شهرزاد رویائی | شرق
تماشای زیبایی عناصر با تمام جزئیات در ترکیببندیهای چشمنواز، نخستین دستاورد ما در مواجهه با هنر عبدی اسبقی است. اما در تأملی بیشتر، مواجهاتی مکرر و ملاقات با جهان اسبقی در بیرون از بوم نقاشی، دیگر فقط زیبایی بصری نیست. هویت در گذشته و حال، نگاه سیاسی و اجتماعی، هراس و مرگ همگی در زیباترین لحظه بودنشان خلق شدهاند. او به دنبال چیزی در پس چیز دیگر است و ما را نیز در این کنکاش با خود میبرد به جایی میان روزنامهها، پشت بومهای نقاشی و فالنامههای شاهطهماسب در کنار شیشه و گل و سنگ تا بیابیم. شاید بتوان گفت روزی با همین رویکرد، از کاغذی افتاده در کنار جوی که تبلیغ کلاسهای آیدین آغداشلو بر آن نوشته شده بود، به تکهای جدانشدنی از هنر معاصر ایران راه پیدا کرد. مخاطب برای درک هنر او جزئینگر میشود و راهی جز این برای درک عبدی اسبقی در بوم و بیرون از بوم نقاشی نیست.
اسبقی با 35 سال فعالیت هنری که ریشه در کودکی و زیستش بیرون از این 35 سال نیز دارد، در کتابی با عنوان «ایهام و ابهام» از نشر تالار هنر نوشته حسین گنجی، پژوهشگر هنر، ثبت شده و به چاپ رسیده است. آثارش به همراه گفتوگو و زندگینامهای که به خوبی بیانگر چرایی رسیدن او به این نقطه است، در این کتاب به همراه یادداشتهایی از منتقدان و مصاحبههایی با او قابل رصد و جستار است. این کتاب بهتازگی و همزمان با نمایشگاهی از آثار او در گالری آرتیبیشن رونمایی شده است. آثار روی دیوار در این نمایشگاه همچون کتاب مذکور، فصول مختلف هنر عبدی اسبقی از مجموعههای نخستینش از جمله نقاشیهای پشت بوم (نقاشی)، روزنامهها و نگارگریهای شاهنامه، آثار روی چوب و طبیعتهای بیجان متأخر از این هنرمند را شامل شد. او در این گفتوگو درباره کتاب «ایهام و ابهام» و آنچه در مجموعههای اخیرش بیان کرده است، میگوید:
چه انگیزهای شما را به همکاری برای انتشار این کتاب مجاب کرد؟
چه اتفاقی بهتر از اینکه اکنون میتوانم چکیدهای از آثارم را که در حدود 35 سال فعالیت هنری پدید آوردهام، در یک کتاب به صورت جمعآوری و ثبتشده ببینم. به نظرم انتشار کتاب از آثار هنری، آرزوی هر هنرمندی است و اکنون برای من محقق شده است.
فرایند نگارش این کتاب چگونه رقم خورد و چه چالشهایی را در این مسیر پشت سر گذاشتید؟
اول از همه اینکه من تمامی نوشتهها، نقدها، مقالههایی را که از همان سالهای اول، یعنی از همان نخستین نمایشگاه، بر آثارم نوشته شده بود، جمع و آرشیو کرده بودم. همه اینها، چه مثبت و چه منفی، جزئی از مسیر زندگی هنری من هستند و باید ثبت شوند. همه نوشتهها گویای واقعیت هستند. دیگر اینکه بهجز حسین گنجی که نویسنده کتاب است، تا یک ماه پیش از انتشار کتاب از محتوای مقالاتی که قرار بود درباره آثارم در کتاب منتشر شود اطلاع نداشتم. نظر منتقدان و کارشناسان هنری برای من خیلی باارزش است. به همین دلیل هرآنچه این بزرگان نوشته بودند بدون کموکاستی در این کتاب گنجانده شد و از همه آنها ممنونم.
چگونه با مؤلف آشنا شدید و چه عاملی باعث شد مایل به همکاری با حسین گنجی شوید؟
قبل از شروع کار کتاب، ایشان را یکی، دو بار، هرچند کوتاه، در مراسمها و گردهماییهایی در گالری دیده بودم و صحبتهای کوتاهی مخصوصا درباره بهرهگیری من از روزنامه در نقاشیها داشتیم. همچنین او را بابت مقالههای هنریشان که در روزنامهها و همچنین در مجله آنگاه و دیگر مجلات مینوشتند بهخوبی میشناختم.
با انتشار این کتاب بیشتر درصدد انتقال چه پیامی به مخاطبان بودید؟
همانطورکه پیشتر هم اشاره کردم، آشناشدن مخاطب با نقاش مهم است. آنهم مخاطبی که شاید هنرمند را از نزدیک ندیده و با کارش آشنا نباشد و بهخصوص نقاشی که در عصر معاصر زندگی میکند و دلش با سرزمین، فرهنگ کهنسال و مردمش است و گوشهچشمی هم به مسائل و مشکلات اجتماعی دارد.
به نظرتان کدام وجه از زندگی شخصی شما در این کتاب برای مخاطبان و علاقهمندانتان جذابیت و اثرگذاری بیشتری دارد و اساسا تا چه حد اعتقاد دارید که مخاطب باید از زندگی شخصی هنرمند آگاه باشد؟
آشنایی با زندگی شخصی هنرمند ضروری نیست، اما اگر با زندگی او آشنا باشد بهتر است. بعضی از هنرمندان از جمله بازیگرها که مقابل دید عینی مخاطب هستند باید بیشتر دیده شوند و فکر میکنم این اتفاق برایشان اهمیت خاصی داشته باشد، اما آشنایی مخاطب با زندگی نقاش، گرافیست و مجسمهساز اهمیت خیلی کمتری دارد و شاید اصلا مهم نباشد. مثلا شما در پارک ملت یا محوطه موزه هنرهای معاصر مجسمههایی میبینید که ممکن است از تماشایشان لذت ببرید یا نبرید، ولی نمیدانید کار چهکسانی است و چگونه خلق شدهاند. به نظرم دانستن جزئیات زندگی نقاش برای مخاطب چندان ضروری نباشد. بههرحال برای هر مخاطب شاید این جذابیت و اثرگذاری متفاوت باشد، اما من در هر نقطه از مسیر زندگیام به نحوی با طراحی و نقاشی عجین بودم. حتی زمانی که بنابه شرایط روی پارچه طراحی میکردم و در جایی که احساس کردم کارم راضیام نمیکند، بالاخره تصمیم گرفتم کاری کنم که به طور جدی بر نقاشی متمرکز باشم و بههرحال از مواردی گذشتم تا به این علاقه خودم یعنی نقاشی بپردازم.
رویکرد هنری شما چطور شکل گرفت و چه تغییراتی را تا امروز در کارتان منعکس کردید؟
علاقه و تمایل به هنر اولین انگیزه حضورم در هنر بود. گویی این علاقه چیزی است که در ذات بعضی اشخاص وجود دارد بنابراین دنبالکردن مسیر دلخواه باعث کار فراوان میشود. تغییرات هم آهسته و پیوسته در کارها راهشان را میپیمایند و همچنان هم ادامه دارد.
آیا تألیف و انتشار این کتاب تأثیری بر روند هنر شما خواهد داشت؟
صددرصد تأثیر دارد و خواهد داشت. اولین تأثیر این کتاب دلگرمی و امید است؛ چون تألیف و انتشار کتاب ارزش و اهمیت بالایی دارد. هیچچیزی جای اثربخشی یک کتاب را نمیگیرد، چون ماندگار است و سبب فرهنگسازی میشود و در این مورد خاص در بیننده حظ بصری ایجاد میکند و از طرف دیگر انتشار افکار دیگران که درباره کار من صحبت کردهاند همه ارزش بیحدی دارند.
به نظرتان انتشار کتاب درباره هنرمندان تا زمانی که در حیات هستند چه تأثیراتی به همراه دارد؟ این کتاب در نظر خودتان شامل چه وجوهی است؟
اولین و عینیترین تأثیرش خوشحالی هنرمند و امیدی است که به هنرمند برای ادامه راه میدهد که بیشترین سود معنوی را به یک هنرمند میرساند و بعد از آن ارزش تاریخ هنری و ثبت اثر برای آیندگان و پژوهشگران است که هنرمند در آینده فراموش نشود. حیف از هنرمندانی که سود معنوی ناشی از انتشار کتابشان را قبل از مرگ تجربه نکردند و انتشار کتاب بعد از مرگشان به سود مادی برای دیگران تبدیل شد.
این کتاب شامل زندگینامه نقاش که من باشم، عکسهای نقاش در دورههای مختلف و عکسهای خانوادگی و عکسهایی از تعدادی از نقاشیهای من وجوه مختلف زندگی و کار من را نشان میدهد.
آثارتان در این نمایشگاه شامل فصول مختلفی است. درباره این ادوار توضیح میدهید.
خوشحالم که این نمایشگاه تقریبا بیشتر دورههای کاری من، از نخستین روزهای کارم تا امروز، را شامل میشود. البته بخت هم با من یار بود که یک مجموعهدار خیلی قدیمی که تعدادی از کارهای من را داشت که آن کارها شدیدا آسیب دیده بودند تصمیم گرفت آن کارها را برای ترمیم و زندهکردن نزد خودم بفرستد. بعد از اینکه مرمت انجام شد، حسین محسنی، مدیر گالری آرتیبیشن، پیشنهاد داد که قسمتی از نمایشگاه را به این چند تابلوی قدیمی اختصاص بدهیم تا نمایشگاه به مروری بر آثار من تبدیل شود. من هم با کمال میل موافقت کردم. خیلی هم خوشحالم که مورد استقبال قرار گرفت. جالب بود که بسیاری از بینندگان، تاریخ تابلوها را نگاه نمیکردند و فقط خود تابلوها برایشان جدید و دیدنی بود. خیلی از بینندهها بعد از مطلعشدن از قدمت تابلوها پیش از هرچیز سن خودشان را با قدمت تابلو مقایسه میکردند و اکثرا یا به دنیا نیامده بودند یا یکی دو سال بیشتر نداشتند. این موضوع برای من به خاطره خیلی خوبی تبدیل شد و خوشحالم که این تابلوهای قدیمی در این زمان دیده شدند.
به نظرتان کدام دوره از خلق آثارتان به عنوان انعکاسی از هویت شما و بیانگر دوره مشخصی از زندگی شماست؟
همه کارها به نوعی انعکاسی از من و بازتابی از زندگی من هستند. کنجکاوی، ریزبینی، دقیقشدن، مرتببودن و نظمداشتن از ابتدا در من بود و نهادینه شده بود؛ بنابراین حتی وقتی بوم نقاشی را از پشت هم میبینم، یک کنجاوی همراه با ادای دین به بوم، به پارچه بوم یا چارچوب پشت بوم در من زنده میشود. یا توجه به روزنامهای که همان روز متولد و در همان روز هم عمرش تمام میشود، تازه برای من شروع میشود تا به دلخواه خودم از آن استفاده کنم و با استفاده از آن روزنامه در نقاشی شاید به آن عمری طولانیتر بدهم.
نیروی محرکهای که شما را به چیدمانی از عناصر متضاد همچون پروانه و شیشه پر از سنگ و بیشتر طبیعت بیجان کشانده، چیست؟
در وهله اول، رسالت نقاشی زیبایی و ایجاد تمایل بیننده به آویختنش از دیوار است که از دو دریچه فرم و مضمون مقدر میشود. تابلوی نقاشی را باید به دیوار آویخت، نه اینکه آن را در انبار گذاشت؛ چون تابلوی نقاشی را باید دید و بیننده از آن احساس خوشایندی به دست آورد. کسی که تابلویی را میخرد، یعنی با آن ارتباط برقرار کرده است، بنابراین آن را دوست دارد. اثر را به خانهاش میبرد، به دیوار میآویزد و از تماشای آن حظ میکند. مرحله بعدی داستانگویی یا اعتراض به مسائل اجتماعی و سیاسی و... است. همانطورکه شما هم متضاد میبینید، نشان میدهد که اثر ذهن را درگیر میکند و باعث اندیشیدن در بیننده میشود. حال اگر قرار باشد چنین افکاری با نوشته منتقل شود، کار نویسنده یا شاعر است. اما نقاشی نیازی ندارد تا با کلمات خودش را بیان کند، بلکه بیانش در تصویر است.
حضور کلاغ به عنوان پرنده و المانی تازه در آثار شما به چشم میآید؛ این عنصر در نقاشی شما نماد چیست؟
کلاغ مانند دیگر حیوانات در فرهنگهای مختلف یا منفور و بدیمن است یا باهوش و خوشیمن. همهچیزخوار است و در گذر سالها بهوفور در تهران حیات دارد. روزی نیست که شما از خانه بیرون بروید و کلاغ نبینید. یا روی سطلهای زباله شهرداری نشستهاند یا در جستوجوی غذا هستند. یا میبینید که تکهای ساندویچ بهجامانده از شب قبل را با کاغذ دورش میخورند. کلاغ همیشه در پیرامون ما بوده است.
ثبت هراسی دائمی در بعضی از آثار شما مانند اثری که سنگی با طناب در بالای شیشه بسته شده است، با چه نگاه و دلیلی رخ داده است؟
من قصد فلسفهبافی ندارم، ولی در دو جمله دراینباره توضیح میدهم: هراس، دلهره، مرگ و بهاتمامرسیدن همیشه دغدغه انسانهاست و من هم مستثنا نیستم. من سعی کردم و میکنم مفاهیم را با ترکیببندی در نقاشی به نحوی خوشایندتر نشان دهم.