بیتا ناصر | آرمان ملی


افتادن در مسیر اشتباه و احساس ناگریزی از هر آنچه انسان را احاطه کرده است، حس و حال آشنایی است که هرکدام از ما، دست‌کم در مقطعی از زندگی آن را تجربه کرده‌ایم. در چنین شرایطی، تنها یک تصمیم چالش‌برانگیز می‌تواند به تکرار شرایط بد، پایان ببخشد و صد البته پا گذاشتن در این راه، جسارت و شجاعت می‌طلبد. این همان چیزی است که ویرژینی گریمالدی [Virginie Grimaldi]، نویسنده 46 ساله و پرفروش فرانسوی در کتاب «اولین روز از بقیه زندگی من» [la premier jour du reste de ma vie یا The First Day of the Rest of Your Life] با روایت زندگی زنی که برای بازپس‌گرفتن خوشبختی‌اش به سفر دور دنیا می‌رود، به آن پرداخته است.

اولین روز از بقیه زندگی من» [la premier jour du reste de ma vie یا The First Day of the Rest of Your Life]  ویرژینی گریمالدی [Virginie Grimaldi]

با شبنم سنگاری که پیش‌تر آثاری همچون «14» از ژان اشنوز، «آبی زنبور عسل» از لائورا آلکوبا و «زیر پوست زندگی» از آنا گاوالدا ترجمه کرده، درباره تجربه این کتاب گفت‌وگو کرده‌ایم:


ویرژینی گریمالدی در رمان «اولین روز از بقیه زندگی من» شخصیت اصلی داستانش را با بلیت یکطرفه‌ کشتی تفریحی راهی سفر می‌کند که در واقع مخاطب شاهد دو سفر است: یکی سفر و جابه‌جایی ماری در سرتاسر جهان، و دیگری تحولات ذهنی و سفر درونی ماری. در وهله نخست درباره طرح، درونمایه و موضوع داستان توضیح دهید.

«اولین روز از بقیه زندگی من» داستان زندگی ماری است، مادری خانه‌دار که دیگر قادر به تحمل خودپرستی‌های همسر خائن و زندگی یکنواخت و ملال‌آور خود نیست. ماری تمام تدارکات لازم را برای تولد همسرش فراهم می‌کند و غافلگیری ویژه‌ای نیز برای تولد چهل سالگی او در نظر می‌گیرد: «رفتنی بی‌بازگشت». سفری دریایی به دور دنیا... و این نقطه، آغازی دیگر برای ماری است. ویرژینی گریمالدی در این کتاب به طرح پرسش در خصوص موجودیت فردی، اراده در جهت تغییر آن و جست‌وجوی خود حقیقی می‌پردازد.

ماری تجربه زندگی در کنار مردی کم‌توجه به او و احساساتش را دارد. اما با وجود تمام فداکاری‌هایش برای حفظ زندگی مشترک، در چهل سالگی تصمیم می‌گیرد خودش را به عنوان مهم‌ترین فرد در زندگی‌اش ببیند. گریمالدی در این اثر چگونه به بحران چهل‌سالگی و موضوع‌های متداول دراین‌باره پرداخته است؟

ماری بعد از تحمل سختی‌های بسیار، سرانجام در آستانه‌ چهل سالگی جسارت این را می‌یابد که مسیر زندگی‌اش را تغییر دهد و شروعی دوباره داشته باشد. به این ترتیب فصلی نو از دفتر زندگی ماری باز می‌شود. در جریان داستان می‌بینیم که او یک‌به‌یک بر ترس‌های وجودی‌اش و کلیشه‌هایی که همسر و زندگی برای او تعریف کرده بودند و او را از خود واقعی‌اش دور کرده بود، غلبه می‌کند. او در سفر دریایی با دو زن دیگر همسفر می‌شود که آن‌ها نیز به نوبه‌ خود در بزنگاه‌های زندگی خود قرار دارند. این سه زن در این بازپس‌گیری خوشبختی، همراه هم می‌خندند، می‌گریند و زندگی هر سه در این سفر دور دنیا متحول می‌شود. از نظر من چهل سالگی برای ماری با بحران به مفهوم و بار معنایی منفی پدیدار نشده؛ بلکه او با درایت، نازک‌بینی و مثبت‌اندیشی توانسته حتی در این نقطه از زندگی که در نگاه اکثریت شاید برای شروع کمی دیر باشد، زندگی را برای خود از نو تعریف کند و حتی شروع به کار کند. او نشان می‌دهد همیشه بهترین راه، ساده‌ترین نیست و باید جسارت پایان دادن به اشتباه و شروعی تازه را داشت.

گریمالدی در این کتاب با شوخ‌طبعی از مسائلی حساس در حوزه زنان و در مقیاس بزرگ‌تر درون انسان می‌گوید. این نوع روایت چه تاثیری بر خلق مفاهیمی همچون ترس، امید، رجوع به خویشتن و مثبت‌اندیشی داشته است؟

گریمالدی عمدتا در کتاب‌هایش به مسایل مربوط به زنان می‌پردازد. او با لحنی دوستانه و شوخ‌طبعانه به خلق لحظات جادویی زندگی می‌پردازد؛ لحظاتی که به لطف همین شیوه‌ روایی برای خواننده آشنا و قابل لمس می‌شوند. خواننده می‌تواند خود را در شخصیت‌های داستان‌ها و در روزمرگی‌های‌شان بیاید. شخصیت‌ها به نظر آشنا می‌آیند. بالطبع این نوع نگاه موجب می‌شود رویکرد خواننده در مواجهه با مفاهیم جدی‌ای چون ترس، درون‌یابی، شناخت ماهیت خود، بار مثبت بیشتری بیابد و مخاطب ساده‌تر آن را درک کند. هنگامی که طرح موضوع حالت مصداقی باشد دریافت نیز بهتر خواهد بود.

ماری با حضور در مکان‌ها و موقعیت‌های مختلف، مخاطب را در جریان ماجراجویی‌ها و کشف احساساتش قرار می‌دهد. از این منظر درباره ویژگی‌های روایی گریمالدی در آثارش بگویید.

ویرژینی گریمالدی با نثری روان، ساده و پر احساس مسائلی معمولی را به تصویر می‌کشد؛ مشکلاتی که امروزه بسیار با آن مواجه هستیم.
او با نکته‌سنجی و تفکر مثبت راه‌حل‌هایی برای حل این چالش‌ها ارائه می‌دهد، با ظرافت طبع و لحنی گهگاه هجوگونه، که بارها و بارها لبخند بر لب خواننده می‌آورد و او را به راحتی همسفر شخصیت‌های داستان‌هایش می‌کند، این ویژگی در تمامی آثار این نویسنده مشهود است و گریمالدی به روش‌های گوناگون آن را در تمامی کتاب‌هایش حفظ کرده است.

گریمالدی پیشتر در رمان «فقط لحظه‌های دلپذیر ماندگارند» به مساله مادران و مادرانگی پرداخته است. آیا او نویسنده‌ای زنانه‌نویس است و یا نویسنده‌ای که در قالب‌‌های مختلف از زنان و مسایل‌شان می‌گوید؟

آثار گریمالدی را می‌توان در زمره‌ ادبیات «حس خوب» (feel good) و یا احتمالا «ادبیات زنانه» (chick lit) شمرد، به تعبیری ادبیاتی زنانه که علیرغم سادگی، به‌ شیوه‌ای صادقانه و طنزآمیز بر دل نشسته و خوانند حس و حال خوبی را با مطالعه‌ آن تجربه خواهد کرد. کتاب‌هایی پر از لحظات فرح بخش، خوشایند که حسی دلپذیر را برای خواننده‌ کتاب رقم می‌زند.

اولین روز از بقیه زندگی من در گفت‌وگو با شبنم سنگاری

با توجه به جایگاه گریمالدی در میان نویسندگان حال حاضر فرانسوی، انتشار این کتاب چه بازخوردی از سوی مخاطبان جهانی در پی داشته است؟

ویرژینی گریمالدی تا به امروز 11 عنوان کتاب منتشر کرده است که سال‌های متمادی در شمار پرفروش‌ترین رمان‌های فرانسوی آمده و به بیش از 20 زبان ترجمه شده‌اند. او توانسته در سال‌های 2019، 2020 و 2021 عنوان نویسنده‌ای را کسب کند که کتاب‌هایش بیشترین شمار خوانندگان را در میان رمان‌نویسان زن فرانسوی داشته است.

درباره مراحل انتخاب، ترجمه و انتشار این اثر بگویید.

ترجمه‌ این کتاب را در طول دوران ابتدایی قرنطینه‌ کووید انجام دادم، در روزهای طولانی و غریب خانه‌نشینی... صبح‌های خیلی زود که هنوز دلواپسی‌ها و اخبار بد موجب آشفتگی ذهن نشده بود. عجیب اینکه به نظر انتخاب خوبی می‌آمد برای آن دوران... گرچه بسیار اتفاقی و یک سال پیش از آن، کتاب انتخاب شده بود اما به دلایلی ترجمه‌اش به تعویق افتاده بود.

در حال حاضر کتابی در دست ترجمه و یا آماده انتشار دارید؟

بله؛ چند کتاب چاپ نشده دارم که یکی از آن‌ها کتابی است از یکی از نویسندگان صاحب نام قرن بیست فرانسه که به زودی انتشارات پارسه آن را منتشر می‌کند. در حال حاضر نیز کتاب دیگری در دست ترجمه دارم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...