کتاب «معنای زندگی (در خوانش انتقادی نیچه، کامو و سارتر)» نوشته اسماعیل علیخانی در ۳۱۴ صفحه منتشر شد.

معنای زندگی (در خوانش انتقادی نیچه، کامو و سارتر)» نوشته اسماعیل علیخانی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایلنا، یکی از مکتب‌های فلسفی که تا حد زیادی به مسئله معنای زندگی پرداخته، اگزیستانسیالیسم است؛ در کتاب «معنای زندگی (در خوانش انتقادی نیچه، کامو و سارتر)»، به بررسی انتقادی اندیشه‌های سه تن از خداناباوران برجستۀ مکتب اگزیستانسیالیسم، یعنی نیچه، سارتر و کامو دربارۀ معنای زندگی پرداخته شده است.

نویسنده در معرفی کتاب آورده است: از بزرگ‌ترین پرسش‌های بشر، پرسش از معنای زندگی است و این پرسش در محل تقاطع مابعدالطبیعه، دین، فلسفة اخلاق، روان‌شناسی، معرفت‌شناسی و فلسفة دین قرار دارد. از مهم‌ترین بحث‌های مرتبط با این مسئله به‌ویژه در غرب، وجود یاعدم خداوند و نقش او در معنابخشیدن به زندگی است. کنارنهادن خدا و دین از معنابخشیدن به زندگی بشر غربی و پیامدهای آن، یعنی دلهره و اضطراب و پوچی، برخی از اندیشمندان مکتب اگزیستانسیالیسم را به این اندیشه رهنمون شد که برای زندگی بی‌معنای بشر غربی، معنایی این‌جهانی درنظر گیرند. آنان این معنایابی را به عهدۀ افراد انسانی نهادند. اساس رویکرد آنان، انسان‌گرایی، یعنی آزادی مطلق انسان و منزلت مطلق او در هویت‌بخشی به خود و آفریدن ارزش‌ها توسط خود او بود.

نویسنده این اثر، حجت‌الاسلام والمسلمین اسماعیل علیخانی «عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران» در این کتاب، به بررسی انتقادی رویکرد فکری سه تن از خداناباوران برجستۀ مکتب اگزیستانسیالیسم، یعنی نیچه، سارتر و کامو پرداخته است.

برای این منظور وی نخست به توصیف دیدگاه این سه متفکر دربارۀ معنای زندگی در سایۀ خداناباوری پرداخته و سپس با رهیافتی انتقادی، اندیشه‌ها و مبانی این متفکران را نقد کرده است.

کتاب مذکور در چهار فصل (با عناوین کلیات، نیچه و معنای زندگی، سارتر و معنای زندگی، کامو و معنای زندگی) و در یک جمع‌بندی انتقادی تنظیم شده و در ۳۱۴ صفحه و در شمارگان ۳۰۰ نسخه به همت پژوهشکدۀ فلسفه و کلام اسلامی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و از سوی نشر این پژوهشگاه تقدیم علاقه‌مندان شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...
بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...