مهمانی از لبنان | فرهیختگان


«عایده» روایت یک شهید نوجوان مدافع حرم لبنانی است. کتابی که نه یک رمان بر پایه واقعیت است و نه ترجمه یک مستندنگاری. «عایده» درواقع مستندنگاری با ساختار داستانی از یک سوژه غیرایرانی است. تک‌تک کلمات جمله قبل می‌تواند علاقه‌مندان به ادبیات پایداری را به خواندن این کتاب مشتاق کند.

خلاصه عایده محبوبه‌سادات رضوی‌نیا

«عایده» تجربه‌ای جدید در حوزه ادبیات پایداری فارسی‌زبان است. محبوبه‌سادات رضوی‌نیا که تسلط نسبی به زبان عربی دارد، شال و کلاه کرده و عازم لبنان شده. چندین ساعت مصاحبه و گفت‌و‌گو با مادر شهید علی عباس اسماعیل انجام داده است. بعد مصاحبه‌ها ترجمه شدند و خانم نویسنده نکته‌ای عجیب را دریافته است. اینکه درواقع سوژه اصلی زندگی شهید، مادر او است. زنی که در ملتهب‌ترین دوران لبنان کودکی کرده و به جوانی رسیده، از همان کودکی سر نترس و دل شجاعی داشته، زنی که برخلاف نظر و مشی خانواده‌اش محجبه شده و با یکی از رزمندگان گمنام حزب‌الله ازدواج کرده، زنی که خودش برای پسرش بَرات شهادت گرفته است و در فقدان او بی‌تاب و بی‌قرار نیست. همین شد که اسم و رسم کتاب به نام عایده سرور سند خورد.

نویسنده مسیر داستان را از کودکی عایده آغاز کرده و تا نوجوانی و جوانی آن ادامه داده است. از ملتهب‌ترین روز‌های لبنان، حضور سربازان رژیم‌صهیونیستی و مبارزه جوانان مقاومت روایت می‌کند. کتاب «عایده» نه فقط روایتی از زندگی عایده سرور بلکه توصیفی دقیق از لبنان و طفل نوپایش؛ «حزب‌الله» است. نویسنده با توصیف این وقایع و شرایط لبنان، بذر شکل‌گیری شخصیت اصلی کتاب را در ذهن ما می‌کارد و پی‌رنگ آن را شکل می‌دهد. شخصیت عایده فعال و کنشگر است. موتور محرک او اعتقاداتش است. اعتقاداتی که خود و به تنهایی کسب‌ کرده، پرورش‌شان داده و بعد به فرزندان خود منتقل کرده است. او سبک زندگی خاص خود را انتخاب می‌کند و آن را می‌سازد و نویسنده نیز ما را با او گام‌به‌گام جلو می‌آورد.

تمایل او به حجاب و مذهب از کودکی، گرایشش به هسته‌های مقاومت و بعد حزب‌الله، کنش‌ها و تصمیم‌گیری‌هایش برای مخاطب منطقی به‌نظر می‌رسد. نویسنده توانسته منطق داستانی و رابطه علی و معلولی را حداقل بر شخصیت اصلی خود حاکم کند، اما متأسفانه برای سایر شخصیت‌های کتاب چنین اتفاقی نیفتاده است. ما تغییر شخصیت‌ها و اوج و فرودی از آن‌ها نمی‌بینیم. شخصیت‌ها همان‌گونه که در فصل نخست به تصویر کشیده شده‌اند تا انتهای کتاب به حیات خودشان ادامه می‌دهند. آشنایی ما با آن‌ها سطحی و فقط از طریق گفت‌وگو با عایده و رابطه‌شان با او اتفاق می‌افتد. نویسنده در بخش‌هایی انسجام داستانی را فراموش می‌کند و از روی بخشی از وقایع و سال‌ها می‌پرد. ما شهید علی عباس اسماعیل را تا سال‌های نخست دبستان دنبال می‌کنیم و ناگهان در فصل بعد جوانی رعنا و در آستانه ۱۷سالگی را می‌بینیم. می‌توانیم درک کنیم که شوق پیوستن به نیرو‌های حزب‌الله از خردسالی با او بوده است؛ اما گذر از سال‌های نخست نوجوانی، منطق روایی داستان را به‌هم می‌ریزد و مخاطب را اندکی سردرگم می‌کند.

کتاب «عایده» تلاشی برای ترسیم تصویری دقیق و به دور از کلیشه‌ها از لبنان و مردم آن است. تیم ویراستاری محتوایی کتاب برای درک بیشتر جهان آن، پی‌نوشت‌های بسیاری را به کتاب افزوده‌اند. توضیحاتی برای روشن کردن وقایع تاریخی و پیامد‌های آن، برای شفاف کردن فرهنگ و خرده‌فرهنگ‌های لبنانی و عربی. همچنین در بخش‌هایی برای نزدیک‌تر کردن تجربه دیداری و شنیداری مخاطب ایرانی و راوی لبنانی، موسیقی و ویدئو‌های یاد‌شده را از طریق QR به کتاب الصاق کرده‌اند. این پی‌نوشت‌ها مفاهیمی نظیر هم‌زیستی مسیحیان، شیعه و سنی در کنار یکدیگر، عادات غذایی، ظرافت‌های فرهنگی، ابعاد جنگ و درگیری‌های داخل لبنان را به تصویر کشیده است. توصیفات و فضاسازی، خوب و تصویری‌شده‌اند. نویسنده با حوصله و جزئی‌نگری به این کار می‌پردازد. این همان دلیلی است که هنگام مطالعه کتاب، مخاطب می‌تواند به راحتی صحنه‌های آن را تجسم کند و با آن همراه شود. کتاب، روایتی داستانی و جذاب دارد اگرچه مستند و بر پایه خاطرات است، اما کوشیده است ساختار خود به عنوان یک رمان را حفظ کند. نثر کتاب روان و از زاویه دید اول‌شخص است. زاویه دیدی که اگرچه نویسنده را در به تصویر کشیدن وقایع محدود می‌کند، اما ما را به عایده نزدیک‌تر می‌کند. در بخش‌هایی هم که روایت داستان به اطلاعاتی خارج از زاویه دید عایده نیاز داشته، از پی‌نوشت کمک گرفته شده است.

کتاب روایتی مظلومانه و حزن‌انگیز از شهید و خانواده‌اش به تصویر نمی‌کشد. برخلاف آنچه ما از کتاب‌های ادبیات مقاومت در ایران می‌بینیم، «عایده» از ما انتظار اشک ریختن ندارد بلکه با روایتی حماسی و پرصلابت از شهادت و نحوه مواجهه عایده با آن ما را شگفت‌زده می‌کند. کتاب «عایده» نخستین قدم از مسیر طولانی روایت بدون مرز شهدای مقاومت است. کتابی که فرصت مواجهه با سبک زندگی شهیدپرور و شهدایی را به ما می‌دهد که با آن‌ها نه در مرز و ملیت بلکه در باور و آرمان هم‌سرنوشتیم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...