کتاب «ایست! تردست» متشکل از دو نمایشنامه نوشته سیروس همتی، به همت انتشارات نیستان به بازار آمد.

ایست! تردست سیروس همتی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایرنا، سیروس همتی (متولد۱۳۵۱) بازیگر، کارگردان، نمایش‌نامه‌نویس و طراح صحنه نام‌آشناست که به عنوان بازیگر نیز در سینما، تلویزیون و کارگردان و بازیگر در تئاتر نیز فعال است‌.
وی آثار زیادی را روی صحنه برده و مسافران (۱۳۸۳)، محال هم ممکن است (۱۳۸۴)، قربانی (۱۳۸۷) و مرز (۱۳۹۲) تنها تعداد معدودی از نمایش‌هایی است که آنها را کارگردانی کرده است.

همچنین نمایشنامه‌های سه‌کاج (انتشارات هنر دفاع ۱۳۹۶)، فولاد هرگز زنگ نمی‌زند (امیرکبیر، ۱۳۹۳) نیلوفر (حوزه هنری، ۱۳۸۹) ننه کاراته (نیستان، ۱۳۹۹) مزا مزا (۱۳۹۹، نیستان) از دیگر آثار وی در زمینه نمایشنامه‌نویسی است.

وی در نمایشنامه تردست که اولین نمایشنامه این مجموعه با ۹ پرسوناژ است در ۹ صحنه داستانی از بی‌شمار داستان‌های جنگ تحمیلی را در حدود ۴۰ صفحه بازمی‌گوید.

شخصیت اصلی یا تردست جوانی به نظر می‌رسد ماهر در تردستی و می‌خواهد به جبهه برود و بعد از کلنجار رفتن با مسئولان ثبت‌نام موفق می‌شود. وی بعد از ماجراهایی در ادامه مدتی مفقود می‌شود اما داستان پیداشدن او در صحنه نهم و آخر کمی از فضای واقعیت دور می‌شود...

زبان همتی برای پرسوناژها در این اثر درخور و برخوردار از بازی‌های کلامی است که در اندازه خود مخاطب را جلب می‌کند. صحنه‌ها به خوبی طراحی شده اند و وی در مجموع علاقه‌مندان به هنر نمایش را به دیدن صحنه‌ای متفاوت در هنر تئاتر دعوت می‌کند. در بخشی از صحنه آخر این نمایش می‌خوانیم:

سرگرد: [من و من کنان] خودشونن قربان!...صدای تردسته..[به رادیو] کجایین بچه‌ها؟
تردست: جایی که آرزوشو داشتم.
[بارانی از نخود و کشمش از آسمان به زمین می‌ریزد. هر سه مات و مبهوت می‌مانند.]
فرماننده: [ترسیده] نوش جان...استاد فوت و فن کجایی؟
تردست: جایی که غم نیست، کم نیست، مرگ نیست، دوزوکلک نیست
بی‌زن: دقیقا کجا؟
تردست: بالا سرتون! (ص. ۴۸)

دیگر نمایشنامه این اثر با نام ایست! با ۳ شخصیت نمایشی پیش می‌رود که خود همتی شیوه اجرای تئاتر پنهان را برای اجرای آن پیشنهاد داده است؛ اجرایی مستندگونه که در آن تماشاگر مردد است که شاهد یک تئاتر است یا یک اتفاق واقعی.
این نمایشنامه نسبتا کوتاه موقعیت خاص تراژیکی را روایت می‌کند و در مورد جوان موتوری است که به دلیل رانندگی خلاف گرفتار سروان راهور می‌شود، کسی که می خواهد و باید موتورش را توقیف کند ولی اتفاقی آخر داستان را به سمتی دیگر می‌برد و این اثر نیز به نوع دیگری با ماجرای جنگ تحمیلی گره می‌خورد. کوتاهی و تعداد کم شخصیت‌ها ایست! را نمایشنامه‌ مناسبی برای گروه های تئاتری کوچک و دانشجویی تبدیل کرده است.
ایست! تردست از مجموعه ادبیات برتر نشر نیستان در ۸۰۰ نسخه طی سال ۹۹ و در ۶۶ صفحه منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هنر |
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...