اگر موشک نقطه‌زن داریم چرا نمی‌توانیم خودرو پراید را به‌سازی کنیم ... صنعت هسته‌ای، یک پیش‌رفت ناقص‌الخلقه و موضعی ست... این بازار مثل بازار تسلیحات گم نیست و قیمت تمام شده‌ی تو با قیمت تمام شده‌ی جهانی مقایسه می‌شود... با چهار پنج تخصص سر و ته یک موشک بسته می‌شود... در ساده‌ترین خودرو نیز هزاران تخصص در کنار یکدیگر باید کار جمعی کنند... طراحی موشک هیچ ارتباطی با مشتری مداری و افکار عمومی ندارد!


برشی از کتاب «نیم دانگ پیونگ یانگ»


... سؤال جدی‌تر این‌جاست که چرا پیش‌رفت نظامی، آن هم در صنایع نظامی لبه‌ی حمله‌ای مثل سلاح هسته‌ای، نتوانسته است باعث پیش‌رفت غیرنظامی شود.
همان سؤالی که مشابهش را در ایران داریم و کسی به آن پاسخ نمی‌گوید. مردم می‌پرسند اگر موشک نقطه‌زن داریم و اگر واقعا نفربر زرهی کارا می‌سازیم، چرا نمی‌توانیم خودرو پراید را به‌سازی کنیم و با همه‌ی صنعت بزرگ قطعه‌سازی‌مان، اتومبیل جدید و به روز طراحی کنیم؟!

پراید موشک نقطه زن

جوابی سرراست وجود دارد که در صنعت نظامی خودبسنده‌ایم و به دنبال کمک بیگانه نیستیم و همین باعث می‌شود تا در آن به خودکفایی برسیم؛ در دل این جواب، این نکته مستتر است که اصولا صنعت نظامی به دلیل محرمانه‌گی بی‌مراوده است و بی‌مراوده‌گی یعنی چیزی از جنس تحريم. اما این همه‌ی جواب نیست. چون به نظر می‌رسد با این که سال‌هاست در معرض تحریم‌یم، باز هم نمی‌توانیم به راحتی خودرو بسازیم...

این گرفتاری را در پیونگ یانگ متوجه می‌شوم. صنعت هسته‌ای مخرب و نظامی در کره‌ی شمالی، یک پیش‌رفت ناقص‌الخلقه و موضعی است، به شکل انکیباتوری و بسته رشد کرده است. رشد در ساخت سلاح هسته‌ای مجموعا به معنای توسعه نیست.

اولا این رشد با تزریق غیراقتصادی پول صورت می‌گیرد. شما تصمیم می‌گیری به هر قیمتی به این تکنولوژی دست پیدا کنی. چون نمونه‌ات بزرگ نیست، می‌توانی به آن برسی. در عین حال چون بازار جهانی برای سلاح هسته‌ای بزرگ نیست، قیمت آن روشن نیست. پس هر چه خرج کنی توجیه داری.
اما بازار خودرو بسیار بزرگ است و نمی‌توان تزریقی نمونه‌ی گران‌تر ساخت. چون در تیراژ بالا گندش در می‌آید و از آن مهم‌تر این که این بازار در جهان نیز مثل بازار تسلیحات گم نیست و قیمت تمام شده‌ی تو با قیمت تمام شده‌ی جهانی مقایسه می‌شود.

در ثانی تخصص‌های درگیر در کالای همه‌گانی، فراگیر است و نظام آموزشی کارآمد باید پشتش باشد. در صنایع موشکی با چهار پنج تخصص جدی سر و ته یک موشک بسته می‌شود. متخصص انفجار و ارتباط و پیش‌ران و آیرودینامیک و کنترل و پایداری و سازه ... اما در ساده‌ترین خودرو نیز هزاران تخصص در کنار یکدیگر باید کار جمعی کنند.
پراید از متخصص ارگونومی برای طراحی صندلی می‌خواهد تا طراح صنعتی برای رنگ داشبورد تا طراحان فنی، حال آنکه طراحی موشک هیچ ارتباطی با مشتری مداری و افکار عمومی ندارد!

سومی را اشاره کردم، مسأله‌ی افکار عمومی است. پراید کالا است و باید به دست مشتری برسد. یک پراید اگر چپ کند، فقط یک خبرنیست در رسانه، یک اتفاق است در بازار و می‌تواند خط تولید را دچار نوسان کند. اما اگر هزار موشک هم در همان لانچر منفجر شود، کسی متوجه نمی‌شود و خط تولید باز هم می‌تواند کار کند. (با توجه به همان مساله‌ی اول که شما با هزینه‌ی نامحدود قرار است به هدف برسی.) از پنجاه جت جنگنده، یکی‌ش هدف را بزند کار انجام شده است، اما از پنجاه پراید یکی‌ش  - به دلیل ضعف طراحی و تولید - تصادف کند باید پاسخ‌گو بود. یعنی 49 خطای اولی به چشم نمی‌آید و فقط ۱ خطای دومی مهیب است.
افکار عمومی می‌خواهد که پراید سال به سال نو شود تا در بازار بماند، اما موشکی که دفاع موشکی‌ش ساخته نشود، همیشه آخرین مدل است‌.

و آخری این‌که علم دموکراتیک و علم همه‌گانی می‌تواند نیاز همه‌گانی را پاسخ دهد. علم یک‌جانبه و ناقص‌الخلقه دست بالا با سعی و خطای می‌تواند محصول غیررقابتی بسازد. آن هم در شرایطی غیررقابتی. نیازی نیست برای موشک با هزینه‌ی تولید نامحدود، بهترین متخصصان با هم رقابت کنند. مسایل امنیتی نیز به این عدم رقابت و پوشیده‌گی کمک می‌کند. اما برای طراحی پراید باید به‌ترین‌ها با هم رقابت کنند تا ارزان‌ترین و بهینه‌ترین طراحی به دست بیاید و این یعنی علم دموکراتیک...

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...