در بابِ «کوری» و آنچه بر جامعه ما رفته است | سازندگی


«کوری» [Blindness (Ensayo sobre la ceguera)] یکی از مطرح‌ترین داستان‌های قرن اخیر است که به بیشتر زبان‌های زنده دنیا ترجمه شده و در هر زبان چندین ترجمه دارد، از جمله در فارسی که بیش از ده ترجمه دارد. تازه‌ترین ترجمه‌ای که از این رمان منتشر شده، ترجمه هاشم حسینی در نشر سولار است.

کوری

«کوری» در کنار جذابیت‌های داستانی که دارد، توانسته است به‌خوبی به ضعف‌های یک جامعه بپردازد، جامعه‌ای پیشرفته که از امکانات، چیزی کم ندارد اما ناگهان خود را در وضعیتی هولناک می‌یابد. آدم‌های کتاب همگی بی‌نام هستند و کتاب نیز با نقل‌قول از اثری که وجود خارجی ندارد، یعنی «کتاب موعظه‌ها» به ما یادآوری می‌شود که این رمان یک موعظه است. موعظه رعایت‌کردن و مراعات. ساراماگو چهره مسیحیایی نجات‌بخشی را جست‌وجو می‌کند که دوباره درس محبت را به آدم‌ها بیاموزد: وقتی می‌توانی ببینی، نگاه کن. وقتی می‌توانی نگاه کنی رعایت کن.

«کوری» رمانی است درمورد کورشدن و کورماندن. در این کتاب نه شهر نام دارد و نه افراد. «کوری» از یک چهارراه آغاز می‌شود: اتومبیل‌ها پشت سر یکریز بوق می‌زنند. چند راننده از اتومبیل‌ها بیرون آمده‌اند تا وسیله وامانده را به جایی هل بدهند که راه را بند نیاورد، با عصبانیت به شیشه‌های بسته اتومبیل مشت می‌کوبند، مردی که تویش نشسته سر به سویشان برمی‌گرداند، اول به یک طرف بعد به طرف دیگر، پیداست که با داد و فریاد چیزی می‌گوید، حرکت لب‌هایش نشان می‌دهد که چند کلمه را تکرار می‌کند، نه یک کلمه بلکه سه کلمه، چون بعد که یکی به‌هرترتیب در را باز می‌کند، معلوم می‌شود که می‌گوید من کور شده‌ام. کوری در یک چهارراه آغاز می‌شود. جایی که رنگ‌های چراغ راهنمایی نظم را برقرار می‌کند و به آدم‌ها می‌گوید که چه وقت حرکت کنند و چه وقت توقف کنند.

«کوری» را می‌توان کتابی انتقادی نسبت به هنجارهای اجتماعی جهان مدرن درنظر گرفت. از این منظر به مساله ناکاملی و محدودیت‌های فناوری و دانش انسان نیز، وقتی که پرسش تشخیص و درک نیازهای اولیه انسان مطرح می‌شود، اشاره می‌کند. این رمان به مشکلاتی پایه‌ای در زندگی همچون گرسنگی و بیماری می‌پردازد و البته این مساله حالتی کنایی دارد، چون ساراماگو تمدنی را توصیف می‌کند که دارای بافت‌هایی پیشرفته بوده و در طول قرن‌ها توسعه، تکامل یافته است؛ حال در تامین نیازهای اولیه انسان به هنگام بروز بحران درمانده است. درواقع تیمارستان روانی که افراد کور مجبورند آنجا بمانند آینه‌ای از زندان‌های امروزی خودمان است. ترس و وحشت اوج می‌گیرد، و نهایتا این حقیقت نمایان می‌شود که کوری نمادی از جهل و نادانی است که فراگیر شده و به جایی می‌رسد که دیگر بین زندگی نابینایان، دنیای تاریک زندانیان و افراد معمولی بیرون از تیمارستان تفاوتی باقی نمی‌ماند.

همچنین می‌توان تفسیری سیاسی از رمان داشت که به اهداف پوچ و خودخواهانه احزاب مختلف در طول دوره‌های مختلف می‌پردازد و بی‌اهمیتی آنها نسبت به سرنوشت مردم را بیان می‌کند، احزابی که مدعی هستند زندگی و آسایش مردم برایشان در اولویت است. شکی نیست که قرنطینه‌کردن نابینایان یادآور اردوگاه‌های مرگی است که نویسنده به‌خوبی با آنها آشنایی دارد. خاطرات ساراماگو از خشونت و وحشیگری‌های نژادپرستانه جامعه دوران زندگی‌اش در میان جدال زندانیان نابینا در تیمارستان به روشنی احساس می‌شود.

از دیدگاهی فلسفی، ژوزه ساراماگو به مساله جهل و نادانی به‌عنوان مرضی مسری و خطرناک در میان انسان‌ها می‌پردازد. برای تاثیرگذاری بیشتر روی خواننده، نویسنده نشان می‌دهد که چگونه یک چشم‌پزشک که کارش درمان مشکلات بینایی دیگران است هم یکی از قربانیان این بیماری مسری می‌شود. آنچه ساراماگو در «کوری» به صورتی استعاری بیان می‌کند این است که معدود افراد روشنفکری هم که در جامعه قادر به تشخیص بیماری‌های اجتماعی هستند نیز در بلندمدت ممکن است چشم بر نیاهای دیگران ببندند و از آنها غافل شوند. مساله بدتر و تاسف‌بار این است که گاهی این افراد روشنفکر با اینکه کاملا به عواقب مشکلات آگاهند اما باز هم همچون افراد ناآگاه و کوته‌فکر رفتار می‌کنند.

ساراماگو بارها مساله جهل و خرد را در طول روایت «کوری» بررسی می‌کند. از این منظر، رمان استعاره‌ای است از «عدم توانایی دیدن». ساراماگو می‌گوید «کوری» را نوشته است تا به افرادی که آن را می‌خوانند یادآور شود که وقتی ما ارزش‌های زندگی را پایین می‌آوریم، خِرَدمان را منحرف کرده‌ایم و اینگونه است که روزانه می‌بینیم کرامت انسانی توسط افرادی که در مسند قدرت ایستاده‌اند مورد حمله قرار می‌گیرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...