چهاردهمین چاپ ترجمه زنده‌یاد نجف دریابندری از تراژدی «آنتیگونه» توسط انتشارات آگه منتشر شد.

آنتیگونه

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نشر آگه چهاردهمین چاپ ترجمه زنده‌یاد نجف دریابندری از نمایشنامه «آنتیگونه» سوفوکلس [Sophocles] را با شمارگان ۵۵۰ نسخه، ۱۴۶ صفحه و بهای ۳۸ هزار تومان منتشر کرد. چاپ نخست این ترجمه به سال ۱۳۵۳ توسط نشر آگاه منتشر شده بود. نخستین چاپ نشر آگه از این ترجمه سال ۱۳۹۳ با شکارگان ۲۲۰۰ نسخه و بهای ۱۵ هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفت. چاپ‌های سیزدهم و چهاردهم این ترجمه نیز امسال به ترتیب به بهای ۳۲ و ۳۶ هزار تومان روانه کتابفروشی‌ها شده بودند.

کتاب بجز ترجمه «آنتیگونه» سه مطلب تحلیلی درباره این نمایشنامه را نیز به همراه دارد. مطلب نخست نوشته مترجم کتاب است. عناوین دو مطلب دیگر از این قرار است: «سرود درباره انسان در آنتیگونه» نوشته مارتین هایدگر و «درباره اودیپوس فرمانروا» نوشته زیگموند فروید.

در اساطیر یونان باستان آنتیگونه دختر ادیپ شاه و یوکاسته است. در نمایشنامه «آنتیگونه» پیش از شروع داستان برادران آنتیگونه یعنی اتئوکلس و پولینئیسس در جنگ داخلی بر سر قدرت کشته می‌شوند. کرئون، دایی آنتیگونه و فرمانروای تبس، اتئوکلس را با احترام به خاک می‌سپارد و دستور می‌دهد جنازه پولینئیسس به حال خود رها و خوراک کرم‌ها و لاشخورها شود. به عبارتی جنازه برادر شورشی از احترام برخوردار نخواهد بود. آنتیگونه از دستور سرپیچی کرده و جنازه برادر شورشی را به خاک می‌سپارد. خبر به کرئون رسیده و او را بازخواست می‌کند. آنتیگونه می‌گوید که کرئون اخلاقیات را زیر پا گذاشته است. ایسمنه خواهر آنتیگونه نیز که پیشتر سعی در منصرف کردن او در به خاکسپاری برادر شورشی داشت، برای اینکه خواهرش را تنها نگذارد اعتراف می‌کند که به او کمک کرده است. کرئون آنتیگونه را محکوم به زنده‌به‌گوری می‌کند.

این نمایشنامه در اصل در ادامه تراژدی مشهور ادیپوس است. در اساطیر یونانی ادیپ، پادشاه افسانه‌ای تبای، تنها فرزند لایوس و یوکاسته است. یکی از پیشگویان معبد دلفی به لایوس گفت در صورتی که از یوکاسته صاحب فرزندی شود، به دست آن فرزند کشته خواهد شد و این در سرنوشت آن فرزند نوشته شده است. لایوس پس از تولد ادیپ او را به چوپانان سپرد تا در کوه رهایش کنند. اما چوپانان او را به مروپی، همسر پولیبس سپردند. ادیپ بزرگ شد و از سرنوشت خود آگاهی یافت و فهمید که پدرش را خواهد کشت و با مادرش ازدواج خواهد کرد. ادیپ برای فرار از این تقدیر بدون آنکه بفهمد پدر و مادر واقعی‌اش کیستند، راه تبس را پیش گرفت و در راه به پدر واقعی خود لایوس برخورد و او را در نزاعی کشت و بعد وقتی به تبس رسید نادانسته با مادرش یوکاسته ازدواج کرد. اما بعدها تبس دچار بیماری شد و خدایان گفتند که جنایتی رخ داده و فرد یاغی باید مجازات شود تا شهر دوباره به وضعیت عادی برگردد. ادیپ به دنبال یاغی رفت اما متوجه شد که گناهکار کسی جز خودش نیست. به همین دلیل نیز چشمان خود را کور کرد و بعد خود را کشت. یوکاسته نیز وقتی حقیقت را متوجه شد خود را دار زد.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...