احضار روح پرخاشگری و خشم | اعتماد


ناصر حسینی‌مهر در دو دهه اخیر بارها ثابت کرده که از فکر و اندیشه‌‌ای کم‌نظیر در میان اهالی تئاتر برخوردار است. کافی است نگاهی بیندازیم به انتخاب نمایشنامه‌هایش برای اجرا. نمایشنامه‌هایی مانند «هملت ماشین» با فریادی برای نابودی جهان و بنای جهانی نو بر روی ویرانه‌های سابق در بحبوحه وقایع دوازده سال قبل یا نمایشنامه «هراکلس 5» و پژواک «نجات‌دهنده‌ای نیستِ» آن در زمانه انتخابات 92 که بسیاری دل خوش کرده بودند به نجات‌دهنده‌ای! و...

تئاتر در ایران؛ از کودتا تا انقلاب ناصر حسینی مهر

او با دقتی باورنکردنی زندگی می‌کند. از هر آنچه در اطرافش می‌گذرد، یادداشت برمی‌دارد. به ویژه در حوزه تئاتر چیزی را از دست نمی‌دهد و حتا از بروشور یک کار کم‌مایه دانشجویی هم نمی‌گذرد. و همین خصلت، از او کوهی ساخته سرشار از دانش.

در کتاب «تئاتر در ایران؛ از کودتا تا انقلاب» که بدنه اصلی آن 453 صفحه است، 507 بار (در پنجاه صفحه!) به منابع مختلف ارجاع داده. منابعی که احتمالا برخی را در 18-17 سالگی شخصا جمع‌آوری کرده. به راستی که برای جوانی به آن کم سن و سالی چنین دوربینی و دقت نظری شگفت‌انگیز است. این کتاب آن چیزی است که دانشگاه‌های ما کم دارد. صمیمانه از معلم‌های دانشگاه‌های تئاتری خواهش می‌کنم با دقت و وسواس آن را بخوانند. نه برای مطالعه تاریخ تئاتر، بلکه برای اینکه رسالت‌شان یادشان بیاید. بارها در حین نگارش پایان‌نامه ارشدم که اتفاقا راجع به تاریخ تئاتر ایران بود، با منابعی روبرو شدم که توسط معلمان دانشگاه‌های تئاتر نوشته شده و کوهی از اشتباه، دروغ، دزدی و کپی‌برداری در آنها موج می‌زد. به گمانم برای کسب درجه علمی «باید» کتاب نوشت! (البته از حق نمی‌گذرم و عمومیت این اتهام را از دوش جمله‌های بالا برمی‌دارم. بله؛ نمی‌توان کتمان کرد که در دانشگاه، هستند بسیاری از اساتید مانند دکتر خاکی، مهندس‌پور، چرم‌شیر، ثمینی و... که روح پژوهش‌گری و رسالت معلمی‌شان را با دقت تمام و به شکلی خستگی‌ناپذیر حفظ کرده‌اند.)

باری کتاب «تئاتر ایران؛ از کودتا تا انقلاب» همان‌گونه که از اسمش پیداست، به دوره‌ای از تئاتر ایران می‌پردازد که با سال‌های سیاه کودتای سی‌ودو آغاز می‌شود. دوره‌ای که با حضور کسانی مثل شاهین سرکیسیان، اسکویی‌ها و تئاتر آناهیتا و شکل‌گیری گروه تئاتر ملی آغاز می‌شود و خیلی زود به دهه پرتلاطم چهل می‌رسد. دهه‌ای که مصادف بود با ظهور و حضور کسانی مثل بیضایی، ساعدی، رادی، محصص، مفید، اُوانسیان، نعلبندیان، سلطانپور و... و همچنین در همین دوره بود که جشن هنر شیراز از یک سو و رشد دانشکده‌های تئاتری از سوی دیگر تئاتر ایران را دستخوش تغییرات زیادی کرد.

کتاب در ادامه با پرداختن به پنج سال نخست دهه پنجاه و سپس سال‌های 56 و 57 در دو فصل جداگانه به کار خود پایان می‌دهد. سال‌هایی که با افتتاح تالار مولوی و تئاتر شهر و ظهور کسانی مانند صابری، سمندریان، خسروی، رفیعی، زاهد و... همراه بود.

در تمامی سطور کتاب تحلیل و بررسی تاریخی با رویکردی هگلی موج می‌زند. حسینی‌مهر به خوبی واقف است که فهم شرایط سیاسی و اجتماعی در تحلیل آثار نمایشی چه اندازه موثر است و برای همین به سراغ کالبدشکافی تاریخ مذکور رفته و بنای کتاب را بر ستون‌های تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران قرار داده است و انصافا باید گفت در این راه با کسی شوخی ندارد و مقهور اسامی بزرگ نشده و بدون ذره‌ای تعارف با کلامی برنده و البته نثری شیوا به نقد آثار پرداخته و نقاط قوت و ضعف آنها را به درستی شرح داده است.

دیگر اینکه این کتاب یک تاریخ‌نگاری محض نیست. که اگر بود هم ارزشمند بود، اما این کتاب در لابه‌لای سطور خود یک جور زیبایی‌شناسی و دیدگاه هنری را هم پیشنهاد می‌دهد و آن احضار روح پرخاشگری و خشم در تئاتر است. حسینی‌مهر از تئاتری که مخاطبانش را سرگرم سازد بیزار است. از تئاتری که برای پر کردن بیلان‌کاری حکومت‌هاست، از تئاتری که برای گرفتن ژست‌های روشنفکرانه و پز دادن‌های متفرعنانه ساخته می‌شود، از تئاتری که شوخی‌های سخیف و زیر تنبانی می‌فروشد و خلاصه از تئاتری که با خیابان بیگانه است، بیزار است. او می‌پرسد چرا باید اتللو یا رومئو و ژولیت را به صحنه برد در سال‌هایی که دست‌های مکبث‌ها و ریچاردهای زمانه، در چند قدمی سالن اجرا به خون مردم آغشته بوده؟ و آیا این پرسش بیراه است؟ نه برای تاریخ، که برای خود اکنونِ ما؛ آیا بهتر نیست که مخاطبان تئاترهای ما به جای آسودن در صندلی‌های گرم و راحت‌شان و نیم‌چرتی در میانه اجرا، با شقیقه‌هایی ورم کرده، مشت‌هایی گره کرده و خشمی در قلب‌شان تئاتر را ترک کرده و به خیابان بروند؟ وقتش است از خود بپرسیم: دارم چه ‌کاری می‌کنم و برای که؟

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...