اما زیبا، اما غمگین | شهرآرا


تلنگر مِه بودم بر وضوح شیشه/ دلو آب در درنگ چاه/ پروانه‌ای که دلش می‌خواست بودا شود
جواد گنجعلی شاعری است که اولین مجموعه شعرش را در قالب شعر کلاسیک با عنوان «چهارم شخص مفرد» منتشر کرد و به شکل حرفه‌ای به جامعه ادبی معرفی شد. مجموعه‌ای که در زمان خودش تأثیرگذار بود، غزل‌هایی مدرن، با نگاه و اندیشه نو که بیانگر تسلط شاعر بر زبان امروز بود.

موهبت غریب وال بودن

بعد از این مجموعه شاعر تصمیم گرفت ذوق و نبوغ ادبی اش را در قالب شعر سپید محک بزند و با ارائه مجموعه شعر «دری بر پاشنه‌اندوه» نشان داد که در این قالب حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد. مجموعه‌ای که به نظر من یکی از بهترین دفترهای شعر سپید است که طی این سال‌ها منتشر شده است. دری بر پاشنه‌اندوه جایزه قلم زرین را برای شاعر به ارمغان آورد و بعد از آن با چاپ چند مجموعه شعر سپید که هر کدام از منظری درخور تأمل است، نشان داد که شاعری هدفمند است و دغدغه ادبیات برایش بسیار جدی است. شاعری که هیچ گاه بی تفاوت نبوده و رنجی انسانی، جهان بینی اش را شکل داده و به «موهبت غریب وال بودن» پی برده است.

گنجعلی در مجموعه شعر «موهبت غریب وال بودن» تجربه نزدیک به سه دهه شاعری را با خود همراه کرده است. مجموعه‌ای که با برخورداری از سلامت زبان و نگاه عمیق زیباشناسانه، حاکی از زیست شاعرانه او طی این سال هاست.
من و تو/ سر از یک گلدان درآوردیم / مرا از ریشه درآوردند/ تا جا باز شود/ علف هرز نبودم / دوستت داشتم/ گل نمی دادم/ تا تو بیشتر دیده شوی

شاعر در این مجموعه با ارائه تصویرهای ملموس که بیشتر بر پایه تشبیه‌های بکر و تازه یاب است، هربار مخاطب را شگفت زده می‌کند و تعابیر نو می‌آفریند.
بگذار از رنج‌ها خالی شویم/ چون دو استکان / که پیش
از شکستن / یکدیگر را لمس کرده‌اند

او در تمام دقایق شاعرانه این دفتر عاشق است و آنچه بر من اندوهناک شاعر گذشته است در یک من جمعی با مخاطب به اشتراک می‌گذارد، به شکلی که مخاطب با بسیاری از این شعرها هم ذات پنداری می‌کند.
سوگند می‌خورم/ تمام لحظات عاشقت بودم/ چون پرنده‌ای که آوازی تکراری می‌خواند/ اما زیبا / اما غمگین

همچنین زبان صمیمی و عاطفه سرشاری که در این اشعار جاری است، با استفاده از عنصر تکرار به شکل‌های گوناگون از طریق تناسب‌های آوایی و لفظی بر موسیقی و عاطفه شعر قوت بخشیده است.
در لباس کنف/ عاشق شد/ و پیراهنی از کفن / بازگشتش را جلو انداخت
به سگان بد خلق ده/ به سینه کش گرم کوه/ به تندخویی ات بین دو بوسه/ سلام بلند مرا برسان/ به مهربانی پیرمردها/ و زنانی که از سینه میش‌ها شیر می‌دوشند/ سلام بلند مرا برسان

گنجعلی به روایت شاعرانه پایبند است و همواره این روایت است که ساختار شعرش را شکل می‌دهد. روایتی که گاه در میان چند گزاره خبری با تغییر زاویه دید مخاطب را وارد اثر می‌کند و گاه با جمله‌ای عاطفی بر بیان هنری شعرش می‌افزاید.
به زندگی بازگشتم / شب مصرّانه به پنجره چسبیده بود/ حالا باید دو نفر را ادامه می‌دادم/ مردی که در این اتاق سعی می‌کرد/ همه چیز را فراموش کند/ و مردی دیگر / که هنوز در آن کافه لعنتی/ مقابل تو نشسته بود
پس از خلقت/ به قلب‌های ما نگاه کرد/ ایوب را برای رنج/ یعقوب را برای انتظار/ و تو را برای من برگزید/ خدا بندگان عزیزش را/ با سختی‌های بزرگ می‌آزماید

جواد گنجعلی در انتخاب نام کتاب هایش نیز همواره بسیار هوشمندانه و شاعرانه عمل کرده است، این موضوع در تمام مجموعه هایش به خوبی مشاهده می‌شود. چهارم شخص مفرد، دری بر پاشنه‌اندوه، پرچم سپید متأسف، صدای محزون موزیک در هدفون، دیدار با ذات الریه، بی تفاوتی در نور زرد و موهبت غریب وال بودن. من این انتخاب نام‌های شاعرانه را حتی در مجموعه‌های موضوعی گردآوری از شاعران دیگر هم از او دیده ام، چون روایت آسمان قریب.

جواد گنجعلی آهسته و پیوسته با تکیه بر دانش ادبی و نبوغ هنری، این مسیر را پیموده است و بی شک در ادامه راه با آثار فاخر دیگری همچنان علاقه‌مندان شعر را سرشار خواهد کرد. شاعری که در دنیای دردمند امروز، آگاه است و می‌داند درک غروب از حوصله دیواری که تیرباران شده خارج است.
درک غروب از حوصله دیواری که تیرباران شده/ خارج است/ حال سرکرده یاغیان را دارم، علی مراد/ وقتی جسد هم قطارانش را / از دروازه شهر آویزان کردند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...