مانیفست آزادی در آگاهی | ایبنا


«تخیّل» (L’Imaginaire یا The Imaginary)، اثر ژان پل سارتر، یکی از مهم‌ترین آثار پدیدارشناختی قرن بیستم است که نخستین‌بار در سال ۱۹۴۰ توسط انتشارات گالیمار در پاریس منتشر شد. این متن، به‌عنوان یک پژوهش فلسفی درباره ماهیت آگاهی تصویری و تخیّل، در سنت هوسرلی جای می‌گیرد و سنگ‌بنای بسیاری از دیدگاه‌های بعدی سارتر در اگزیستانسیالیسم محسوب می‌شود.

تخیّل» (L’Imaginaire یا The Imaginary)، اثر ژان پل سارتر

در ایران، ترجمه فارسی این کتاب به قلم محمدعلی دولت‌آبادی و ناصر مدرّسی توسط نشر یکشنبه عرضه گردید. چاپ اول با شمارگان محدود در پاییز ۱۳۸۹ منتشر شد و توزیع و ثبت رسمی آن در اوایل ۱۳۹۰ انجام گرفت. این اثر تا پیش از سال‌های اخیر، در چند نوبت بازچاپ شد، و نهایتاً در سال ۱۴۰۴ پس از مدتی نایاب بودن، مجدداً با تیراژ گسترده وارد بازار شد. با این حال، در برخی سامانه‌های فروش آنلاین، به‌اشتباه، همین چاپ ۱۴۰۴ به‌عنوان «چاپ اول» ثبت شده است، حال آنکه شناسنامه نسخه‌های کتابخانه ملی و خانه کتاب، سال انتشار نخست را ۱۳۸۹ ذکر کرده‌اند.

جایگاه این ترجمه در فضای فلسفی ایران
پیش از ترجمه فارسی، خوانندگان و پژوهشگران ایرانی برای دسترسی به مفاهیم کتاب عمدتاً به نسخه انگلیسی The Imaginary که توسط Jonathan Webber ترجمه و ویرایش شده و در مجموعه Routledge Classics به سال ۲۰۰۴ منتشر شده بود، رجوع می‌کردند. نسخه وبِر به دلیل دسترس‌پذیری ساده‌تر، زبان آکادمیک منسجم، و حضور در کتابخانه‌های دانشگاهی ایران، عملاً منبع اصلی مطالعات دانشگاهی درباره «تخیّل» در فضای ایرانی محسوب می‌شد. دلیل این امر چند نکته کلیدی است:

دسترس‌پذیری: نسخه انگلیسی Webber توسط انتشارات Routledge عرضه شد و به دلیل توزیع جهانی، در کتابخانه‌های دانشگاه‌های ایران یا به‌صورت فایل الکترونیکی در دسترس قرار داشت، حتی در زمانی که متن فرانسوی کمیاب بود.

موقعیت آموزشی: اغلب استادان فلسفه و روان‌شناسی شناختی در ایران، به‌ویژه در دوره کارشناسی ارشد و دکتری، برای تدریس مفاهیم مرکزی سارتر در باب آگاهی تصویری و تخیّل، به همین متن انگلیسی ارجاع می‌دادند.

استانداردسازی اصطلاحات در فضای آکادمیک فارسی: هرچند متن انگلیسی، اصطلاحات را بر مبنای برداشت Webber از متن فرانسوی انتخاب کرده بود، بسیاری از پژوهشگران ایرانی از همین ترجمه برای تثبیت اصطلاحات اولیه بهره گرفتند، مانند image consciousness (آگاهی تصویری) یا intentional object (ابژه قصدی). این امر باعث شد پیش از ترجمه فارسی، زبان بحث درباره تخیّل سارتر، ناخودآگاه بر مبنای نسخه انگلیسی شکل بگیرد.

فاصله زمانی تا ترجمه فارسی: ترجمه فارسی در سال ۱۳۹۰ (۲۰۱۱) وارد بازار شد و با وجود استقبال زیاد، تقریباً یک دهه پس از انتشار نسخه Webber بود. این فاصله موجب شد بسیاری از رساله‌ها، مقالات، و پروژه‌های پیشین در ایران صرفاً با ارجاع به نسخه انگلیسی نوشته شوند و حتی پس از انتشار ترجمه فارسی، برای تطبیق اصطلاحات و مفاهیم به آن مراجعه کنند.

ترجمه فارسی دولت‌آبادی و مدرّسی از این منظر نقطه عطفی بود: برای نخستین‌بار متن کامل کتاب با وفاداری به ساختار جمله‌بندی و سبک فلسفی سارتر در اختیار مخاطب فارسی‌زبان قرار گرفت. این وفاداری به متن اصلی، به‌همراه دقت در برگردان اصطلاحات تخصصی و ارائه یادداشت‌های توضیحی در پانوشت‌ها، آن را به یک مرجع مستقل در مطالعات پدیدارشناسی و اگزیستانسیالیسم تبدیل کرد. افزودن معادل‌های دقیق مبتنی بر سنت هوسرلی در فارسی، امکان گفت‌وگوی علمی میان پژوهش‌های داخلی و بین‌المللی را نیز افزایش داد.

اهمیت پژوهشی ترجمه فارسی اثر
با توجه به تأثیر نسخه انگلیسی وبِر بر گفتمان فلسفی ایران، انتشار ترجمه فارسی را می‌توان پایان یک «دوره واسطه» دانست؛ دوره‌ای که پژوهشگران ایرانی برای فهم مستقیم «تخیّل» سارتر وابسته به متن انگلیسی بودند. اکنون، با وجود ترجمه فارسی، امکان ارجاع دوزبانه و مقایسه متن اصلی با معادل فارسی فراهم شده است — کاری که به‌ویژه در مقالات، رساله‌ها و نقدهای ادبی و فلسفی اهمیت فراوان دارد.

یا به‌عبارت دیگر، ترجمه فارسی دولت‌آبادی و مدرّسی فقط یک انتقال زبانی نیست؛ بلکه در تاریخ مطالعات فلسفی ایران، پلی میان دهه وابستگی به نسخه وبِر و دوره استقلال متنی-زبانی در حوزه پژوهش‌های اگزیستانسیالیستی و به طور مشخص «فلسفه سارتر» محسوب می‌شود.

این اثر در دوران اقامت علمی او در برلین (۱۹۳۳–۱۹۳۴) و آشنایی عمیقش با آثار ادموند هوسرل و جریان پدیدارشناسی آلمانی ریشه داشت. سارتر در این سال‌ها از یک‌سو با آموزه‌های فرانتس برنتانو درباره قصدمندی و از سوی دیگر با موج جدید روان‌شناسی گشتالت و همچنین فروید و روانکاوی مواجه بود.(سارتر. 1389. صفحه5) فضای فکری فرانسه نیز همچنان تحت سلطه پوزیتیویسم علمی و تداعی‌گرایی روان‌شناختی قرار داشت؛ سنتی که تصویر ذهنی را حاصل ترکیب و بازتجمیع داده‌های حسی ذخیره‌شده در «مخزن حافظه» می‌دانست (سارتر. 1389. صفحه9)

به موازات، تحولات هنری و ادبی، مانند شکوفایی سوررئالیسم، نگاه تازه‌ای به «تخیل به‌عنوان نیروی آزادکننده ناخودآگاه» معرفی می‌کرد. سارتر با آندره برتون و نویسندگان سوررئالیست آشنا بود، اما رویکردشان را بیش از حد به ناخودآگاه فرویدی گره‌خورده می‌دید. سارتر در فاصله ۱۹۳۳–۱۹۳۴ با بهره‌گیری از بورسیه مطالعاتی، به برلین رفت و با آثار ادموند هوسرل و مارتین هایدگر آشنا شد پدیدارشناسی هوسرلی با تأکید بر «قصدمندی آگاهی» (هوسرل. 1392.صفحه 42) بیشترین اثر را بر رویکرد سارتر گذاشت در حالی که سپهر فلسفی فرانسه دهه ۱۹۳۰ تحت نفوذ سه جریان عمده بود:

۱. روان‌شناسی تداعی‌گرایی که ریشه در هیوم داشت.
۲. روانکاوی فرویدی، که در پاریس با نفوذ لکانِ جوان بود.
۳. روان‌شناسی گشتالت، که بر کل‌گرایی ادراکی تاکید می‌کرد.

همزمان، جریانات هنری چون سوررئالیسم برتون، بر «آزادی تخیل» تأکید می‌کردند، اما آن را عمدتاً به ناخودآگاه فرویدی فرو می‌کاستند (برتون، ۱۳۸۱، ص۴5)

این تنوع نظری، بستری شد که سارتر ایده‌ای متفاوت و ساختاریافته از «تخیّل» ارائه کند: تخیل نه محصول ناخودآگاه است، نه انباشت داده‌های گذشته، بلکه یک کنش آگاهی است با ساختار قصدی مشخص. به بیان دیگر سارتر در این اثر، تخیل را نه یک بازتاب یا نسخه ذهنی، بلکه «شیوه‌ای از آگاهی» معرفی می‌کند. در این اثر، تخیل به‌عنوان «آگاهی از شیء غایب» (image consciousness) با ساختار قصدی مشخص تحلیل می‌شود. این کتاب، نخستین بار، طرحی نظام‌مند برای فهم آگاهی تصویری (image consciousness) ارائه می‌دهد و بنیانی برای مباحث بعدی او در Being and Nothingness می‌گذارد. به تعبیر خود سارتر، «هیچ فهم کاملی از آزادی انسان ممکن نیست مگر با درک ماهیت تخیل» (سارتر. 1389. صفحه30) در نتیجه او به‌جای تلقی تصویر به‌عنوان «نسخه کوچک و غیرمادی شیء»، استدلال می‌کند که:« تخیل یک شیوه خاص قصدمندی آگاهی است، نه شیء یا «ماده» روانی در ذهن» (سارتر. 1389. صفحه9).

برای توضیح مبسوط‌تر درباره ایده ژان پل سارتر به خوانش و بررسی اثر او خواهیم پرداخت. سارتر در کتاب «تخیل» ماهیت آگاهی تصویری را تشریح می‌کند:

تخیّل سارتر

تخیل به‌عنوان شیوه آگاهی

او فصل نخست کتاب را با این پیش‌فرض پیش می‌برد که «هر حالت آگاهی همواره آگاهی از چیزی است» (p.10)، اصلی که او از هوسرل وام گرفته و نام آن را «قصدمندی» (intentionality) می‌گذارد. اما در تخیل، این آگاهی به شکلی بنیادین منفک از ادراک است: «در ادراک، شیء از بیرون، با جزئیات غیرقابل پیش‌بینی بر ما گشوده می‌شود؛ در تخیل، شیء یکباره، کامل و بدون عمق واقعی به ما داده می‌شود» (سارتر. 1389. صفحه12).

در اصل ساختار نظریه آگاهی تصویری در سارتر با بازتعریف تخیل ممکن می‌گردد: «آگاهی‌ای که شیء را در غیاب فیزیکی آن حاضر می‌سازد و آن را به‌صورت یک کلّ یکباره تجربه می‌کند، آگاهی تصویری است» (سارتر. 1389. صفحه12).

چنان که در آغاز گفتیم سارتر با روان‌شناسی تداعی‌گرایانه قرن نوزدهمی هیوم که تصویر را «نسخه ضعیف ادراک» می‌دانست، مخالفت می‌کند: «تصویر، نه نسخه کوچک‌شده شیء ادراکی است و نه نقابی مادی؛ بلکه همان شیء است، در وضع غیاب» (سارتر. 1389. صفحه12). این تمایز بنیادین باعث می‌شود که تصویر خیالی را نه به‌عنوان «شیء در ذهن»، بلکه به‌عنوان «کنش آگاهی» بفهمیم.

ساختار قصدمندی خیالی
۱. شیء خیالی و ایده Irreality
یکی از مفاهیم کلیدی سارتر «ایرریالیته» (irréalité / irreality) است. او می‌گوید: «شیء خیالی واقعی نیست، اما از واقعیت هم تهی نیست: واقعیتش در آگاهیِ خیالی است» (سارتر. 1389. صفحه19). این بدان معناست که تصویر در تخیل، «چیزی» است که دقیقاً به‌سبب غیاب فیزیکی‌اش، آزادیِ شکل‌دهیِ ذهنی پیدا می‌کند.

۲. تفاوت با حافظه
سارتر میان تخیل و حافظه مرز می‌گذارد: حافظه با گذشته واقعی سروکار دارد و نوعی ادراک بازسازی‌شده است، اما تخیل حتی وقتی به گذشته می‌پردازد، آن را از قید واقعیت آزاد می‌کند (سارتر. 1389. صفحه25).

مولفه‌های آگاهی خیالی
در فصل دوم، سارتر ساختار تخیل را این‌طور فهرست می‌کند (سارتر. 1389. صفحه39 تا 41):
مجموعه‌بودن (Totality) – شیء در تخیل یک کل یکباره است، نه رشته‌ای از جزئیات تدریجی.
پیش‌ساختگی (Pre-construction) – خصوصیات تصویر پیشاپیش توسط آگاهی برگزیده می‌شوند.
تغییرپذیری مطلق – تخیل هر لحظه می‌تواند شیء را دگرگون کند.
عدم عمق حسی – تصویر فاقد لایه‌های تازه کشف‌شدنی است.

کارکردهای تخیل
۱. کارکرد ادراکی-شناختی
در بخش سوم کتاب (سارتر. 1389. صفحه65تا89)، سارتر توضیح می‌دهد که چرا تخیل در علم و هنر اهمیت دارد. او مثال‌هایی از نقاشی و ادبیات می‌آورد و نشان می‌دهد که چگونه هنرمند پیش از خلق اثر، موضوع را در حالت Irreality تجربه می‌کند.

۲. کارکرد عاطفی
در اینجا سارتر تخیل را عرصه مهم احساسات نیز می‌داند: «ما در تخیل می‌توانیم عشق یا نفرتی را تجربه کنیم که به هیچ موضوع حاضر در جهان وابسته نیست» (سارتر. 1389. صفحه77). به معنای دیگر تخیل می‌تواند «عاطفه آزاد از واقعیت» بسازد، که به او اجازه می‌دهد مفهوم «نیستی» (Nothingness) را در آثار بعدی بپرورد.

نقد روان‌شناسی تصویری
در فصل چهار سارتر به‌شدت از این دیدگاه انتقاد می‌کند که تصویر «برآمده» از ترکیب خاطرات حسی است (سارتر. 1389. صفحه102). او معتقد است چنین رویکردی «ذات عمل تخیل» را نمی‌فهمد، زیرا در این دیدگاه آگاهی انفعال محض است. در مقابل او از روش تحلیلی هوسرل دفاع کرده و بر «بازگشت به خود اشیاء» «Zurück zu den Sachen selbst!» در بررسی تجربه تصویری تأکید می‌کند (سارتر. 1389. صفحه110). «اشیاء» در اینجا به معنای ابژه‌های تجربه‌ی آگاهانه‌اند — خواه مادی، خواه ذهنی، خواه ریاضی یا خیالی — و «خودشان» یعنی آن‌گونه که در جریان زیست‌جهان (Lebenswelt) و میدان آگاهی حاضر می‌شوند، نه آن‌گونه که دستگاه‌های نظریه‌پردازانه آنها را بازسازی کرده‌اند. بدین ترتیب، قضیه اصلی این است که باید تخیل را به‌مثابه‌ یک کنش قصدی، نه یک مخزن داده‌های ذهنی، تحلیل کرد.

در بخش پنج و صفحات پایانی ضمن توضیح کارکردهای زیبایی‌شناختی تخیل، سارتر تخیل به‌مثابه‌ بستر آزادی را مطرح می‌کند. چون در تخیل، شیء تحت سلطه آگاهی و بدون محدودیت خارجی است؛ تخیل تبدیل به آزمایشگاه آزادی می‌شود.( سارتر. 1389. صفحه155تا162)

«تخیل» بیش از آنکه روان‌شناسی تصویری باشد، یک مانیفست پدیدارشناسانه درباره ماهیت آزادی در آگاهی است. سارتر با تفکیک دقیق تخیل از ادراک و حافظه، تخیل را از قید نظریه‌های تصویر-به‌مثابه-کپی بیرون می‌آورد و آن را به کنش خودآگاه و آزاد بدل می‌سازد.

از مفاهیم کلیدی کتاب می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

Image consciousness – آگاهی از شیء در وضعیت غیاب
Irreality – وضعیت غیرواقعی اما معنادار شیء خیالی
Spontaneity – خودانگیختگی آگاهی در ساخت تصویر و آگاهی

در پایان و برای جمع‌بندی آنچه مرور کردیم تکرار می‌کنم که سارتر با رد نظریه‌های انفعالی تصویر ذهنی، ذهن و در واقع، آگاهی را فعال، خودانگیخته و آزاد معرفی کرد. او مرزهای روشن میان ادراک، حافظه و تخیل را در قالب ساختار قصدی هرکدام ترسیم کرد و عملا آگاهی تصویری را گونه‌ای کنش معرفی کرد. این کتاب تا امروز یکی از متون بنیادی فلسفه تخیل و آگاهی است و پی‌گرفتنش، حتی در آثار هنری و علوم شناختی معاصر، همچنان موضوعیت دارد چرا که پلی میان پدیدارشناسی آلمانی و اگزیستانسیالیسم فرانسوی شد و رویکردهای نوینی در فلسفه هنر، روان‌شناسی و حتی علوم انسانی پسا-۱۹۵۰ پدید آورد.

یادداشت را با جمله‌ای از کتاب به سرانجام می‌رسانم: «تنها با فهم این‌که چگونه می‌توان چیزی را که وجود ندارد حاضر ساخت، آزادی خویش را به تمامه خواهیم شناخت» (سارتر. 1389. صفحه162).

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...