امروز کافران نومید شدند | شهرآرا


آیه سوم سوره «مائده» ــ که به «آیه اکمال» مشهور است ــ بنا به قول بسیاری از مفسران قرآن، در ۱۸ ذیحجه سال ۱۰ هجری قمری نازل شده است و ناظر به ماجرای غدیر است. آنچه پس از این آمده است تلفیقی است از متن پنج تفسیر شیعی ذیل این آیه، که ناظر به همین ماجراست. این تفسیرها، به ترتیب، عبارت اند از «کشف الاسرار و عدة الابرار» (احمد میبدی، ۵۲۰ هجری قمری)، «روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن» (ابوالفتوح رازی، نیمه نخست سده ۶ هجری قمری)، «دقائق التأویل و حقائق التنزیل» (محمود حسنی واعظ، نیمه نخست سده ۷ هجری قمری)، «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» (حسین جرجانی، احتمالا سده ۸ هجری قمری)، «منهج الصادقین فی الزام المخالفین» (فتح الله کاشانی، ۹۸۲ هجری قمری).

کشف الاسرار و عدة الابرار

این رایت نصرت به علی دادم
علی مرتضی، ابن عم مصطفی، شوهر خاتون قیامت، فاطمه زهرا، [...] خلافت را حارس بود و اولیا را صدر و بدر بود. [...] می‌گوید: «هرکه مرا در دین و اعتقاد با وی پیوند است و دوستی، علی را با وی پیوند است.» و این شرف و فضل علی علیه‌السلام را گفت. [...] رقیب عصمت و نبوت بود، عنصر علم و حکمت بود، اخلاص و صدق و یقین و توکل و تقوا و ورع شعار و دثار وی بود، حیدر کرار بود، صاحب ذوالفقار بود، سید مهاجر و انصار بود. روز خیبر، مصطفی گفت: «[...] فردا، این رایت نصرت اسلام به دست مردی دهم که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول او را دوست دارند.» [...] و رایت نصرت به وی [= علی] داد.

نزدیک آمد که من از میان شما بروم
چون رسول علیه‌السلام خبر مرگ خود می‌داد، به مدتی پیش از این، و می‌گفت: «[...] نزدیک آمد که من از میان شما بروم»، و مشرکان و منافقان این شنیدند و اندیشه می‌کردند و می‌گفتند: «اگر محمد بمیرد، ما دین او خراب کنیم و اصحاب او را بکشیم و آواره کنیم»، چون رسول علیه‌السلام در آن موقف بایستاد و آن تقریر کرد و امیرالمؤمنین، علی، را بازو گرفت و آن خطبه کرد و آن سخن گفت، ایشان گفتند: «انداخت و کید ما باطل شد!» نومید شدند از آنچه انداخته بودند. [...] صادق علیه‌السلام [...] گفت: «[...] امروز کافران نومید شدند از دین شما، چون رسول علیه‌السلام آن را مهمل فرونگذاشت.»

امروز دین شما بر شما تمام گردانیدم
خدای تعالی جبرئیل فرستاد و با رسول گفت: «بیعت امامت امیرالمؤمنین از صحابه بخواه.» رسول منبری از پالان اشتران ببست و بر آن منبر رفت و امیرالمؤمنین را با خود بر آن منبر برد و دست ها بر دوش های وی نهاد و بر خدای ــ تعالی ــ ثنا گفت. بعد از ثنای خدا گفت: «ای مردم! من نه به شما از نفس های شما سزاوارترم؟!» گفتند: «بلی، یا رسول الله!» پس گفت: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» الی آخره. صحابه، همه، بیعت کردند. [...] بعد از آن بیعت، جبرئیل آمد و آیت آورد: «[...] امروز دین شما بر شما تمام گردانیدم که به امامت علی بیعت کردید [...] و بدین اسلام از شما راضی گشتم.»

این به امر و فرمان خدای کردم و گفتم
این خبر به حارث نعمان فهری رسید؛ برخاست و بر اشتر نشست و روی به لشکرگاه رسول نهاد. چون برسید [...] روی به خیمه رسول نهاد و [...] گفت: «ای محمد! [...] ما این قبول نکنیم! این چیزی است که از خود گفتی یا خدای ــ تعالی ــ فرمود؟!» رسول ــ صلی الله علیه و آله و سلم ــ فرمود که «[...] به آن خدایی که جز از وی خدای نیست که این به امر و فرمان خدای کردم و گفتم.» چون حارث بن نعمان این بشنید، پشت برکرد و [...] می‌گفت: «[...] ای بارخدای! اگر آنچه محمد می‌گوید حق است و از نزدیک توست، بر ما از آسمان سنگ ببار و یا عذابی دردناک به ما آر!» او هنوز این نگفته بود که سنگی از آسمان بیامد و بر سر او آمد.

روز غدیر بزرگ ترین عید خداست
و از امام علی بن موسی الرضا ــ صلواة الله علیه ــ مروی است که در باب فضیلت این روز فرمود که «عید الله الاکبر و انه فی السماء اشهر من الارض.» و در باب روزه این روز وارد شده که ثواب آن روز مقاومت می‌کند با ثواب کسی که از اول دنیا تا آخر دنیا زیسته باشد و روزها به روزه بوده باشد، و ثواب نماز این روز، به طریقی که از اهل البیت صلوات الله علیهم منقول شده، مانند ثواب صدهزار حج و صدهزار عمره است و افطار مؤمنی از روزه این روز برابر ثواب کسی است که صد فئام کس را روزه بگشاید؛ و فئامی صدهزار پیغمبر و صدیق و شهید است. و کیفیت نماز و روزه این روز و آداب آن و تفصیل ثواب آن به روایات متعدد در کتب اصحاب مسطور است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...