نشست نقد و بررسی کتاب «خود سرنوشتن» با حضور محمدسعید ذکایی ویراستار کتاب و استاد دانشگاه علامه طباطبایی، مقصود فراستخواه استاد و عضو هیئت علمی موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی و رضا صمیم دانشیار و عضو هیئت علمی پژوهشگاه شنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۲ در پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی برگزار شد.

نشست نقد و بررسی خود سرنوشتن

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، محمدسعید ذکایی در ابتدای نشست ضمن تقدیر از چالاکی و همراهی موسسه پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی بیان کرد: مسئولیت من در کتاب ویراستاری بوده است و فکر می‌کنم در ایران، ویراستاری خیلی جدی گرفته نمی‌شود. آنطور که به نظر می‌رسد ویراستاری در ایران یک کار سهل و ممتنع در نظر گرفته می‌شود و اغلب، بهانه‌اش، همایش‌ها هستند و مجموعه‌ای که منتشر می‌شود و اسمش را کتاب گردآوری شده می‌گذارند.

وی گفت: اگر بتوانیم کاری کنیم که ویراستاری در ایران جدی گرفته شود، خدمت مهمی به دایره علم کرده‌ایم. بخشی از دلایل این امر که به ویراستاری توجه نمی‌شود شاید اجتماعی یا تاریخی باشد. کار ویراست ترکیبی از سلیقه‌ها و تجارب و مغزهایی است که در مجموعه درگیر شده‌اند که قطعاً دستاوردهای خوبی دارد. امروزه سهم مجموعه‌هایی که ادیتوریال هستند تعیین‌کننده تر از بخش‌های تالیف است. البته که منکر تالیف و فعالیت‌های فردی و خلاق نیستیم اما ویراست کردن یک قالب فرهنگی دارد که در انتقال تجارت بسیار کمک‌کننده است.

ذکایی با اشاره به اینکه ۲۴ سال معلم روش بوده است بیان کرد: بیشتر اوقات به کارهای تفسیری و کیفی میل داشته‌ام و در این میان، دردم این بوده است که چرا متون پژوهشی که در قالب پایان‌نامه و رساله تدوین می‌شوند، جذاب و خواندنی نیستند و مخاطب فراگیر ندارند. گاهی یک سری هنجارها به آهنگ ساختار غالب شکل داده‌اند و همگی از همان هنجارها پیروی می‌کنند. متون، عمیق نیستند. به نوعی نیز می‌توان دید که گریز از نظم آکادمیک پدید آمده بسیار سخت است.

وی ادامه داد: گاهی حتی تفاخر می‌کنیم که نوشتن مقاله چارچوب‌هایی دارد و مانع می‌سازیم تا جایی که هر هنجار و هر موقعیتی می‌تواند تعیین‌کننده باشد مثل مقام داور، مقام مشاور و …. بسیاری از این متون روح ندارند. گاهی پرسش‌های جذابی دارند اما از اندیشه ما کنده هستند. گاهی حتی زبان را از اندیشه جدا می‌کنیم. گویا نوشتن هیچ نسبتی با اندیشه ندارد. انگار نوشتن، تنها تنظیم کردن است و یک تکینک و فن و مهارت نرمال قلمداد می‌شود. این اخلاق غالب نوشتن در ایران است.

ذکایی گفت: بنابراین یک ایده این بود که با متن‌های جذاب درگیر باشیم. پناه می‌برم به متن‌های خوبی که حوزه‌های اندیشه و حیات را فهم می‌کنند. وجوه دیگر اینکه، آن یکدستی و هم‌شکلی هم برایم رنج‌آور بود. حتی پارادایم‌های معرفت مسلم در دنیا نیز کم‌رمق و کم‌روح در ایران ظاهر می‌شوند. همچنین چرخش تفسیری در بسیاری از متون جایگاهی ندارد. چرخش عطفی، مادی و صورت‌های دیگری نیز هستند که از آن‌ها غافل هستیم. این چرخش‌ها برگرفته از مسائل روز اجتماعی هستند و با این حال سایه‌ای در متون ندارند. متون باید ماجراجوتر، جسورتر و جذاب‌تر باشند.

ویراستار کتاب «خود سرنوشتن» بیان کرد: نکته دیگر این است که من علوم اجتماعی خوانده‌ام و داعیه فلسفه ندارم و فکر هم نمی‌کنم برای کار پدیدارشناسانه، فیلسوف بودن الزامی باشد. کار پژوهشی پدیدارشناختی لوازمی دارد که محقق علوم اجتماعی می‌تواند وارد آن شود و به آن تسلط بیاید. چند سالی به صورت آزمایشی بحث پدیدارشناسی را در رساله‌های ارشد و دکترا وارد کردم اما نتیجه ارشد ناامیدکننده بود. نقد بازاندیشانه زدم تا بفهمم چطور می‌شود یک متن پدیدارشناسانه تالیف شود.

ذکایی اضافه کرد: گاهی برای نوشتن متون پژوهشی، تنها داده‌های تجربی و مصاحبه‌ها کافی نیست و نیاز به فکر کردن است تا بتوانیم به لایه‌های عمیق‌تری دست پیدا کنیم. بسیاری از متون ما پدیدارشناسانه نیستند. پدیدارشناسی توصیف معنا نیست و باید مخرج مشترک بدهد و فضای معرفتی را در معنای عام‌تر برای ما تشریح کند. یک جایی باید از داده تجربی دل کند و به سطوح پیچیده‌تر دست پیدا کرد. نمونه‌های غیرفارسی زیادی هست و نمونه‌های فارسی معدودی نیز در قالب متون ژورنالیستی وجود دارد. شاید همه این‌ها بهانه‌ای شد که به کتاب «خودسرنوشتن» سامان بدهیم.

وی به مناقشه‌ها بر سر عنوان کتاب نیز اشاره کرد و گفت: بسیاری به ما این تهمت را زدند که می‌خواهیم بازاریابی کنیم یا فارسی را به لجن بکشانیم در حالی که دو واژه را صرفاً به یکدیگر چسبانده‌ایم. اروپایی‌ها می‌گویند واژه‌های تجمیعی و زبان فارسی استعداد چنین واژه‌هایی را دارد. امیدوارم این کتاب مقدمه‌ای باشد برای دوستان علاقمندی که در حوزه علوم اجتماعی و انسانی کار می‌کنند. امیدوارم تلنگری باشد و تحریکشان کند. نوشتن، اینقدر هم ملزم به رعایت قالب‌های سخت دستوری و هنجاری نیست. نوشتن می‌تواند جسورتر، آزادتر و فارغ‌تر باشد و محقق نیز می‌تواند بی‌واسطه‌تر با متن خود ارتباط بگیرد.

ذکایی اشاره کرد: امیدوارم این کتاب بتواند عرصه‌هایی را تداعی کند که می‌شود درباره‌شان بازاندیشی کرد. صورت‌های کلاسیک و مدرن بازاندیشی، بسیار متنوع است. همه چیزی که در این کتاب آمده ضرورتاً به معنای پدیدارشناسی نیست و جستارهای اتنوگرافیک نیز دارد. آنچه ظرفیت بازاندیشی و نوشتن از تجربه و آشنایی‌زدایی را ایجاد می‌کند از پدیدارشناسی عبور می‌کند ولی اجتمالا پدیدارشناسی از همه این‌ها باید دشوارتر باشد. پدیدارشناسی می‌تواند از دانش تجربی فراتر برود. پدیدارشناسی یک روش کیفی نیست و یک قالبی هست که از فلسفه آمده. حتی یک موضوع ساده نیز می‌تواند بهانه‌ای برای تامل باشد و برای حل آن سوال طرح کنیم، احتمالات را در نظر بگیریم و امیدوار باشیم به یک لایه‌های معنایی عام‌تر دست پیدا کنیم.

نشست نقد و بررسی خود سرنوشتن

مقصود فراستخواه به عنوان دیگر سخنران این نشست بیان کرد: کتاب «خودسرنوشتن» در واقع برای زندگی در ایران است و تجربه‌هایی را عنوان کرده مانند تجربه بیماری. قسمتی که به عهده من بود و خودم نیز آن را انتخاب کردم، تجربه زندگی در ایران و تجربه حیات دینی من بود. من به نوعی سوانح ایام زندگی دینی خودم را روایت کردم؛ یک روایت پدیدارشناسانه از خودزیست‌نگاری حیات دینی خودم که در یک فصل مهیا کردم.

امر دینی بخشی از حیات ذهنی ایران است
وی با اشاره به اینکه امر دینی بخشی از حیات ذهنی ایران است بیان کرد: اگر حیات تجربه‌های متنوع در ایران را مرور کنیم، یکی از تجربه‌ها، حیات دینی است. این تجربه دینی بخشی از حیات فرهنگی و امر اجتماعی است. در این چند دهه اینقدر به امر سیاسی خیره شده‌ایم که از دیدن امر اجتماعی در سطوح مختلف بازمانده‌ایم.

فراستخواه گفت: اگر به‌صورت مبالغه‌آمیز بخواهیم نگاه کنیم می‌توانیم بگوییم که با مرگ امر اجتماعی روبه‌رو شده‌ایم و دیگر امر اجتماعی وجود ندارد. بخشی از این امر اجتماعی، همان امر دینی و زندگی دینی است. بهترین جا برای متن من همین کتاب «خودسرنوشتن» بود. من یک روایت پدیدارشناختی از خودزیست‌نگاری به دست داده‌ام. واقعاً قصدم این بود که به پدیده زیست خودم، التفات پدیدارشناسی داشته باشم. یعنی سوانح زیستی را با التفات به تجربه‌های خودم بدون ارجاع سیستماتیک مد نظر قرار دهم.

عضو هیئت علمی موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی ادامه داد: ما دو نوع تجربه دینی داریم، یکی تجربه دینی درجه اول و دیگری درجه دوم. تجربه دینی درجه اول، آشکارگی خودمان به خودمان است یعنی کشف نفس و مراقبه نفس صورت می‌گیرد به نحوی که می‌توانیم برای خودمان انکشاف پیدا کنیم. علم و اندیشه ماهیت روایتگری دارد؛ یک ساخت روایی در پیرنگ ساخت ذهنی ما و تجربه دینی نیز با ما آمیخته شده است. من در نوشته‌ام در این کتاب می‌خواستم به صورت خاص، امر بی‌واسطه و حسّانی را حدیث نفس کنم. حدیث نفس داستان من بود. یعنی با خودم سخن گفتم و همانطور که تجربه کردم، روایتش کردم. تمام سعی‌ام را نیز کردم که فیلترهای نظام‌های تئوریک را کمتر دخالت دهم.

وی افزود: انگار یک جوهر در من هست که بالا و پایین شده و زیر و رو شده ولی همچنان هست. یعنی صورت‌ها به رنج گداخته شده اما داشته‌ها همچنان در عمق جاری هستند. احساس کردم، اکنون در من همان چیزی است که ۵۰ سال پیش بوده است. که خصیصه‌اش ناآرامی بوده و امتداد یافته و انواع پیچ و خم را تجربه کرده است. مثل تجربه گناه که داشته‌ام و دارم و به نظرم تجربه گناه یکی از دینی‌ترین تجربه‌هاست.

فراستخواه بیان کرد: اما تجربه دینی درجه دوم، همان تجربه دیگری است؛ تجربه تجربه دیگری. یعنی همانطور که خودم را تجربه می‌کنم سعی می‌کنم مومنان دیگر را نیز تجربه کنم. بسیاری از افراد، همسایگان، خویشان، دوستان، آن‌ها که در کشورهای دیگر هستند و … همگی تجربه‌هایی داشته‌اند که شاید من نیز همان را تجربه کرده‌ام؛ شاید به نوع و تنوع دیگری اما نکته اینجاست که این تجربه‌ها هم برای من و هم برای آن‌ها بسیار مهم بوده است.

وی در ادامه به ارتباط متن با انسان‌شناسی اشاره کرد و گفت: آخرین نقبی که در نوشته‌هایم در کتاب زدم به انسان‌شناسی بود. اساساً دین، بخشی از انسان‌شناسی است. درک ایمان خلائق و درک تجربه‌های دینی مردم، یک نوع انسان‌شناسی است که به نوعی می‌توان گفت درک فرهنگ جامعه است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...