رمان های "بامداد خمار" ، "چراغها را من خاموش می کنم" و "دالان بهشت" از 3 نویسنده زن، پرفروش ترین رمانهای ایرانی در 14 سال اخیرند. بر پایه گزارشی که براساس مصوبه شورای بررسی و سیاستگذاری ادبیات داستانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر مبنای اطلاعات موجود در بانک اطلاعات خانه کتاب تهیه شده است، "بامداد خمار" پرفروش ترین کتابی است که در زمینه ادبیات داستانی در 14 سال گذشته منتشر شده است.

به گزارش ایسنا ، "بامداد خمار" فتانه حاج سیدجوادی با 38 چاپ ، "چراغها را من خاموش می‌کنم" اثر زویا پیرزاد و "دالان بهشت" نوشته نازی صفوی با 22 چاپ بیشترین فروش را داشته اند.
|
نویسندگانی که در این دوره 14 ساله بیش از یک اثر پرفروش عرضه کرده‌اند، عبارتند از: فهیمه رحیمی با 7 اثر، مرتضی مودب‌پور با 4 اثر،
زویا پیرزاد و اسماعیل فصیح هر یک با 2 اثر. نشر چکاوک با 6 اثر، بالاترین تعداد عنوان کتابهای پرفروش را از آن خود کرده است و نشر مرکز و دفتر نشر فرهنگ اسلامی با 3 اثر در ردیف بعدی قرار دارند. روزبهان و سوره مهر هم هرکدام ناشر 2 کتاب پرفروش هستند. کل نوبت های چاپ کتابهای ادبیات داستانی در 14 سال مورد مطالعه 14 هزار و 103 بار بوده است که شامل چاپهای مکرر نیز می‌شود.

احمد دهقان گفت: شاید یکی از دلایل کم تولید شدن ادبیات جدی در کشور ما، نبود نویسنده حرفه‌ای باشد.

دهقان معتقد است: ادبیات عامه پسند واقعیت غیرقابل انکار و روشنی است که خیلی‌ها سعی در انکار آن دارند و یا آن را آنقدر بدون ارزش جلوه می‌دهند که جای گفتگو و بحث درباره چون و چرایی آن نمی‌ماند اما این آثار با اقبال مردم مواجه می‌شوند، بدون آن که حتی اسم نویسندگان‌شان در محافل روشنفکری به میان آید.

 به گزارش ایسنا، وی تصریح کرد: بزرگترین نویسندگان ما چند اثر در کارنامه ادبی خود دارند؟ آنها را با دیگران مقایسه کنید. همین کم کاری شاید موجب شده با نام بردن از خیلی چیزها، بخواهند خود و دیگران را توجیه کنند. همه یادمان هست که در بعضی دوره‌ها فریاد "وا سانسورا" بلند بود که این سانسور بلای جان ادبیات ما شده ولی وقتی آن شرایط عوض شد، هیچ اتفاقی نیفتاد. این حرفها توجیه کننده سانسور و یا اعلام موافقت با آن نیست بلکه می‌گویم گاهی وقتها بهانه خوبی است برای کم کاری و نق زدن به دولت و جامعه و مردمش. 

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...