تاریخ بخشی از مردم عراق | ایبنا


«خواب‌های ناتمام» جدیدترین اثر الهه آخرتی روایت داستانی زندگی اطیاف زبیدی همسر شهید محمد شیبانی است. با خانم اطیاف روز رونمایی کتاب«خواب‌های ناتمام» آشنا شدم. نمی‌دانم چرا خیال می‌کردم اسمش عطیه است. حتی بعد از اینکه مجری خانم زبیدی را پشت تریبون صدا کرد باز هم اسم اطیاف از ذهنم پرید. متن سخنرانی‌اش را از روی کاغذ می‌خواند. با حذف تقریباً نود درصد کسره‌ها و ماشینی.

خلاصه کتاب خواب‌های ناتمام  الهه آخرتی

از الهه پرسیدم که تو متن را برایش ترجمه کردی با چشمک و لبخند تأیید کرد. از همان جایی که نشسته بودم قربان‌صدقه فارسی حرف زدنش رفتم و عاشق لحن خواندنش شدم. اما بعد که با هم صحبت کردیم متوجه شدم فارسی حرف زدنش خیلی روان‌تر از فارسی خواندنش است.

فهمیدم که بخشی از دوران کودکی‌اش در ایران بوده و در سال‌های اخیر چندباری به ایران سفر کرده. الهه وسط صحبت‌هایمان از تعداد شهدای خانواده‌اش گفت. آن‌قدر تعدادشان زیاد بود که هم تعدادشان از دستم در رفت و هم نسبت‌هایشان با اطیاف. الهه که قیافه گیج و گولم را دید گفت همه اینها داخل کتاب ذکر شده و من داشتم فکر می‌کردم کتابی که درباره شهید «محمد شیبانی» است چرا باید درباره خانواده اطیاف اطلاعات داده باشد؟ حتی یک موضوع خصوصی از زندگی اطیاف هم مطرح شد و الهه مسئله را خیلی برایم باز نکرد و باز گفت که دلیلش داخل کتاب آمده. و چه خوب که نگفت چون بخشی از تعلیق کتاب از بین می‌رفت. من هم نمی‌گویم تا تعلیقش برای شما از بین نرود.

تمام مدت رونمایی گمان می‌کردم کتاب درباره شهید شیبانی است. چون هروقت هم که با نویسنده کتاب درباره‌اش صحبت می‌کردیم به شهید شیبانی اشاره می‌کرد. طرح روی جلد کتاب هم همین نکته را به ذهن متبادر می‌کند. یک عکس خندان با لباس عربی از شهید شیبانی. یکی از شهدایی که همراه با حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس در فرودگاه بغداد شهید شدند. و من هنوز متوجه نشدم چرا باید کتابی که درباره اطیاف است در طرح جلد مخاطب را به اشتباه بیندازد. حتی زیر تیتر کتاب هم قانع‌کننده نیست: «زندگی‌نامه داستانی اطیاف زبیدی همسر شهید محمد شیبانی»

محمد شیبانی تقریباً در نیمه دوم کتاب حضور پیدا می‌کند و حضورش هم محدود به زندگی خانوادگی‌اش است. همان‌قدری که کنار همسرش بوده یا حتی روزهایی که نبوده. محمد در این کتاب همسر اطیاف است نه رزمنده‌ای که در سوریه و عراق جنگیده یا محمدی که محافظ ابومهدی بوده. البته غیبت محمد در کتاب هیچ ضربه‌ای به کتاب وارد نکرده چون از همان ابتدا هم کتاب کتابِ شهید شیبانی نبوده. کتاب، داستانِ دختری است که رنج شیعه بودن را به دوش دارد اما فرهنگ و زیستش متفاوت با ما شیعیان ایرانی است. نویسنده برای این کتاب از تکنیک روایت موازی استفاده کرده. یعنی ابتدای هر فصل بخشی از زیست اکنون اطیاف زبیدی است و ادامه فصل، زندگی گذشته او.

گذشته او از پیش از تولد آغاز می‌شود و تا شهادت محمد ادامه پیدا می‌کند. هردو روایت خطی هستند و مخاطب را در پیچ‌و‌خم زندگی این دختر عرب سردرگم نمی‌کنند. زمان حال داستان پیوستگی کمی دارد و از پل تداعی به سبک داستانی استفاده نشده است. اما نثر خوب و خواندنی نویسنده مانع از دست‌انداز در داستان شده است. نثری که هم روان است و هم بنا به سبک داستان پراحساس. دایره لغات نویسنده وسیع است و همین وسعت دایره لغات به زیبایی متن کمک کرده است.

اطیاف زبیدی همسر شهید محمد شیبانی

ماجراهای زندگی این همسر شهید مفصل است اما نویسنده در دام اطناب نیفتاده. با توجه به گستردگی خانواده، تعدد شخصیت‌های تأثیرگذار در زندگی او می‌توانست یکی از دام‌های پیشِ روی نویسنده باشد اما نویسنده به خوبی از پس این چالش برآمده است. هیچ شخصیتی در داستان بلاتکلیف نیست و تا جایی که نیاز داستان است سرنوشت همه آدم‌ها مشخص می‌شود. به علاوه اینکه داستان آدم‌ها جداجدا روایت می‌شود. اگر نویسنده به این اصل توجه نمی‌کرد در نهایت با یک زندگی‌نامه آشفته مواجه بودیم. مخصوصاً که شخصیت‌ها ایرانی نیستند و نام‌ها ناآشنا هستند و برخی از اتفاقات برای مخاطب ایرانی ناشناخته است. اینجاست که زیرنویس‌های کتاب به کمک نویسنده و مخاطب آمده تا داستان شفاف و منسجم باشد. یکی از تدابیر خوبِ کتاب، الصاق عکس شخصیت‌ها به پایان فصل است نه پایان کتاب. جایی که مخاطب هنوز شخصیت‌ها را کامل به یاد دارد و نیازی به رجوع دوباره به فصل‌های کتاب نیست.

نثر خوب نویسنده و تسلط او به نثر و ادبیات فارسی باعث شده که از نظر نثر با یک کتاب کم اشکال مواجه باشیم اما در بعضی از صفحات ضعف ویراستاری یا نمونه‌خوانی به چشم می‌خورد. با اینکه تعداد این صفحات به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد ولی وقتی مخاطب با یک نثر یکدست و شیوا مواجه است این ایرادات بیشتر خودنمایی می‌کنند.

فارغ از ویژگی‌های مثبت و منفی کتاب یکی از نکات قابل توجه کتاب پراختن به فرهنگ عراقی لابه‌لای روایت‌ها است. خرده‌فرهنگ‌هایی که گاه شبیه آداب و رسوم ما ایرانی‌هاست و گاه بسیار متفاوت. مثلاً رسم یک سال سیاه پوشیدن به نشانه عزا هنوز هم در برخی از مناطق ایران پابرجاست. یا اینکه عراقی‌ها سال نوی میلادی را به عنوان سال نو جشن می‌گیرند و... راوی و نویسنده هردو به خوبی به این مسئله توجه داشته‌اند و این توجه باعث قوام داستان شده است. از آنجایی که داستان، داستان زندگی اطیاف است و اطیاف حی و حاضر است نویسنده از زاویه دید من راوی استفاده کرده است. استفاده از این زاویه دید باعث صمیمیت در لحن داستان شده اما دست‌وپای نویسنده را برای روایت‌هایی که در غیاب اطیاف رخ داده می‌بندد. چون کتاب تک‌راوی است همه چیز از دید اطیاف به نمایش در می‌آید. تک‌راوی بودن هم محاسن خودش را دارد و هم معایب خودش را. مثلاً خواننده را دچار یک قضاوت یک‌طرفه می‌کند. اما به تعلیق در روایت کمک می‌کند و با در انتظار نگاه داشتن مخاطب کشش ایجاد می‌کند.

قطعاً اصلی‌ترین دلیل پرداختن به زندگی این بانوی جوان به خاطر قرابت و پیوند با شهید شیبانی است اما حتی اگر این قرابت هم نبود داستان زندگی او یک داستان درام و پر فراز و نشیب و خواندنی بود. حتی می‌توانست دستمایه یک رمان باشد. اطیاف زبیدی، زن جوان عربی است که با همین سن کم زندگی پر فراز و نشیبی را طی کرده. از غیاب پدر تا زندگی در اردوگاه آوارگان و شهادت همسر و دوری از فرزند. همانطور که در سطرهای قبل ذکر شد خواب‌های ناتمام فقط داستان زندگی اطیاف زبیدی نیست بلکه تاریخ بخشی از مردم عراق است. تاریخی که باید خواند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...