امید به جوانه گندم | خراسان


دومین کتاب زهرا گریزپا بانام «رو به زخم» که شامل شعرهای سپید این شاعر خراسانی است به‌تازگی توسط نشر «واج» منتشرشده است. گریزپا پیش‌ازاین با مجموعه غزل «استکانی کنار بعدازظهر» که اولین کتاب شعر او به شمار می‌آید، خودش را به‌عنوان شاعری گزیده کار به مخاطبان معرفی کرد. او حالا پس از حدود 10 سال، کتاب دومش را منتشر کرده است.

زهرا گریزپا مجموعه شعر رو به زخم

موسیقی درونی در شعر سپید
یکی از تفاوت‌های اساسی شاعران سپیدسرایی که سابقه سرودن شعر کلاسیک دارند با شاعرانی که بدون سرودن شعر سنتی دست به سپیدسرایی می‌زنند، این است که این دسته از شاعران، موسیقی درونی را خواسته یا ناخواسته وارد شعر سپید می‌کنند و این ویژگی را مدیون تجربیاتشان در کلاسیک‌سرایی هستند. زهرا گریزپا هم با توجه به تجربه غزل‌سرایی، در کتاب جدیدش این اصل را رعایت کرده و یک نوع موسیقی نامحسوس را از ابتدا تا انتهای کتاب در شعرهای سپید به جریان انداخته است؛ «از تو خاطره‌ای با من است / که به بوی گلاب و آویشن آغشته است / از تو خاطره‌ای با من است / که هر بار / طول این خیابان را کوتاه می‌کند». بی‌گمان، میان زهرا گریزپای سال‌ها پیش که خودش را در چارچوب وزن و قافیه قرار داده بود و از نقطه‌ای به نقطه‌ای شعر را تمام می‌کرد با زهرا گریزپایی که این روزها بی‌آن‌که ابزاری به نام عروض و قافیه را در اختیار بگیرد به شعرهای سپیدش وزن می‌دهد، تفاوت‌های زیادی وجود دارد. او کلمه‌ها را یک‌به‌یک به هم گره می‌زند، به طوری‌که در بسیاری از موارد اگر یکی از کلمات جابه‌جا یا حذف شود، سطرها مثل دانه‌های یک گردنبند از هم می‌پاشند.

سادگی و سلامت زبان
زهرا گریزپا در مجموعه شعر «رو به زخم» تا جایی که توانسته صمیمیتش را با مخاطب حفظ کرده است. او گاهی فراموش می‌کند دارد شعر می‌گوید. این ویژگی، علاوه بر این‌که ‌زبان او را به گفتار مردم نزدیک کرده، به صمیمیت شعرهایش نیز افزوده است؛ «برگ‌های زرد و آزرده را / از آن پتوس زیبا / جدا کردم / و خودم را / از آن‌چه دوست می‌داشتم. / بعدازظهر/ این گل زعفران بود/ که به‌تنهایی / از شادی سرشارم می‌کرد / و به این عصر دل‌تنگی / رنگ می‌داد.» شاعر، بی‌آن‌که واژه‌های سخت و مهجور را به کار گرفته باشد و بیهوده به شعر، ابهام دهد در بستری از کلمات معمولی به ساده‌ترین شکل ممکن، زبان را شاعرانه کرده است: «هنوز امیدوارم / به جوانه گندم / به آن رود روان / که شادبود و دیگر نیست / هنوز در بهار / رویایم را / به ساقه سبز علفی گره می‌زنم.»

پرداختن به مسئله زن
یکی از نکات قابل‌توجه در این کتاب، پرداختن به مسئله زن و تأکید بر زن بودن شاعر است تا آن‌جا که گریزپا در کتاب «رو به زخم» بیست‌وچهار بار به کلمه «زن» اشاره می‌کند؛ «باید زنی باشم با دردی در پهلو ...زنی که صورتش را در باد بیشتر دوست دارند ... زنی بود با موهای پریشان و...».
در مواجهه با این حجم از تکرار کلمه زن در شعرها، شاعر باید به‌شدت مراقب باشد تا در این مقوله به فمینیست بودن متهم نشود؛ زیرا با این‌گونه برچسب خوردن‌ها، بیشتر از آن‌که ویژگی پرداختن به موضوع زن به عنوان یک امتیاز برای کتاب به شمار بیاید تبدیل به یک نقطه‌ضعف می‌شود. شاعر با آگاهی به‌احتمال این‌گونه نقدها گاهی سعی می‌کند از این فضا فاصله بگیرد و به چیزهای دیگری غیر از سخن گفتن درباره زنان هم بپردازد. به‌هرحال به نظر می‌رسد زهرا گریزپا در برخی از موارد سعی کرده است نوعی توازن، میان پرداختن به مقوله زن و مفاهیم دیگر برقرار کند و کتاب را از حالت تک‌وجهی دور کند. با توجه به قوت شعرها چه در موسیقی و چه در حوزه زبان، انتظار می‌رفت شروع شعرها غافلگیرکننده‌تر باشند و اجراهای متفاوت‌تری توسط شاعر به کار گرفته شوند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...