آینه تلفیق این چهره تماشایی است.

محمدعلی بهمنی در طول سال‌های فعالیت خود در حوزه ادبیات، مدتی را با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی همکاری کرد و دوره‌ای را بر کرسی ریاست شورای شعر نشست، اما در نهایت از هر دو عنوان کناره گیری کرد و در این میان، آنچه او را بیش از هرچیز در میان عامه مردم به شاعری اثرگذار بدل کرد، همکاری اش با خوانندگان برجسته و پرمخاطبی بود که ترانه‌ها و اشعارش را بر سر زبان‌ها جاری می‌کرد.

همایون شجریان، علیرضا قربانی و تورج شعبانخانی از جمله این هنرمندان هستند، اما بیشترین و مؤثرترین همکاری او با مرحوم ناصر عبداللهی بود که حاصل موفق ده‌ها همراهی، تولید آثار دل نشینی از قبیل: «بهاربهار» و «هوای حوا» بود. حالا محمدعلی بهمنی، با چهارده مجموعه شعر در حالی به هشتادودو سالگی سلام می‌کند که به عنوان یکی از ارزشمندترین سرمایه‌های ادبیات معاصر، روشنای راه هزاران شاعر جوانی است که مشتاقانه در راه ترانه و شعر، قدم می‌گذارند.

گذری بر مجموعه آثار محمدعلی بهمنی
از دهه ۵۰ تا به امروز در میان آثار منتشر شده از محمدعلی بهمنی که عموما با زبانی ساده و تعابیر گیرا، طیف گسترده‌ای از مخاطبان گوناگون را به خود جذب کرده است، می‌توان اوزان و قالب‌های شعری مختلف از غزل و رباعی و شعر کلاسیک گرفته تا شعر نو را در خدمت مضامین متنوع مشاهده کرد. اولین اثر او با عنوان «باغ لال» در سال ۱۳۵۰ به چاپ رسید و پس از آن دفتر دوم خود را با عنوان «بی وزنی» در سال ۱۳۵۱ منتشر کرد.

در این بین دفتر «گیسو، کلاه و دفتر» را در سال ۱۳۵۶ برای کودکان سرود و تا سال ۱۳۶۹ پس از وقفه‌ای طولانی، یکی از مهم‌ترین مجموعه اشعار خود با عنوان «گاهی دلم برای خودم تنگ می‌شود» را روانه بازار کرد و تا سال ۱۳۹۲ که تازه‌ترین مجموعه خود با عنوان «غزل زندگی کنیم» را انتشار داد، هشت مجموعه دیگر را در فواصل گوناگون در دست مخاطبان مشتاقش قرار داد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...