انتشارات نگاه کتاب «قطار سفید» سروده شمس لنگرودی را روانه بازار کتاب‌فروشی‌ها کرد.

قطار سفید شمس لنگرودی وارد ایستگاه شد

به گزارش کتاب نیوز، محمد شمس لنگرودی شاعر، نویسنده و پژوهشگر، درباره این کتاب به هنرآنلاین گفت: کتاب «قطار سفید» مجموعه‌ای از چهار کتاب «کتاب کویر»، «کتاب موسیقی (اشعاری در ستایش سازها)»، «منظومه بازگشت و اشعار دیگر» و « قطار سفید» است.

او با این توضیح که شعرهای کتاب طی 4-5 سال اخیر سروده شدند، افزود: آخرین مجموعه شعر چاپ شده‌ام «کتاب موسیقی (اشعاری در ستایش سازها)» بود و آخرین اشعارم مجموعه «قطار سفید» است که برای نخستین بار نشر یافته است.

لنگرودی در مورد انتشار این چهار مجموعه شعر در قالب یک کتاب، اظهارداشت: سال‌هاست که مشغله اصلی‌ام موسیقی شده. ملودی و ترانه می‌‌نویسم و می‌خوانم؛ البته تنظیم به عهده دیگران است، به همین خاطر نسبت به گذشته کمتر شعر می‌گویم و چاپ می‌کنم.

کتاب «قطار سفید» جلد سوم مجموعه اشعار شمس لنگرودی محسوب می‌شود که توسط انتشارات نگاه چاپ شده است.

«رفتار تشنگی»، «در مهتابی دنیا»، «خاکستر و بانو»، «جشن ناپیدا»، «قصیده‌ لبخند چاک چاک»، «نت‌هایی برای بلبل چوبی»، «پنجاه و سه ترانه‌ عاشقانه»، «باغبان جهنم»، «ملاح خیابان‌ها»، «رسم کردن دست‌های تو»، «می‌میرم به جرم آن‌که هنوز زنده بودم»، «شب نقاب عمومی است» و «حکایت دریاست زندگی» از جمله مجموعه شعرهای منتشرشده شمس لنگرودی هستند.

................ هر روز با کتاب ..............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...