ترس هایم مرا وادار به نوشتن کرد | شرق


یکی از موفق ترین کتاب‌ها در زمینه ادبیات وحشت را نویسنده‌ای به نام دنیل هندلر [Daniel Handler] نوشته است. هرچند او برای خود نام مستعار لمونی اسنیکت [Lemony Snicket] را انتخاب کرده است. این مجموعه در ایران با دو نام «ماجراهای ناگوار» [A Series of Unfortunate Events] با ترجمه فرزانه کریمی در نشر قدیانی و «بچه‌های بدشانس» در نشر ماهی چاپ شده است. نویسنده گروه سنی خوانندگان این کتاب را ۹ تا ۹۹ سال می‌داند. داستان این کتاب با مرگ پدر و مادر سه شخصیت داستان شروع می‌شود. این سه خواهر و برادر یتیم باید خودشان را از گزند اتفاقاتی که برای آنها می‌افتد در امان بدارند.

دنیل هندلر [Daniel Handler] لمونی اسنیکت [Lemony Snicket]

آقای دنیل هندلر چطور شروع به نوشتن داستان های بچه های بدشانس یا اتفاقات ناگوار کردید؟

به دلایل شخصی و حقوقی مختلف. ولی اگر قرار است درباره این مجموعه صحبت کنیم، من لمونی اسنیکت هستم.

یک روز وقتی که بیدار شدم، تصمیم گرفتم درباره بدبیاری های زندگی‌ام و همین طور ترس های وحشتناکی که در دوره کودکی آزارم می‌داد، با مخاطبانم صحبت کنم. من در کودکی با ترس هایی بزرگ شده‌ام که آنها وجود خارجی نداشتند اما دیگران آنقدر سعی در قبولاندن این ترس‌ها به من داشتند که این ترس‌ها در من نهادینه شده است. این ترس‌ها زمانی مرا وادار به نوشتن کردند و این اتفاقات وحشتناک در زندگی من واقعی بوده اند. فراموش نکنید که من در کودکی‌ام شاهد گریز پدرم از آلمان بوده ام. اتفاقات وحشتناک دیگری هم رخ داده است که من شاهد آنها بوده ام. همه این مسایل را در این رمان جای داده ام؛ یعنی وحشت بزرگ من که احساس ناامنی بود. هنگامی که من در حال تحقیق روی زندگی سه یتیم خانواده بودلر بودم، مردمان خول انتشارات هارپر کالینز پیشنهاد دادند تا این اتفاقات به عنوان داستان های عبرت آموز منتشر شود.

فکر می‌کردید زمانی بنویسید؟

من از وقتی به یاد دارم، دوست داشتم نویسنده باشم. از پنج سالگی این خواسته را داشتم و وقتی ۲۲ ساله شدم باز هم همین را می‌خواستم. من همیشه به قدرت کلمه و افشای شرارت‌ها ایمان داشتم. هر دو اینها راهنمای من بودند. زمانی که این توانایی را به دست آوردم از آن استفاده کردم.

چگونه لمونی اسنیکت وارد زندگی شما شد؟

من برای کتاب «اصول هشت گانه‌ام» مشغول تحقیقاتی بوده ام. برای تکمیل اطلاعاتم باید با سازمانی هماهنگی می‌کردم، آنها جزوات و ریزکار های شان را برای من بفرستند. وقتی متصدی این شرکت نام من را پرسید من خودم را لمونی اسنیکت معرفی کردم و پس از آن، این نام ماندگار شد. این موضوع، یعنی اسم مستعارم بین من و دوستانم به صورت یک شوخی درآمده بود؛ به طوری که یک سال برایم یک کارت ویزیت با نام لمونی اسنیکت درست کردند؛ و بین خودمان یک نوشیدنی به اسم لمونی اسنیکت اختراع کرده بودیم. وقتی که کار نوشتن برای کودکان را شروع کردم و شخصیت راوی در داستان مطرح شد، آنجا من و ویراستارم تصمیم گرفتیم که یک نام مستعار خلق کنیم، خب، من هم که یک نام مستعار داشتم البته در حال حاضر اسنیکت در فهرست نویسنده های پرفروش نیویورک تایمز است.

چطورداستان زندگی لمونی اسنیکت را هم نوشتید.

من در تمام طول مجموعه به خوانندگان گفته بودم روزی قرار است درباره شکل گیری هسته اولیه داستان با آنها صحبت کنم. زمانی که به کتاب فروشی‌ها می‌روم همه فروشندگان به من می‌گویند که خوانندگان کتاب هایم می‌خواهند، بدانند که چقدر این داستان‌ها واقعی است. درست به همین دلیل من تصمیم به نوشتن کتاب زندگینامه محرمانه‌ام گرفته‌ام تا به مخاطبان بگویم چقدر این داستان‌ها واقعی است.

چطور خودتان را برای نوشتن این مجموعه آماده می‌کنید؟

نگاهی به پاراگرافی که نوشته‌ام می‌کنم و به بئاتریس – شخصیت کتاب- فکر می‌کنم. بار‌ها با خودم گفتم که اگر این کتاب را نمی نوشتم قتل او بدون کیفر باقی می‌ماند.

شما کتابتان را در کدام ژانر یا رده می‌دانید؟

گونه ادبی این کتاب را من جزو gothic fiction [داستان سیاه یا فانتزی سیاه] می‌دانم. که یکی از گونه های مهم ادبی است و دو ژانر وحشت و عشق از عناصر مهم این نوع ادبیات هستند. پایه گذار این نوع ادبیات هوراس وال پول است. ببینید شما در این عرصه باید ذهن خود را وارد مسایل روزمره بکنید. من سعی کرده‌ام در طول روایت داستان گره هایی را ایجاد کنم که ذهن مخاطب نوجوانم را درگیر کنم.

کتاب مورد علاقه تان در کودکی چه بود؟

خرس های سیسیلی دینو بوتزاتی.

بار‌ها این مجموعه را با هری پا تر مقایسه کرده اند.

در این زمینه بیش از همه احساس بی حسی می‌کنم. اگر یک چیز خوب بگم، چاپلوس به نظر می‌رسم و اگر یک چیز بد بگم، حسود. من این کتاب‌ها را رقیب هم نمی دانم، چون اگر رقابتی بین این دو تا مجموعه بود، من می‌باختم! مردم فکر می‌کنند ما دو نویسنده نه دوستان صمیمی هستیم و نه دشمن سرسخت. در حالی که ما حتی همدیگر را ملاقات نکرده ایم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...