شادروان حاج محمود اکبرزاده یزدی را می‌شد «بزرگِ مداحان خراسان» دانست؛ کسی که پیوند نیکویی میان سه عنصر «شعر»، «مذهب» و «مبارزه» برقرار کرده بود. او از کسانی بود که در سال‌های پیش از انقلاب اسلامی در ایجاد حلقه‌های شعر مذهبی با رویکرد انقلابی و مبارزاتی سهم داشت و در همان سال‌ها بود که او کتاب «حسین پیشوای انسان‌ها» را که مجموعه‌ای از شعرهای عاشورایی با رویکرد انقلابی است، گردآوری کرده بود. 

اما چنان که مداحان اهل بیت(ع) او را مربی و پدر معنوی خود می‌دانند، ما شاعرانی که در دهه‌های 1360 و 1370 در جریان شعر جوان مشهد بالیدیم هم این حس را نسبت به او داشتیم و این به دلیل جنبۀ شاعری و شعرشناسی ایشان بود. او با شعر دیروز و امروز فارسی نیک آشنا بود و صاحب‌نظر در نقد و ارزیابی شعر، به خصوص شعر مذهبی. از این روی حضور او در جمع شاعران هم، آنقدر مغتنم بود که در جلسات مداحی.

او از زمان پیدایش جلسات شعر حوزۀ هنری مشهد از اواسط دهۀ 1360 تا اواسط دهۀ 1370 از کسانی بود که همواره سایه‌اش بر سر جلسات برقرار بود. گویا تعهدی در خود احساس می‌کرد برای جهت‌بخشی معنوی و مذهبی به این جمع جوانانی که همین سه عنصر، یعنی مذهب، شعر و آرمان‌های انقلابی آنان را گرد هم آورده بود. در بسیاری از شعرهایی که ما شاعران آن حلقه‌ها در آن سال‌ها سرودیم، اثر مستقیم یا غیرمستقیم حاج محمود اکبرزاده آشکار است. مثلاً از این جمله است مثنوی «روایت» من به آن بزرگوار تقدیم شد و در کتاب «پیاده آمده بودم» ثبت است.

در رثای حاج محمود اکبرزاده | محمد کاظم کاظمی

صدای خوش، نفس گرم، خُلق نیکو، حسن معاشرت، حافظۀ نیرومند، موقع‌شناسی و مقام‌دانی در ارائۀ شعر، بزرگ‌منشی و بزرگواری و متکی نبودن زندگی و معیشت بر شعر و مذهب، بخشی کوچک از خصایل ارجمندی است که حاج محمود اکبرزاده یزدی بدان‌ها آراسته بود و اینها، وجود او را وجودی منحصر به فرد و یگانه ساخته بود؛ از این روی هیچ اغراق نیست اگر او را مؤثرترین شخص بر جریان شعر مذهبی خراسان و حتی کشور در چند دهۀ اخیر بدانیم، آن هم تأثیری سازنده، نیکو و دوام‌دار.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...