بازتاب فریاد زن مدرن در عصر ماشینی | ایبنا


نمایشنامه «زن ماشینی» [Machinal] نوشته سوفی تردول [Sophie Treadwell] یکی از برجسته‌ترین آثار اکسپرسیونیستی قرن بیستم است که با قدرتی بی‌نظیر، به دغدغه‌های اجتماعی، انسانی و به ویژه مسائل زنان در جامعه‌ی مدرن می‌پردازد.این نمایشنامه که به طور مستقیم از پرونده‌ی واقعی زندگی روت اسنایدر الهام گرفته، داستان زنی را روایت می‌کند که در کشمکش با جامعه‌ای مردسالار، صنعتی شده و بی‌روح، سرنوشت خود را به سوی نابودی سوق می‌دهد.

زن ماشینی» [Machinal] نوشته سوفی تردول [Sophie Treadwell]

روت اسنایدر، زنی که در سال ۱۹۲۷ به جرم قتل شوهرش اعدام شد، سوژه‌ی بسیاری از مباحث داغ اجتماعی و حقوقی زمان خود شد. سوفی تردول که در مقام خبرنگار به پوشش دادگاه‌های او پرداخته بود، با نگاهی موشکافانه به ابعاد انسانی و اجتماعی این پرونده پرداخت. حاصل این توجه عمیق، نگارش نمایشنامه‌ی «زن ماشینی» شد؛ اثری که مرزهای بین مستند و درام را با نگاهی اکسپرسیونیستی درهم می‌شکند.

در مرکز روایت تردول، شخصیتی به نام هلن قرار دارد؛ زنی که با آرزوهای کوچک و ساده‌ی خود برای داشتن زندگی معمولی، با موانعی سنگین از سوی جامعه‌ی تحت سلطه‌ی پول، مردان و ماشین‌ها مواجه می‌شود. هلن نماینده هزاران زن بی‌نام و نشان دوران خود است که خواسته‌هایشان در مقابل ماشین عظیم اجتماع له می‌شود. تردول در این اثر، به شکلی ماهرانه تاثیر ماشینی شدن، از خودبیگانگی، و فروکاست انسان‌ها به ابزاری برای بازدهی بیشتر را به تصویر می‌کشد.

موضوعاتی چون حق تعیین سرنوشت، حق انتخاب، آزادی زنان، و کرامت انسانی در بطن «زن ماشینی» تنیده شده است. تردول با قلمی تلخ اما دقیق، دنیایی را ترسیم می‌کند که در آن حتی احساسات انسانی نیز به کالا بدل شده‌اند و آدمی در هیاهوی صنعت و سودجویی گم می‌شود. این نمایشنامه نه تنها روایت شکست یک زن در برابر مدرنیته بی‌رحم است، بلکه بازتاب هشدارآمیزی از سرنوشت بشریت در جهانی است که در آن ماشین‌ها و سازوکارهای اقتصادی بر ارزش‌های انسانی سایه افکنده‌اند.

«زن ماشینی» برای نخستین بار در سپتامبر ۱۹۲۸ در سالن پلیموت (امروزه جرالد شونفلد) نیویورک به روی صحنه رفت و با استقبال منتقدان و تماشاگران روبه‌رو شد. بعدها در بریتانیا نیز با عنوان "ماشین زندگی" و سپس با نام اصلی اجرا شد. استفاده تردول از تکنیک‌های اکسپرسیونیستی، ریتم‌های تند، دیالوگ‌های کوتاه و لحن تلگرافی باعث شد که نمایشنامه حال و هوایی بی‌نظیر و تاثیرگذار پیدا کند؛ گویی خود ساختار نمایش نیز ماشینی شدن جهان را بازتاب می‌دهد.

این اثر بارها در طول دهه‌ها بازخوانی و بازتولید شده است. در سال ۲۰۲۴، استودیو یوستینوف در تئاتر رویال بث بار دیگر «زن ماشینی» را به صحنه برد و این نمایش از ۱۱ آوریل تا ۱ ژوئن در سالن اولد ویک لندن با استقبال گرم مخاطبان روبه‌رو شد. بازی درخشان رزی در نقش زن جوان و کارگردانی هوشمندانه ریچارد جونز، بار دیگر نشان داد که این متن کلاسیک همچنان حرف‌های تازه‌ای برای زمانه ما دارد.

از زمان انتشار، منتقدان برجسته‌ای همچون برنز منتل و مایکل بیلینگتن، «زن ماشینی» را در فهرست بهترین نمایشنامه‌های قرن بیستم قرار داده‌اند. در سال ۲۰۱۳، مجله اینترتینمنت ویکلی آن را در بین پنجاه نمایشنامه برتر صد سال اخیر معرفی کرد. در سال ۲۰۱۹ نشریه‌ی ایندیپندنت آن را در فهرست چهل نمایشنامه مهم تاریخ جای داد. پال تیلور، منتقد ایندیپندنت، دلیل این انتخاب را چنین توضیح می‌دهد:

«پیوند خیره‌کننده‌ی فمینیسم و اکسپرسیونیسم، شهری مکانیزه و انسان‌زدایی شده را ترسیم می‌کند؛ جایی که صدای خردکننده و فرساینده‌ی مدرنیته، زن جوان را گام به گام به ورطه‌ی سقوط می‌کشاند… دیالوگ‌های تیز و ریتم تند اثر، شباهتی شگفت‌انگیز به آثار هرولد پینتر و دیوید ممت دارد. ترس عمیق زن جوان از زندگی مدرن، پیشگویی هولناکی از وضعیت امروز ماست.»
ترجمه‌ی روان و دقیق حسین شیرزادی از این نمایشنامه، فضایی را فراهم کرده تا خوانندگان فارسی‌زبان نیز بتوانند با این اثر ارزشمند و تاثیرگذار آشنا شوند. شیرزادی در یادداشت مترجم خود با سپاس از استادان و همراهانش، ابراز امیدواری کرده است که «زن ماشینی» بارها و بارها بر صحنه‌های تئاتر ایران اجرا شود و اندیشه‌های تردول درباره‌ی کرامت انسان و حق آزادی، باز هم به گوش تماشاگران برسد.

«زن ماشینی» تنها یک نمایشنامه نیست؛ فریادی است علیه ماشینی شدن انسان، سندی است از رنج زن معاصر و هشداری است به همه‌ی ما که در جهانی رو به صنعتی‌تر شدن، کرامت انسانی را به فراموشی نسپاریم.

نمایشنامه «زن ماشینی» با ترجمه حسین شیرزادی در ۱۴۳ صفحه به همت انتشارات نی منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...