برای مطالعه نظام‌های فکری، متن درسی، کتاب و روزنامه و دریافت معنی آن کتاب «آشنایی با هنر دقیق خواندن بر اساس مفاهیم و اصول تفکر انتقادی» [Thinker's guide to how to read a paragraph : the art of close reading] نوشته لیندا الدر و ریچارد پل [Richard Paul & Linda Elder] با دستورالعمل‌های ساده و سریع به کمک ما آمده است. کتاب در ابتدا خواندن را به عنوان یک کار فکری تعریف می‌کند و سپس مبانی و مفاهیم هنر دقیق خواندن را به دقت شرح می‌دهد و آنگاه در موارد مشخص مانند مطالعه نظام‌های فکری، متن درسی، کتاب و روزنامه رهنمودهای اختصاصی خود را ارائه می‌دهد. در پایان نیز پنج مرحله هنر دقیق خواندن در مورد متن‌های انتخابی کتاب مانند اعلامیۀ استقلال امریکا، هنر عشق ورزیدن و مفهوم آموزش تمرین می‌شوند.

آشنایی با هنر دقیق خواندن بر اساس مفاهیم و اصول تفکر انتقادی» [Thinker's guide to how to read a paragraph : the art of close reading] نوشته لیندا الدر و ریچارد پل [Richard Paul & Linda Elder]

به عقیده لیندا الدر و ریچارد پل خواندن نوعی کار فکری است. و کار فکری مستلزم آمادگی برای پشتکار به خرج دادن در مواجهه با مسائل پیچیده است. آنها در مثالی جالب کار فکری را فعالیتی مانند تعمیر ماشین توصیف می‌کنند: بررسی، عیب‌یابی و تعمیر موتور ماشین را در نظر بگیرید. اینجا مهم‌ترین مسئله این است که بدانیم کارهای لازم را چطور باید انجام داد. اینکه چطور از ابزارهایی که داریم برای باز کردن موتور استفاده کنیم و بعد چطور هر قطعه را آزمایش و عیب‌یابی کنیم. دانستن همه‌ی این‌ها مستلزم این است که سیستم احتراقی موتور ماشین را بشناسیم و بدانیم چطور کار می‌کند. از هیچ‌کس توقع نمی‌رود بتواند بدون آموزش ـ هم عملی و هم نظری ـ موتور ماشین را تعمیر کند.

لیندا الدر و ریچارد پل تاکید دارند اگر بدون اینکه بدانید خواندن درست یعنی چه فقط یاد گرفته‌اید «بخوانید»، درواقع بد خواندن را آموخته‌اید. به همین دلیل است که خواندن برای اغلب افراد کاری است منفعلانه. انگار تصورشان از خواندن چنین چیزی است: چشمت را از چپ به راست حرکت می‌دهی و خط به خط پیش می‌روی تا به‌نوعی، به شکلی نامعلوم، معناها خودبه‌خود و بی‌هیچ تلاشی وارد ذهن شود.
آنها از مفهومی کلیدی به نام ذهن اندیشمند یاد می‌کنند. ذهن اندیشمند در پی معناهاست، آنچه را گفته می‌شود از این پاراگراف به پاراگراف بعدی بررسی می‌کند، و مرز روشنی میان تفکر خود با تفکر نویسنده می‌کشد. هدفمند است، درنتیجه نحوه‌ی خواندنش را به تناسب اهدافی معلوم تنظیم می‌کند. منسجم است، درنتیجه انگاره‌‌های متن را به انگاره‌هایی که خود ازپیش بر آن‌ها اشراف دارد ربط می‌دهد. نقادانه می‌اندیشد، درنتیجه متن را مدام ازحیث وضوح، درستی، دقت، ربط و مناسبت داشتن، عمق، وسعت نظر، منطقی بودن، اهمیت، و انصاف ارزیابی می‌کند. پذیرای نگرش‌های تازه است، درنتیجه برای حرف‌های تازه ارزش قائل است و از آنچه می‌خواند چیزها می‌آموزد.

برای لیندا الدر و ریچارد پل هر کتابی بالقوه در حکم یک آموزگار است. به این تعبیر خواندن یعنی روندی نظام‌مند برای آموختن معناهای اساسی از آن آموزگار. اگر خواننده‌ خوبی بشویم، می‌توانیم معناهای اساسیِ آموزگاران بی‌شماری را بیاموزیم که آموزه‌هایشان در کتاب‌هایی که نوشته‌اند همیشه در دسترس و حی‌وحاضر است. وقتی انگاره‌های بنیادی این آموزه‌ها را به‌واسطه‌ی دقیق خواندن وارد ذهن کنیم، می‌توانیم آن‌ها را در زندگی‌مان به کار بندیم.

از نگاه لیندا الدر و ریچارد پل دقیق‌خوانی دربردارنده‌ استخراج و درونی‌سازی آگاهانه‌ی معناهای مهمِ نهفته در متن است. در حکم کلنجار رفتن با متن است. ذهن اندیشمند به شیوه‌ای منظم پیش می‌رود تا به ذهنیت نویسنده راه پیدا کند. شالوده‌ چنین نظمی دقیق‌خوانی است. آن‌ها سپس پنج مرحله دقیق‌خوانی را توضیح می‌دهند با این تذکر که خواننده‌ اندیشمند همیشه‌ی همه‌ی این مراحل را به کار نمی‌بندد، بلکه گاهی به‌تبع مقصودی که از خواندن دارد از میان آن‌ها انتخاب می‌کند.

مرحله‌ اول نقل‌به‌معنا کردن جمله‌به‌جمله‌ متن است که در آن هر جمله‌ای را که می‌خوانید به بیان خود نقل‌به‌معنا کنید. مرحله‌ دوم، واضح‌سازی تز مطرح‌شده در پاراگراف است که باید نکته‌ اصلی پاراگراف را در یک یا دوجمله بیان کنید. سپس نکته‌ای را که به بیان خودتان نقل‌به‌معنا کرده‌اید، توضیح دهید. آنگاه با ربط دادن این تز به وقایع عینی در جهان واقع، مثال‌هایی از آن به دست دهید. در مرحله‌ سوم یا واکاوی باید بدانید هر چیزی که می‌خوانید محصول تفکر نویسنده است. در این مرحله مهم‌ترین اطلاعات یا داده‌ها، اساسی‌ترین نتیجه‌گیری، بنیادی‌ترین مفاهیم، نظریه‌ها، یا انگاره‌ها، پایه‌ای‌ترین مفروضات، مهم‌ترین استلزامات و دیدگاه نویسنده را مطالعه و بررسی می‌کنیم. مرحله چهارم، ارزیابی منطق، با معیارهایی چون وضوح، دقت، درستی، مربوط بودن، اهمیت، عمق، وسعت نظر، منطقی بودن، و انصاف است. هر متنی ممکن است مطابق برخی از این معیارها باشد اما با برخی دیگر تطابق نداشته باشد. مثلاً نویسنده‌ای ممکن است حرفش را به‌وضوح تبیین کرده باشد، اما اطلاعاتی که در نوشته‌اش آورده دقیق نباشد. بنابراین ما خواننده‌ها باید این مهارت را داشته باشیم که کیفیت تفکر نویسنده را ارزیابی کنیم. منتها اول باید بتوانیم به‌دقت معنای مورد نظر نویسنده به بیان خودمان بازگو کنیم، بعد به سراغ ارزیابی برویم.

مرحله‌ پنجم، اندیشیدن از منظر نویسنده است که باید در این مرحله خود را به‌جای نویسنده بگذاریم و از زبان او حرف بزنیم. این مرحله در حکم امتحان نهایی است برای تعیین اینکه حرفش را فهمیده‌ایم یا نه. وقتی خود را به‌جای نویسنده می‌گذاریم درواقع داریم چنین چیزی می‌گوییم: «ببین، من می‌خواهم وارد ذهن نویسنده بشوم و از زبان او حرف بزنم. به‌جای نویسنده به پرسش‌هایی می‌پردازم که دیگران ممکن است درمورد متن داشته باشند و از زبان نویسنده به آن‌ها پاسخ خواهم داد. مثل بازیگری که دارد نقشی را ایفا می‌کند، سعی می‌کنم کاملاً خودِ نویسنده باشم.» برای اینکه بتوانید نقش نویسنده را بازی کنید، باید یک هم‌بازی داشته باشید که متن را خوانده باشد و پرسش‌های مهم درمورد آن را مطرح کند. تلاش برای پاسخ دادن به این پرسش‌ها باعث می‌شود با منطق نویسنده فکر کنید. این تمرین روش خوبی است برای اینکه بدانیم آیا معناهای اصلی متن را واقعاً درک کرده‌ایم و متن را دقیق خوانده‌ایم.

«آشنایی با هنر دقیق خواندن بر اساس مفاهیم و اصول تفکر انتقادی» با ترجمه پیام یزدانی توسط انتشارات اختران رهسپار بازار کتاب شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...