خواندن کتاب مجرم مادرزاد فرصتی است که چند دقیقه‌ای از شنیدن ماجراهایی درباره مردمان خسته از روزگار فارغ شویم. در این کتاب زن-مادر بودن هیچ نسبتی با رنج کشیدن ندارد. زن فاعل ماجراها است و مبنای هر کاری که از او سر می‌زند لذت است. وقتی هم مادر می‌شود، درواقع تصمیم گرفته این لذت را تکثیر کند. او بیشتر از هر انسانی خودش را دوست دارد. چنین آدم‌هایی بیش از هرکسی «دوست داشتن» را بلدند، بنابراین می‌دانند چگونه آن را به فرزندانشان بیاموزند.


چند جوان برای چند دقیقه خود را تسلیم دستگاه شبیه‌سازی درد می‌کنند تا درد زایمان را تجربه کنند. پس از اینکه میزان درد وارده را مشاهده و احساس می‌کنند، به اشتباه خود درباره اینکه به مادرشان به اندازه کافی احترام نگذاشته‌اند پی می‌برند. این ماجرا ربطی به کتاب «مجرم مادرزاد» [Born a crime] ندارد، موضوع فیلم کوتاه آموزنده‌ای است که چند سال پیش در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شد.

مجرم مادرزاد خاطرات دوران کودکی ترور نوا [Born a crime : stories from a South African childhood

راوی داستان، مخاطبان خود را پای معامله‌ای می‌نشاند که در آن رنج و احترام با یکدیگر مبادله می‌شود. تصویری که متعلق به دنیای پیشامدرن است و در آن وظیفه زن و مرد فرزندآوری است و وظیفه فرزند رسیدگی به والدین سالخورده و بیمار. در این چرخه، زادوولد نوعی بازتولید رنج است، با درد شروع می‌شود و با مصیبت و نداری و بیمارداری پیش می‌رود. چنین انسانی چیزی جز غریزه محض نیست، نمی‌داند چرا به دنیا آمده و چرا زادوولد می‌کند و هیچ‌گاه از اینکه آدم دیگری را وارد این چرخه فلاکت‌بار می‌کند پشیمان نیست، چون هنوز به این امر واقف نیست که چه عمل ناشایستی از او سر زده، برعکس خیال می‌کند بابت این عمل قهرمانانه باید از او تقدیر شود.

خواندن کتاب مجرم مادرزاد فرصتی است که چند دقیقه‌ای از شنیدن ماجراهایی درباره مردمان خسته از روزگار فارغ شویم. در این کتاب زن-مادر بودن هیچ نسبتی با رنج کشیدن ندارد. زن فاعل ماجراها است و مبنای هر کاری که از او سر می‌زند لذت است. وقتی هم مادر می‌شود، درواقع تصمیم گرفته این لذت را تکثیر کند. او بیشتر از هر انسانی خودش را دوست دارد. چنین آدم‌هایی بیش از هرکسی «دوست داشتن» را بلدند، بنابراین می‌دانند چگونه آن را به فرزندانشان بیاموزند.

«آین رند»[1] در کتاب فضیلت خودخواهی می‌نویسد: «تعریف دقیق و لغت‌نامه‌ای واژه خودخواهی این است: کسی که به خواسته‌ها و علائق خود سرگرم است. این مفهوم دربردارنده هیچ‌گونه ارزش اخلاقی نیست و به ما نمی‌گوید آیا اینکه کسی دنبال خواسته‌ها و علائق خود باشد خوب است یا بد، به ما نمی‌گوید خواسته‌ها و علائق واقعی آدمی کدام است. پاسخ دادن به چنین پرسش‌هایی بر عهده اخلاق است. اخلاق مبتنی بر دگرخواهی تصویر درنده‌خو و بی‌رحمی را برای مفهوم واژه خودخواهی خلق کرده است تا آدمی را وادار کند دو اندیشه غیر انسانی را بپذیرد: 1. هرگونه پرداختن به علائق خویشتن کاری پلید است؛ 2. کارهای ددمنشانه و بی‌رحمانه در اصل مربوط به خواسته‌های شخصی آدمی است».[2] آین رند معتقد است تمایلات شخصی انسان لزوماً پلید نیست، به عبارت دیگر مفهوم زیست اخلاقی ربطی به «خودکام» یا «دیگرخواه بودن» فرد ندارد، -و البته معایبی چند برای اخلاق دیگرخواه می‌شمارد- بلکه معیار زیست اخلاقی اصولی است که هر فرد از آن پیروی می‌کند.

کتاب مجرم مادرزاد خاطرات دوران کودکی ترور نوا [Born a crime : stories from a South African childhood]، استندآپ کمدین مشهور اهل افریقای جنوبی و مجری برنامه پربیننده «نمایش روزانه»[3] است. این کتاب سرشار از ماجراهایی جذاب است که از دریچه ذهن باریک‌بین و طناز ترور نوا به نماش درآمده است. در دوران آپارتاید آمیزش جنسی بومیان با اروپائیان جرم بوده و مجازات آن تا پنج سال زندان بوده است. ترور حاصل ازدواج یک مرد آلمانی-سوئیسی با زنی اهل افریقای جنوبی است، برای همین یک مجرم مادرزاد است که باید مخفیانه زندگی کند. «اگر از مادرم بپرسید آیا هرگز به عواقب داشتن فرزندی دورگه در رژیم آپارتاید وقعی نهاده بود، خواهد گفت نه. همیشه وقتی می‌خواست کاری انجام دهد راهش را پیدا می‌کرد و آن کار را صورت می‌داد. او به درجه‌ای از نترسی و شجاعت رسیده بود که باید به آن درجه رسید تا بتوان کاری را انجام داد که او کرد. اگر بایستید و به عواقب کار فکر کنید، هرگز کار زیادی نخواهید کرد. با این وجود این تصمیم، یک تصمیم دیوانه‌وار و بی‌پروا بود. ابر و باد و مه و خورشید و فلک باید دست به دست هم می‌دادند تا همچنان از مهلکه‌ها جان سالم به درمی‌بردیم».

شخصیت زن کتاب مجرم مادرزاد موجود شگفت‌انگیزی است، تسلیم نمی‌شود، اهل جنگیدن هم نیست، از آن‌ها هم نیست که عالم و آدم را ناله و نفرین می‌کنند و دیگران را مقصر مصائب خود می‌دانند. او زاده شده که خوب زندگی کند، همین. او به هیچ چیزی جز وجود خود وابسته نیست و بر زمین غرور خود نشسته است، بنابراین ترور بعد از هجده سالگی باید زندگی مستقلی داشته باشد. او باید خودش باشد، نه بچه مامان.

ترور نوا جزئیاتی دهشتناک از زندگی در افریقای جنوبی در دوران آپارتاید تصویر می‌کند. این ماجراها را دو جور می‌شود شرح داد؛ نوع اول: «در نگون‌بختی ما همین بس که از حقوق اولیه انسانی هم محروم بودیم. ما از تباه‌شدگانیم»؛ نوع دوم: «ما از امکانات زیادی محروم بودیم، اما زندگی زیبایی‌های خودش را دارد».

اگر نگاه شما از نوع دوم باشد، ممکن است از یکی از فقیرنشین‌ترین بخش‌های افریقای جنوبی به شهرتی جهانی دست پیدا کنید و اجرای یکی از پربیننده‌ترین برنامه‌های تلویزیون امریکا را به شما بسپارند!

مجرم مادرزاد پیش از آنکه مرثیه‌ای درباره تبعیض نژادی باشد، مجموعه‌ای از روایت‌های پرکشش و جذاب است و درعین‌حال حاوی جزئیاتی افشاگر درباره زندگی مردمان تحت ستم آپارتاید است. پیش از همه این‌ها، مجرم مادرزاد شعری است که در رثای ایستادگی زنی سیاه‌پوست سروده شده است، در دوره‌ای که زن بودن و سیاه‌پوست بودن دو عامل تبعض بوده‌اند. این کتاب تفسیری روشن از مفهوم «تسلیم نشدن» است.

....
[1] Ayn Rand
[2] فضیلت خودخواهی، آین راند، ناتانیل براندن، مترجم پارسا بامشادی، نشر تمدن علمی
[3] The Daily Show

ایبنا

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...