سفری به روزهای جنگ؛ از آمل تا کردستان | ایبنا


گمان نبرید آنان که در راه خدا کشته شدند مردگانند. بلکه آنان زنده اند. و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند. (آل عمران -۱۶۹)
کتاب «سفر به روزهای جنگ»، خاطرات امیرسرتیپ سیدحسام هاشمی در دوران جنگ ایران و عراق است که سعید علامیان آن را به نگارش درآورده و نشر خط مقدم آن را در سیصد و یک صفحه چاپ کرده است.

سفر به روزهای جنگ»، خاطرات امیرسرتیپ سیدحسام هاشمی سعید علامیان

این کتاب بیشتر درباره جنگ در کردستان به‌خصوص جبهه شمال غرب است. با توجه به اینکه راوی این کتاب، بیشتر دوران جنگ را در کردستان گذرانده است، لذا ناگفته‌هایی از جنگ را در این کتاب عنوان می‌کند که خواندنی ا‌ست. البته بخشی از خاطرات هم اختصاص دارد به دوران انقلاب و نقش موثر راوی و همرزمانش در ارتش که به واقع مومن‌های انقلابی بودند. همان‌هایی که از جان خود مایه گذاشتند و پیرو فرمان امام خمینی (ره) بودند و باعث شدند سرنگونی رژیم شاهنشاهی با تلفات کمتری از مردم و درجه‌داران انجام شود.

در این کتاب علاوه بر فصل‌بندی متون، زندگی و خاطرات راوی در چند فصل زندگی‌اش به روایت درآمده است. دوران کودکی و پیشینه خانواده و شجره‌شان به‌خصوص که از سادات حسینی هستند، در این کتاب روایت شده است. همچنین از دوران نوجوانی و ورود به دبیرستان نظام و سپس قبولی در دانشکده افسری، جوانی و ازدواج مصادف با شروع جریانات انقلاب، شروع جنگ و نبردهایی که در کردستان داشتند تا عملیات مرصاد و نابودی منافقین در فصل هجده که اخرین فصل کتاب است.

در قسمت پانوشت یا پانویس‌های کتاب هم بخشی از تحقیقات و توضیحات آنچه در متن آمده از نظر منطقه جغرافیایی یا معرفی بیشتر اشخاص که نقش همراه یا مکمل با راوی را داشته‌اند و همچنین روایت‌های مریم براتی‌نیا همسر امیر سرتیپ سید حسام هاشمی به نگارش درآمده که خواندن آنها خالی از لطف نیست هر چند به نظر من بهتر بود چند روایی کار می‌کرد و خاطرات همسر ایشان به‌جای پانوشت در خود متن می‌آمد. البته این سلیقه‌ای است و قطعا سلیقه نویسنده و ناشر متفاوت از من است.

در فصل اول راوی با ورود به دبیرستان نظام با تشویق دایی‌اش حاج آقایوسف، که از روحانیون مدرسه علمیه فیروزآبادی در پامنار بود شروع می‌شود و ما را وارد گذشته خود می‌کند و چگونگی ورودش به ارتش و پس از گرفتن دیپلم ریاضی و کنکور دانشکده افسری و فرصتی که پیش می آید تا برای اردوی تابستانی و برای دیدن خانواده به آمل می‌رود و ما را هم با آنها آشنا می‌کند.

روستای انج‌پل که در شش کیلومتری شهر آمل است و محل کودکی راوی همین جا یک پلی به گذشته می‌زند. به کودکی‌اش که شناسنامه‌اش یک سال کوچکتر از سنش بوده و در مدرسه پذیرفته نمی‌شود. پس به مکتب‌خانه ملی در ساییج محله می‌رود. سپس به معرفی جد بزرگ و شجره و پیشینه آنها که از سادات هزار جریب ساری بودند، می‌رود. این هم به‌خاطر یک نزاع خانوادگی و قتل جد بزرگش است. همسرش با دو فرزندش (یعنی پدر و عموی راوی) به شهرستان آمل مهاجرت می‌کنند و آشنایی آنان با طلبه‌ای از روستای انج پل و سپس آمدنشان به روستای انج پل، ادامه پیدا می‌کند.

بعد از مرگ مادر همان‌جا ازدواج می‌کند و ماندگار می‌شوند. در این فصل راوی خانواده و محل زندگی‌اش را تا حدودی به ما می‌شناساند. هرچند جای پرداخت فضای روستای انج‌پل در این فصل و فصل‌های بعد خالیست. فقط اکتفا به حدوحدود روستا نسبت به آمل می‌شود و از خود روستا اطلاعاتی به مخاطب داده نمی‌شود.

این مسئله در فصل‌هایی که منطقه عملیاتی کردستان، سنندج، مریوان، دهگلان و اسلام‌آباد... آورده می‌شود هم وجود دارد. نپرداختن به فضای جغرافیایی و پوشش گیاهی و... . در فصل دو هم فقط به دوره‌های سه‌گانه جنگل و کویر و کوهستان اشاره می‌شود. از طرفی به محل برگزاری اردوها پرداخت نمی‌شود که سختی دوره برای مخاطبی که چیزی از این دوره‌ها نمی‌داند و تاثیر آن که بعدها در جنگ با دشمن خودش را نشان می‌دهد.

شخصیت‌پردازی‌ها خوب است. به‌خصوص از نظر اخلاقی و گرایش‌های دینی و سیاسی. مثلا تربیت افسران با شرافت در ارتش با طرح و ایده ایجاد کافه شرافت در جلوی آسایشگاه هر گردان توسط سرلشکر علاالدین ناظم. فروشگاهی که هیچ فروشنده‌ای نداشت و قیمت اجناس در یک فهرست نوشته شده بود. نیرو می‌رفت وسیله برمی‌داشت و پولش را همان‌جا روی پیشخوان می‌گذاشت. و اینگونه در کنار آموزش‌های نظامی راه سلامت زندگی کردن را به درجه‌داران می آموختند.

آشنایی راوی با شهید صیاد شیرازی در شرف انقلاب و دوره عالی آموزش و تاثیر او بر زندگی نظامی و سیاسی راوی و برادر خانمش، سروان صادقی گویا، ازدواج و زندگی مشترک در مشهد، سپس پررنگ شدن راوی و فعالیت‌هایش در جریانات انقلاب و فعالیت‌هایی که در لشکر۷۷ خراسان در جهت آگاه‌سازی سایر درجه‌داران و افسران دارد. توزیع اعلامیه و جذب آنها در گروه‌های انقلاب قابل توجه وتحسین‌برانگیز است.

وقایع تاریخی در آمل و پایین کشیدن مجسمه شاه از میادین شهر و بعدها پادگان. اقدامات چه در پادگان و چه در میان فامیل راوی به گونه‌ای با جزییات بیان می‌شود که ما هم با آنها همراه می‌شویم و آن برهه تاریخی برایمان بازنمایی می‌شود. بی‌طرفی ارتش و پیروزی انقلاب و پس از آن هرج‌ومرجی که در پادگان‌ها رخ می‌دهد، سلسه‌مراتب را بهم می‌ریزد و با فرمان امام خمینی(ره) و اعلام ایشان و تعیین بیست و نهم فروردین به‌عنوان روز ارتش نظم و نظام و آبرو به ارتش برمی‌گردد.

نقشی که راوی سیدحسام هاشمی و شهید صیاد شیرازی در برقراری نظم، حتی در شهربانی و ژاندارمری دارند، قابل توجه است و من پیش از این جایی نخوانده بودم. مقابله با منافین و کمیته خلق ترکمن در سنندج و گنبد بسیار حماسی‌وار رخ می‌دهد.

تاریخ جنگ ورق می‌خورد تا حمله عراق به پاسگاه باویسی قصرشیرین و رفتن و مقابله کردن هر کدام خواندنی و قابل تامل است. حتی اینکه چه موانعی در زمان ریاست جمهوری بنی صدر بر سر راه شهید صیاد شیرازی و سید حسام هاشمی قرار داشته است. همه و همه هر برگ و صفحه‌اش برگی از تاریخی واقعیست. به راستی تاریخ رسمی جنگ، کار نویسندگان تاریخ شفاهی است. نویسنده خوب توانسته جایگاه راوی را در انقلاب، در زمان اغتشاش کومله و منافقین و کمیته خلق ترکمن را به مخاطب بشناساند. به راستی که جنگ‌های دفاعی مثل جنگ ایران و عراق به قول مرتضی سرهنگی همان طور که جنگ فرماندهان خودش را پیدا می‌کند، همان طور هم نویسندگان خودش را پیدا می‌کند. سربازان جنگ، سربازان بیست وچند ساله‌اند. سربازی که از جنگ برگشته تا خاطراتش را ننویسد و نگوید، جنگش تمام نشده و در همان زمان مانده و ته این داستان امید و پیروزی است. چنان که در فصل آخر کتاب آمده: آیندگان باید قدر سربازان از جنگ برگشته و شهدا وخانواده‌های شهید را بدانند چون این تنها جنگی بود که با رشادت امثال سیدحسام هاشمی، حتی یک وجب از خاک پاکمان را از دست ندادیم درودشان باد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...
خاطرات برده‌ای به نام جرج واشینگتن سیاه، نامی طعنه‌آمیز که به زخم چرکین اسطوره‌های آمریکایی انگشت می‌گذارد... این مهمان عجیب، تیچ نام دارد و شخصیت اصلی زندگی واش و راز ماندگار رمان ادوگیان می‌شود... از «گنبدهای برفی بزرگ» در قطب شمال گرفته تا خیابان‌های تفتیده مراکش... تیچ، واش را با طیف کاملی از اکتشافات و اختراعات آشنا می‌کند که دانش و تجارت بشر را متحول می‌کند، از روش‌های پیشین غواصی با دستگاه اکسیژن گرفته تا روش‌های اعجاب‌آور ثبت تصاویر ...