برگ برگ | شرق


«این اندازه از شرارت چطور می‌تواند از وجود کسی سرچشمه بگیرد که آن‌قدر معمولی و حتی متوسط است که به آدم برمی‌خورد؟»؛ این سؤال به نظر من کلیدی‌ترین پرسشی است که آریل دورفمن، نویسنده شیلیایی، به نحوی تلاش می‌کند تا در کتاب «شکستن طلسم وحشت: محاکمه شگفت‌انگیز و پایان‌ناپذیر ژنرال آگوستو پینوشه» [Excruciating terror : the incredible unending trial of general Augusto Pinochet] به آن پاسخ دهد.

شکستن طلسم وحشت: محاکمه شگفت‌انگیز و پایان‌ناپذیر ژنرال آگوستو پینوشه» [Excruciating terror : the incredible unending trial of general Augusto Pinochet] آریل دورفمن

ژنرال آگوستو خوزه رامون پینوشه اوگارته فقط دو هفته قبل از آنکه در سپتامبر 1973 علیه رئیس‌جمهور سوسیالیست شیلی، سالوادور آلنده، کودتا کند، توسط خود آلنده به ریاست کل ارتش منصوب شده و به او سوگند وفاداری خورده بود. ایزابل مورل له‌ته‌لی‌یر او را این‌گونه توصیف کرده بود: «پینوشه نه هیولایی است فراتر از انسانیت، نه تجسم جوهری شر. فقط یک انسان است». این انسان که او را «مبادی آداب، بامحبت و خوش‌ذات» توصیف کرده‌اند، بعد از کودتا به‌سرعت به انسانی سفاک بدل شد.

آگوستو پینوشه از 1973 تا 1990 رئیس‌جمهور شیلی بود و بالاخره در آن سال نتیجه انتخابات را پذیرفت و از قدرت کناره گرفت؛ اما مصونیت دریافت کرد تا هیچ‌گاه محاکمه نشود و سناتور باقی ماند. شبکه قدرتش در شیلی حاکم بود و کسی جرئت نداشت از محاکمه او دم بزند. همه بیم آن داشتند که دموکراسی نیم‌بند، بر اثر پاسخ خشن او و حامیانش از میان برود.

قاضی «بالتازار گازرون» اسپانیایی در 1998 از طریق عفو بین‌الملل، حکمی برای دستگیری ژنرال پینوشه که برای معالجه به لندن سفر کرده بود، صادر کرد. سؤالات قاضی اسپانیایی راجع به صدها قتلی بود که تحت حکومت پینوشه انجام شده بود و صدها انسانی که ناپدید شده بودند. فعالان حقوق بشر شیلیایی با دقت و وسواس، دستگیری و تلاش برای محاکمه او ابتدا در انگلستان و پس از استرداد به شیلی را دنبال می‌کردند.

شکنجه، مثله‌کردن قربانیان، برهنه‌کردن قربانیان و نگه‌داشتن در هوای سرد، وصل‌کردن برق به قربانیان، کشیدن زندانیان با هلیکوپتر روی خس‌و‌خاشاک و‌... تنها بخشی از جنایاتی بود که پلیس ژنرال آگوستو پینوشه در حق مردم شیلی انجام داده بود.

هزاران سال طول کشیده بود تا بشر، بردگی را براندازد، به همگان فارغ از جنسیت و رنگ پوست بنگرد، حق رأی داشته باشد، تا کار کودک و تبعیض‌ها را غیرقانونی کند و حالا در اوایل قرن بیست‌ویکم، نوبت به محاکمه یک جنایتکار مبادی آداب، بیرون از مرزهای مصونیت قضائی در کشورش رسیده بود. آریل دورفمن روایتی تأمل‌برانگیز از بیم و امیدهای تلاش برای این محاکمه ارائه می‌کند.

ژنرال آگوستو پینوشه در نهایت محاکمه نشد، اما به قول دورفمن «از میان تمام پیکارهای زندگی طولانی ژنرال، نبردی که او نمی‌تواند هیچ امیدی به پیروزی در آن داشته باشد، نبرد بر سر این است که پس از مرگش چطور به یادها سپرده خواهد شد... باور دارم که ژنرال در نبرد کنترل زبان آیندگان، شکست خورده است».

«کودکان آینده را تصور می‌کنم، هزاران سال بعد که در یک دشت یا یک زمین خالی مشغول بازی‌اند. یکی از آنها کاری می‌کند یا چیزی می‌گوید که مستحق توبیخ است، مستحق توهین، مستحق دشنامی زننده و بچه‌ای دیگر فریاد می‌زند: وای، پینوشه نباش». هر انسانی با خواندن کتاب «شکستن طلسم وحشت» بارها بر خود نهیب خواهد زد تو هم ممکن است در اندازه خودت پینوشه شوی، مواظب باش، خشونت همه‌جا در کمین است، حتی اگر خوش‌ذات، مبادی آداب و ...؛ آن‌گونه که پینوشه خود را چنین می‌دانست.

کتاب «شکستن طلسم وحشت» (محاکمه شگفت‌انگیز و پایان‌ناپذیر ژنرال آگوستو پینوشه)، اثر آریل دورفمن و ترجمه زهرا شمس، توسط نشر کرگدن در 194 صفحه منتشر شده است.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...