علی باقریان | شهرآرا


یکی از کتاب های کهن و منابع معتبر درباره تاریخ زندگانی امام حسین(ع) «الفتوح»، نوشته احمد بن اعثم کوفی، از اوایل قرن چهارم هجری است. این کتاب روایت بخشی از تاریخ اسلام، از زمان رحلت پیامبر(ص) و آغاز ماجرای سقیفه تا حدود یک سده پس از آن، است، اما به ویژه بابت گزارش مفصل واقعه عاشورا اهمیتی دوچندان دارد.

«الفتوح»، نوشته احمد بن اعثم کوفی

این کتاب را، که در اصلی به عربی است، خوشبختانه، یک یا دو تن از حدود تایباد و خواف، محمد بن احمد مستوفی هروی و ــ پس از درگذشت او ــ محمد بن احمد مابیژن آبادی، در اواخر قرن ششم هجری، گویا به توصیه وزیری از وزرای خوارزمشاهیان، به فارسی ساده و روانی برگردانده اند که امروز هم به سادگی می‌شود از آن بهره گرفت و حظ برد.
از این ترجمه، آنچه اینجا برای ما اهمیت دارد فصل ششم بخش دوم آن است که با «بیعت خواستن یزید از امام حسین(ع)» آغاز می‌شود و با «ذکر روایات درباب شهادت حسین بن علی(ع)» پایان می‌یابد. در این پاره اخیر، مؤلف، ضمن نقل اخبار مربوط، به تولد امام نیز اشاره می‌کند، تولدی که تهنیت و تسلیت توأمان پروردگار را درپی دارد:

چنین گویند که حضرت رسالت پیش از وقوع [واقعه کربلا] بارها از شهادت حسین ــ علیه السلام ــ حکایت ها گفته و مردم را از آن حادثه آگاهی داده بود، چندان که از اصحاب احادیث و ناقلان اخبار چنین روایت شده است که ام الفضل، دختر حارث بن عبدالمطّلب، منکوحه عباس بن عبدالمطّلب، در تولد حسین بن على ــ علیه السلام ــ چنین گفت که «شبى از شب‌ها، خوابى دیدم که از آن نیک بترسیدم. به نزدیک مصطفى ــ صلى الله علیه و آله ــ آمدم و او را گفتم: «یا رسول الله! خوابى عجب دیده ام و از آن سخت ترسیده ام؛ می‌خواهم که عرض دارم تا آن را تعبیرى فرمایى.» مصطفى ــ صلى الله علیه و آله ــ فرمود: «خیر باد! خواب خود را بیان کن.» گفتم: «اى رسول خداى! چنان دیدمى که از تن مبارک تو پاره اى ببریدند و بر کنار من بنهادندى.» رسول ــ صلى الله علیه و آله ــ فرمود: «خوابى نیک دیده اى و نیک خواهد بود. فاطمه من باردار است. او را پسرى آید، و او جزو من باشد. او را به تو دهیم تا او را شیر می‌دهی و پرورش می‌کنی.»

ام الفضل می‌گوید که «از این تعبیر شاد شدم و به خوش دلی از خدمت رسول ــ صلى الله علیه و آله ــ بازگشتم. هم در آن روزها این خواب محقق گشت. فاطمه پسری بزاد. او را حسین ــ علیه السلام ــ نام نهادند. مصطفی او را به من داد تا دایگی او کنم و من بدان خدمت از جان قیام می‌نمودم و به غایت خوش دل می‌بودم. روزی مصطفی به خانه من درآمد و من حسین ــ علیه السلام ــ را در کنار داشتم. مصطفی ــ صلى الله علیه و آله ــ نزدیک من بنشست و در حسین ــ علیه السلام ــ می‌نگریست. [...] پس من حسین ــ علیه السلام ــ را [...] به مصطفی دادم تا او را نگاه دارد و برفتم [...]. چون بازآمدم، هر دو چشم مصطفی ــ صلى الله علیه و آله ــ گریان یافتم. گفتم: «مادر و پدر من فداى تو باد! چون حسین ــ علیه السلام ــ را به کنار تو نهادم و به طلب آب رفتم، تو خوش‌دل و خندان بودى؛ اکنون سبب چیست که دل تنگ و گریان شدى ؟» مصطفى ــ صلى الله علیه و آله ــ فرمود: «اى ام الفضل! در آن لحظه که حسین ــ علیه السلام ــ را در کنار من نهادى و برفتى، من بر روى او شادمانى مى‌کردم. هم در آن زمان جبرئیل ــ علیه السلام ــ بیامد و مرا خبر داد که "اى محمد! تو این پسر را بدین مرتبه دوست می‌دارى و به ناز می‌پرورى. امت تو او را بر لب آب فرات تشنه و بى‌آب بکشند و از کشتن او باک ندارند." و مشتى خاک سرخ از دشت کربلا بیاورد و به من داد که چون او را و یاران او را بکشند خاک آن دشت به تمام از خون آن بى گناهان بدین رنگ سرخ گردد. گریه من از آن جهت است.»
ام الفضل گوید: «چون این سخن از مصطفی ــ صلى الله علیه و آله ــ شنیدم، در گریه شدم و ناله و زاری کردم.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...
طنز مردمی، ابزاری برای مقاومت است. در جهانی که هر لبخند واقعی تهدید به شمار می‌رود، کنایه‌های پچ‌پچه‌وار در صف نانوایی، تمسخر لقب‌ها و شعارها، به شکلی از اعتراض درمی‌آید. این طنز، از جنس خنده‌ و شادی نیست، بلکه از درد زاده شده، از ضرورت بقا در فضایی که حقیقت تاب‌آوردنی نیست. برخلاف شادی مصنوعی دیکتاتورها که نمایش اطاعت است، طنز مردم گفت‌وگویی است در سایه‌ ترس، شکلی از بقا که گرچه قدرت را سرنگون نمی‌کند اما آن را به سخره می‌گیرد. ...
هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...