چاپ جدید کتاب «بچه هالیوود» [Growing up in Hollywood‬ یا J'ai grandi à Hollywood] نوشته رابرت پریش [Robert Parrish] با ترجمه پرویز دوائی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر شد.

بچه هالیوود» [Growing up in Hollywood‬ یا J'ai grandi à Hollywood]  رابرت پریش [Robert Parrish]

به گزارش خبرنگار مهر، این‌کتاب بیست‌وچهارمین عنوان از مجموعه «جستارها» است که این‌ناشر منتشر می‌کند.

رابرت پریش نویسنده این‌کتاب متولد سال ۱۹۱۶ در کلمبوس ایالت جرجیای آمریکاست. اما بیشتر سال‌های کودکی و نوجوانی خود را در هالیوود گذراند و اواخر دهه ۱۹۲۰ بود که شروع به بازی در فیلم‌های سینمایی کرد. او از ۱۷ سالگی بازیگر جزئی و تقریبا پای ثابت نقش‌های گذری و کوتاه فیلم‌های جان فورد شد. او در ادامه، در رشته تدوین در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی تحصیل کرد و مدتی را به‌عنوان تدوینگر صدا،‌ دستیار تدوین و سپس تدوین‌کننده اصلی فیلم‌ها زندگی کرد. او به‌جز جان فورد، برای فیلمسازانی چون لوئیس مایلستون، جورج کیوکر، ماکس اوفولس، رابرت راسن و ... فیلم تدوین کرد.

پریش در سال ۱۹۴۷ به‌خاطر تدوین فیلم «جسم و جان»‌ به کارگردانی رابرت راسن جایزه اسکار گرفت. او در سال ۱۹۵۰ فیلم سینمایی «فریاد کن خطر» را کارگردانی کرد.

«بچه هالیوود» در برگیرنده خاطرات او از کار و زندگی در هالیوود و جهان فیلم و سینماست. این‌کتاب در ۲۷ فصل نوشته شده است و ترجمه دوائی از آن، پیش‌تر توسط انتشارات روزنه‌کار منتشر شده بود که با تعویض ناشر توسط جهان کتاب منتشر شده است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

جیگی گفت: «من هنوز هم ویرجینیا رِی هستم.»
شرایبر گفت: «خانم هنوز ویرجینیا رِی، شما افتاده‌ای در جمع یک‌مشت دروغگو و متقلب که هزارها دلار به این استودیو ضرر زده‌اند. شیطان می‌گوید همه را بیرون کنم و فقط این‌سه‌نفر را نگه دارم...» در این‌جا با سیگار برگ اشاره کرد به سه بازیگر هاکی که با صورت‌های درب‌وداغان داشتند دور محوطه سُر می‌خوردند.
جیگی باز لبخند پنهانش را به لب آورد و گفت:
«باشد. ولی با پنجاه‌وهفت دست لباس که دوخته‌اید چه می‌کنید؟ قبل از این‌که ما را بیرون کنید و شروع کنید به تهیه لباس برای جانشین‌های ما و بعد ببینید که این افراد جدید اسکیت بلدند یا نه، بهتر نیست بپرسید چرا یخ‌بازی ما قدری ایراد دارد؟» جیگی می‌دانست (و شرایبر هم الآن فهمیده بود) که در بین تمام اعضای صنف هنرپیشگان هالیوود، بیش از پنج-شش نفر که واقعا اسکیت روی یخ بلد باشند وجود ندارند. شرایبر داد زد:
«قدری ایراد؟ خیال کرده‌اید با بچه طرفید؟ باید تمام شماها را به جرم کلاهبرداری بیندازم به زندان. واقعا خجالت دارد. می‌دانید آقای زانوک نسبت به این عمل چه واکنشی نشان می‌دهد و چه می‌گوید؟» در این‌جا جلوتر رفت و صورت سرخ و برافروخته‌اش را در فاصله پانزده‌سانتی‌متری صورت جیگی قرار داد و باز تکرار کرد:
«می‌دانید چه می‌گوید؟»

این‌کتاب با ۲۰۸ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۷۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...