همنشین با سیاحتگر مغربی | الف


شاید برای شما هم پیش آمده باشد که آرزو کنید ای کاش چرخ زمان به عقب برمی‌گشت و می‌توانستید به دوران گذشته برگردید و به میان مردمان آن روزگار بروید. با آنها دوست شوید و از زیر و بم زیست مردم آن روزگار آشنا گردید. احتمالاً گفته‌اید که صد افسوس که چرخ زمان به عقب برنمی‏‌گردد ولی آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید! ما خوشبختانه این شانس را داریم که اگرچه عقربه زمان به عقب باز نمی گردد اما از گذشتگان دور روایتگرانی بوده‌اند که احوال مردمان آن عصر را برای ما بازگو کنند. اگرچه به دلیل صعوبت سفر و مخاطرات آن، سفر امر رایجی نبوده اما نبود مرزها و سیستم ویزا گرفتن، امتیازی در گذشته بوده که برای امروزیان قابل تصور نیست!

ابن بطوطه محمدعلی موحد

در گذشته مردمان با همتی بوده‌اند که شوق شناخت جهان، همتی در آنها ایجاد کرده که رنج سفر را به جان خریدند و به اقصی نقاط عالم رفته و دیده‌هایشان را برای ما روایت کردند. ابوعبدالله محمد فرزند عبدالله فرزند ابراهیم فرزند عبدالرحمن فرزند یوسف از قبایل لواته اهل طنجه معروف به ابن بطوطه از این دست مردمان است. جوانی مراکشی که در سن 21 سالگی کنجکاوی وی را از دامن پرمهر پدر و مادر بیرون می‌کشد و با چشمان گریان جلای وطن می‏‌کند و 30 سال بعد به شکل فردی پخته، جهان دیده و سرشار از خاطرات و تجربیات به وطن باز می‏‌گردد ولی صدافسوس که والدینش در آن هنگام دیگر در قید حیات نبودند.

شاید جهانگردان دیگری هم در گذشته بودند اما ابن بطوطه این بخت را داشت که با ابن جُزی در شهر اندلس آشنا شود و وی را شیفته شنیدن و نگارش خاطراتش بیابد. ابن جزی آستین همت بالا زد و خاطرات سفرهای ابن بطوطه را از حافظه قوی و کم نظیر او بیرون کشید و روایتی دست اول از مسائل آن زمان برای ما باقی گذارد. ابن بطوطه شیفته سفر بود. شمال آفریقا، سوریه، عراق، مکه تا یمن و همچنین ترکیه و آسیای صغیر از یک سو، قفقاز و آسیای میانه، هند، چین، بنگلادش و حتی جزایر مالدیو از سوی دیگر وی را به سوی خود کشید و نهایتاً پا در رکاب مرکز آفریقا نهاد تا آنجا را نیز شناسایی کند. به این ترتیب جایی در مناطق مهم آن زمان باقی نمانده بود که از دایره سفرهای او بیرون مانده باشد.

ابن بطوطه فرد خوش مشربی بود که با اقشار مختلف نشست و برخاست می ‏کرد و خود را به نحله یا دسته‌ای خاص منحصر نمی‌نمود. از یک سو با اهل تصوف همدل بود و در نزد صوفیان معروف عصر می‌رفت و از دستان آنها خرقه می‌پوشید. از سوی دیگر مهمان مدارس و علما و قضات شهرهای مختلف می‌شد. همچنین با سلاطین وقت می‌نشست و هدایا می‌داد و از جود و کرم آنها برخوردار می‌شد. ابن بطوطه بی‌شرمساری عشق خود به بهره‌مندی از زنان شهرهای مختلف را نیز آشکارا بیان کرده و هرجا پولی از سلاطین به دستش می‌رسید در خرید کنیز خودداری نمی‌کرد و از ایجاد حرمسرا ابا نداشت اما این عیش و نوشها وی را زمین‏گیر نمی‏ کرد. زنها را طلاق می‏ داد و با کنیزها یا بدون آنها به دیاری دیگر رهسپار می ‏شد.

به همین دلیل روایت او چندگانه است. هم به سیاست می‌پردازد هم به اجتماع. هم به خانواده و ساختار آن نظر دارد و هم به اقتصاد. هم از زاویه اهل دنیا به جهان می‌نگرد و هم از زاویه پرهیزگاران و دنیاگریزان. در واقع سفرنامه او منشوری است که دنیای آن زمان را از زوایای مختلف به ما نشان می‏‌دهد. او هم به لباس مردم آن عصر خصوصا پوشش زنان نظر دارد و هم به اقوال مردم. در شناخت تنوع کشورهایی که وی به آن سفر کرده همین بس که به کشورهایی رسیده که در آن زنان حجاب نداشتند یا زنان بالاپوش نداشتند (یعنی از کمر به بالا را نمی‏‌پوشاندند) تا شهرهایی که معاشرت و دوستی جنس مخالف امری رایج بوده است.

او گاه دل در گرو صوفیان می‌نهد و می‌گوید که نزدیک بوده دنیا را وانهد و در یک خانقاه در نزد یک صوفی بلندمقدار از دنیا دست بشوید. گاه فریفته جاه و مقام می‌شود و طرح یک کودتا برای رسیدن به قدرت را در سر می‌پرورد. گاه در کسوت قضاوت می‌نشیند و امر به معروف می‌کند و گاه لباس تاجری در بر می‌کند تا به حیله‌های مختلف به دربار سلطانی راه یابد و از سخاوت آن سلطان بهره‌مند شود. گاه چنان از آدم کشی‌های سلاطین که در درگاه سلطان صورت می‌گرفته روی در هم می‌کشیده که سلاطین عصر را بر رافت قلب او خنده می‌آمده و گاه گرفتار راهزنان می‌گردیده و پا به فرار می‌گذاشته است.

همه این‌ها حکایت‌هایی خواندنی ایجاد کرده که سوغات سفر ابن بطوطه بوده است. ما ایرانیان بخت‌یار بوده‌ایم که قلم دل‌انگیز و شیوای استاد محمدعلی موحد روایتی جذاب و خواندنی از کتاب سفرنامه ابن بطوطه برای ما فراهم ساخته است. محمدعلی موحد خود مصحح و مترجم سفرنامه ابن بطوطه بوده و به همین دلیل تسلط بی‌نظیری بر این موضوع داشته است. جای جای کتاب وی از انبان غنی دانش خود نکته‌هایی بیرون می‌کشد تا روایت ابن بطوطه را با دیگر آثار تاریخی آزمون کند و صحت و سقم آن را بسنجد. این کتاب که در سال گذشته به همت نشر نی مجددا به چاپ رسید، گویاترین سند فرهنگی جهان اسلام است که از قرن هشتم هجری (چهاردهم میلادی) به دست رسیده و در آن به طرح سوالاتی درباره علل عقب ماندگی و انحطاط جوامع اسلامی پرداخته می شود.

دکتر موحد ضمن اینکه در بخش اول حکایتی جالب و مفصل (بالغ بر 150 صفحه) از فراز و فرود سفرهای ابن بطوطه عرضه می‌کند در بخش‌های بعد تحلیلی موضوعی برای خواننده عرضه می‌دارد. در یک بخش به جایگاه زنان در جامعه در شهرهای مختلف می‌پردازد. در بخش بعد احوال مدارس آن زمان را تشریح می‌کند. خانقاه‌ها موضوع سوم است که کاویده می‌شود. حکومت و دولت آخرین بخش روایت موحد است که خود از زیربخش‌هایی برخوردار است. نظری در آفاق سیاست، اهرم مذهب در دست سیاست، رویارویی سیاست و دیانت و نهایتاً جهان اسلام در بازگشت ابن بطوطه عناوین این زیربخشها هستند.

در پایان باید به خوانندگان محترم اعلام کنم که اگر حوصله یا وقت خواندن روایت دست اول خود سفرنامه ابن بطوطه را ندارید، کتاب ابن بطوطه نوشته استاد موحد جایگزینی بسیار خوب است. مطمئن هستم که شیرینی روایت‏گری قلم ایشان بر دل شما خواهد نشست و اوقات خوب و آموزنده‌ای را برای شما رقم خواهد زد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...