چهل‌ویکمین نشست از مجموعه‌برنامه‌های «صد کتاب ماندگار قرن» در مرکز همایش‌های بین‌المللی سازمان برگزار شد. این برنامه میزبان نشست علمی «راهنمای آماده ساختن کتاب» بود؛ رویدادی که با حضور پژوهشگران و ویراستاران برجسته کشور، به بازخوانی میراث علمی و زبانی زنده‌یاد میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی اختصاص داشت. در این نشست، هرمز همایون‌پور، پژوهشگر و مترجم، و غلامرضا زکیانی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی، درباره جایگاه علمی و زبانی این اثر سخن گفتند. دبیری علمی برنامه را عارف خرمشاهی، پژوهشگر و ویراستار، برعهده داشت.

خلاصه راهنمای آماده ساختن کتاب»  میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی

در آغاز برنامه، دبیر علمی نشست با اشاره به جایگاه ممتاز اثر «راهنمای آماده ساختن کتاب» در حوزه ویرایش و نشر گفت: «این کتاب در کنار اثر معروف "غلط ننویسیم" از جمله کتاب‌های مرجع ویراستاران و مترجمان است؛ کتابی که بر میز هر کسی که با کلمه سر و کار دارد باید باشد. در واقع، ادیب‌سلطانی با ترجمه و تدوین این اثر، راهنمای شیوه‌نامه شیکاگو را با اقتضائات زبان فارسی سازگار کرد و نخستین منبع جامع برای تدوین و نشر علمی در ایران را پدید آورد.»

خرمشاهی با اشاره به ویژگی‌های علمی و زبانی مؤلف افزود: «ادیب‌سلطانی در حوزه‌های فلسفه، ترجمه، و زبان‌شناسی از چهره‌های برجسته معاصر بود و دانش او در زبان‌های انگلیسی، فرانسه، آلمانی، لاتین، یونانی و پهلوی، پشتوانه پژوهش‌هایش در ریشه‌شناسی و نگارش آثار تخصصی‌اش به‌شمار می‌رفت.»

کم‌ادعا اما بسیار دقیق و سخت‌کوش
در ادامه برنامه، هرمز همایون‌پور، پژوهشگر و مترجم، با مرور پیشینه شکل‌گیری این کتاب گفت: «آغاز تدوین این اثر به دهه ۴۰ و مؤسسه انتشارات فرانکلین بازمی‌گردد. ادیب‌سلطانی در آن دوران با دقت و پشتکار فراوان، اثری را سامان داد که تدوین، حروف‌چینی و چاپش در نوع خود شاهکاری ماندگار است. بعدها با تغییر ساختار نشر در ایران، این پروژه در انتشارات انقلاب اسلامی که بعدها انتشارات علمی و فرهنگی نام گرفت ادامه یافت و سرانجام در سال ۱۳۶۵ منتشر شد.»

او با اشاره به ساختار دقیق و جامع کتاب افزود: «این اثر در چند بخش اصلی تنظیم شده است؛ از کالبدشناسی کتاب و اجزای ظاهری آن تا شرح وظایف مؤلف، مترجم، ناشر و ویراستار، سپس بخش‌های مربوط به شیوه خط فارسی، نقطه‌گذاری، نقل منابع، جدول‌ها، نمودارها، نمایه‌ها و پیوست‌هایی درباره قوانین نشر و نشانه‌های چاپی. چنین نظم و تفصیلی در تاریخ نشر ایران بی‌سابقه بود.»

هرمز همایون‌پور

او با تأکید بر نقش بنیادین ادیب‌سلطانی در شکل‌گیری سنت ویرایش علمی در ایران گفت: «ادیب‌سلطانی نخستین کسی بود که اصول تدوین، ویرایش و چاپ را در قالبی علمی و منسجم در زبان فارسی مطرح کرد. بسیاری از دقت‌ها و نظم موجود در کتاب‌های امروز، مدیون تلاش و روش اوست. هرچند برخی از منتقدان، جزئی‌نگری بیش از حد کتاب را مورد انتقاد قرار دادند، اما جامعیت، دقت و پایبندی مؤلف به اصول علمی، این اثر را به منبعی مرجع برای همه فعالان حوزه نشر تبدیل کرده است.»

همایون‌پور در پایان سخنانش یاد ادیب‌سلطانی را گرامی داشت و خاطرنشان کرد: «ادیب‌سلطانی شخصیتی کم‌ادعا اما بسیار دقیق و سخت‌کوش بود. او از نخستین کسانی بود که مفهوم چاپ دیجیتال را در ایران مطرح کرد و تا واپسین سال‌های عمر خود، با دقتی کم‌نظیر، در پی تکمیل و ویرایش دوباره آثارش بود. بی‌تردید جای چنین انسان‌هایی در فضای علمی و فرهنگی امروز خالی است.»

نگاه دقیق و زیبایی‌شناسانه به زبان و فرم
در بخش دوم نشست، غلامرضا زکیانی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی، با اشاره به کتاب «فرزانه خلوت‌گزین» که به کوشش او در دومین سالگرد درگذشت میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی گردآوری شده است به معرفی وجوه علمی و هنری این متفکر پرداخت. به گفته او، این مجموعه شامل مقالاتی درباره زندگی و آثار ادیب‌سلطانی، نوشته‌هایی از شاگردان و همکاران او، و گزیده‌ای از نقاشی‌های کمتر دیده‌شده اوست. زکیانی یادآور شد: «ادیب‌سلطانی در کنار فلسفه و زبان‌شناسی، در نقاشی نیز دستی توانا داشت و آثارش بازتاب نگاه دقیق و زیبایی‌شناسانه او به زبان و فرم است.»

سپس با اشاره به تجربه شخصی خود از آشنایی با ادیب‌سلطانی، به منش علمی و نقدپذیر او پرداخت و توضیح داد: «در سال ۱۳۷۸، پس از آن‌که چند ایراد منطقی در ترجمه کتاب ارغنون یافته بودم، با ایشان تماس گرفتم. در آغاز، به سبب آن‌که با زبان یونانی آشنایی نداشتم، نقدهایم را نپذیرفتند؛ اما پس از اصرار و توضیح‌های بیشتر، یادداشت‌ها را با دقت بررسی کردند و با لحنی مهربان و تحسین‌آمیز پاسخ دادند و حتی خواستار دریافت سایر موارد شدند.»

او ادامه داد: «ادیب‌سلطانی نه‌تنها از نقد نمی‌رنجید، بلکه آن را زمینه‌ای برای گفت‌وگو و رشد علمی می‌دانست. در محیطی که نقد اغلب به رنجش می‌انجامد، چنین روحیه‌ای نادر و آموزنده است.»

این استاد دانشگاه در بخش دیگری از سخنانش، با ذکر خاطره‌ای از رئیس‌دانا، مدیر انتشارات نگاه، به اخلاق کاری و فروتنی ادیب‌سلطانی اشاره کرد و بیان داشت: «روزی آن‌قدر غرق کار ترجمه و ویرایش شده بود که پس از پایان ساعت کاری، سرایدار ساختمان درها را بست و او در دفتر انتشارات محبوس شد. وقتی با رئیس‌دانا تماس گرفت، بدون هیچ گلایه‌ای فقط گفت که مشغول کار بوده و متوجه رفتن دیگران نشده است.»

غلامرضا زکیانی

در پایان، زکیانی با اشاره به خاطره‌ای از سال‌های پایانی عمر ادیب‌سلطانی اظهار داشت: «در جریان تدریس ارغنون، متوجه شدم دانشجویان برای درک بهتر متن، هم‌زمان به نسخه انگلیسی مراجعه می‌کنند، زیرا نثر فارسیِ ادیب‌سلطانی برایشان دشوار بود. این موضوع را با خود ایشان در میان گذاشتم و پیشنهاد دادم ترجمه‌ای امروزی‌تر از متن فراهم شود. ادیب‌سلطانی با رویی گشاده استقبال کردند و حتی نسخه‌های یونانی و انگلیسی اثر را در اختیار ما گذاشتند تا بتوانیم کار را دقیق‌تر پیش ببریم. سرانجام ترجمه تازه در سال ۱۴۰۰ منتشر شد و نسخه‌ای از آن را به ایشان اهدا کردیم. آن روز، ادیب‌سلطانی بر روی ویلچر نشسته بودند و با چهره‌ای شاد و چشمانی درخشان از دیدن تداوم راه خود ابراز خرسندی کردند.»

وی در جمع‌بندی سخنان خود تأکید کرد: «در حالی که بسیاری از مؤلفان نسبت به بازنویسی یا ترجمه دوباره آثارشان واکنش منفی دارند، ادیب‌سلطانی این کار را نشانه‌ای از پویایی زبان علم می‌دانست و با گشاده‌رویی از کوشش نسل جدید استقبال می‌کرد.»

در پایان برنامه، کلیپی از زندگی و آثار زنده‌یاد میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی، که به همت سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران تهیه شده بود، پخش شد و حاضران در بخش پرسش و پاسخ به گفت‌وگو درباره اندیشه‌ها و آثار او پرداختند.

ایبنا

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...