مطهره میرشکاری | ایبنا
سابقه و پیشینه پژوهشگری علیقلی محمودیبختیاری در حوزههای مختلف و خاصه ادبیات به سالها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و زمانی که در دانشگاه تهران به تدریس ادبیات مشغول بوده، برمیگردد. محمودیبختیاری که به عنوان یکی از 10 استاد ممتاز دانشگاه تهران در سالهای میانی دهه پنجاه یاد میشود، از زمره برترین شاگردان چهرههایی چون «بزرگ ذبیح بهروز»، «سعید نفیسی»، «محمد معین»، «علامه جلالالدین همایی» و «بدیع الزمان فروزانفر» به شمار میرود. از این پژوهشگر، آثار فراوانی به جامعه ادبی عرضه شده و كتاب «زمینهی فرهنگ و تمدن ایران» او از سالها پیش به عنوان كتاب درسی در بخش خاورشناسی دانشگاه یوتا انتخاب شده و تدریس میشود. به تازگی و بعد از بیست و چند سال، دو کتاب «چرا حافظ؟» و «شاهنامه آبشخور عارفان» تجدید چاپ شده و همین امر بهانهای شد تا با او به گفتوگو بنشینیم و درباره کم و کیف این آثار اطلاع پیدا کنیم که شرح این گفتوگو را در ادامه میخوانیم:
ابتدا مختصری درباره کتاب «چرا حافظ» بگویید و اینکه چه چیزی شما را بر آن داشت تا به گردآوری این اثر بپردازید؟
ارتباط من با حافظ از دوران دانشجویی شروع شد و ادامه پیدا کرد و چندین مقاله هم در مورد حافظ نوشتم. داستان کتاب «چرا حافظ» به پنجاه و چند سال قبل برمیگردد، آن زمان من امریکا بودم و شخصی به نام نیاز کرمانی بود که یک مجموعه به نام «پاژنگ» منتشر میکرد و از پیش از انقلاب بارها از من خواسته بود مقالهای درباره حافظ برای انتشار در «پاژنگ» بنویسم. تا اینکه انقلاب شد و من به ایران برگشتم. این بار از من به خاطر ننوشتن این مقاله گله کرد که در پاسخ او گفتم که حالا «چرا حافظ؟» و او هم پیشنهاد داد که مقالهای با همین نام «چرا حافظ؟» بنویسم که در همان نشریه «پاژنگ» چاپ شد. این شیوه همکاری با مجلات دیگر هم تکرار شد و بارها مقالاتی از من درباره حافظ در مجلات گوناگون به چاپ رسید. بعدها به این فکر و تصمیم رسیدم که مجموعه این مقالات را همرا با خلاصهای کتاب «راهی به مکتب حافظ» که در سال 1345 نوشتم و بسیار هم مورد توجه قرار گرفت، در یک مجلد گردآوری و تدوین کنم که همین کتاب «چرا حافظ؟» است که در حال حاضر به چاپ دوم رسیده است.
در کتاب «راهی به مکتب حافظ» که فرمودید، از چه زاویه دیدی به حافظ نگاه شده است؟
در کتاب «راهی به مکتب حافظ» 300 غزل از 500 غزل حافظ که مربوط به دوران پختگی او است را انتخاب کردهام و در آنجا به مراحل مختلف زندگی حافظ را با آوردن مثالهای از اشعار او پرداختهام که یکی از این مراحل ورود او به تصوف و بعد عرفان و رندی است. عرفان در ابتدا هم با تصوف، هم به طور کلی با امور مذهبی مخالف است. عرفان یعنی شناخت ولی متاسفانه به اشتباه به کسی که ترک دنیا میکند و فقط به عبادت میپردازد عارف میگویند. در حالی که عابد با عارف تفاوت زیادی دارد. عارف کسی است که نیرو و توان خود را در خدمت جامعه میگذارد و به جای اینکه درباره خدا و آفریدگار صحبت کند به آفریدگان توجه دارد. عارف کسی است که درمییابد انسان نمیتواند آفریدگار هستی را حس و درک کند که در کتاب «چرا حافظ؟» با همین دید به حافظ پرداخته شده است.
موضوع بعدی کلمه «رند» است که تا زمان حافظ به آدمهای بیخدا، لا مذهب و بیبندو بار اطلاق میشد که حتی در شعر مولانا و سعدی هم نکوهش شده است. همین «رند» به حافظ که میرسد، معنای دیگری پیدا میکند. رند در شعر حافظ برخلاف معنای قبلی آن معنی خوبی دارد و به زهد و عرفان نزدیک است.
اساسا کتاب «چرا حافظ؟» به چه چیزی پرداخته است و حافظ را چگونه معرفی میکند؟
این کتاب علاوه بر خلاصه کتاب «راهی به مکتب حافظ»، شامل مقالاتی با عنوان «چرا حافظ؟»، «حافظ کیست؟»، «زندگینامه حافظ» و ... است. همچنین شرحی درباره واژگان داده شده که در این قسمت واژههای ویژهای که حافظ به کار برده در دو دسته واژههای آشنا و غیر تقسیمبندی شدهاند و شامل واژهها و کلماتی است که حافظ برای اولین بار به کار میبرد یا واژههایی مثل رند، میکده و ... که حافظ به آنها معنای جدیدی بخشیده و به آنها احترام گذاشته است. در این کتاب میگویم حافظ از ابتدا شاعر است که معرفت پیدا کرده و رند و عارف شده است. در ادبیات ما کلمات «رند» و «عارف» بد به کار برده شده است، وگرنه حافظ انسانی است که دارای آگاهی است، یعنی مراحل مختلف زندگی را طی کرده تا به کمال انسانی رسیده است.
کتاب دیگری هم با نام «شاهنامه آبشخور عارفان» دارید که همانند کتاب «چرا حافظ؟» در حوزه عرفان جای میگیرد. درباره این کتاب و چگونگی نگارش آن هم توضیح مختصری بفرمایید.
ایده و آغاز نگارش کتاب «شاهنامه آبشخور عارفان» هم به دوران دانشجویی من برمیگردد. سال 1346 که من دانشجوی سال دوم دوره لیسانس بودم، انجمن زرتشتیان برنامهای درباره شاهنامه داشتند که من آنجا مقالهای درباره «شاهنامه و عرفان» ارائه کردم که اتفاقا چهارده سال بعد دوباره از طرف همان انجمن برای آن برنامه دعوت شدم که در کتاب «شاهنامه آبشخور عارفان» مخصوصا این کارتها را چاپ کردم. بنابراین من از دوره دانشجویی و لیسانس با شاهنامه ارتباط پیدا کردم.
شاید ارتباط من با شاهنامه حتی به سالها قبلتر، زمانی که در روستا زندگی میکردم، برگردد. چون خانواده ما و به طور کلی بختیاریها با شاهنامه انس فراوانی داشته و دارند. حتی زمانی که به مکتبخانه هم میرفتم به اصرار برادرم ابیات شاهنامه را حفظ میکردم، این است که من از همان زمان به شاهنامه علاقهمند شدم؛ بنابراین ارتباط و انس من با شاهنامه به قبل از دوره دبستان برمیگردد که این ارتباط و علاقه تا دوره دانشجویی و بعد از آن ادامه پیدا کرد منتهی آشنایی من با شاهنامه از دید دیگری صورت گرفت و آن هم شاهنامهای است که آبشخور عارفان است، یعنی شاهنامه سرچشمهای است که عارفان دیگر مانند خیام، مولانا، حافظ، سعدی و شاعران دیگری که معرفت و آگاهی داشتند به این سرچشمه اصلی رجوع میکردند.
شاهنامه که بیشتر به عنوان یک اثر حماسی رایج است، چه چیزی باعث شد که از دیدگاه عرفان به آن بپردازید؟
اتفاقا بعد از این اثر خیلیها انتقاد کردند و مقاله نوشتند که شاهنامه یک اثر حماسی است و ربطی به عرفان ندارد یا شاهنامه را با عرفان چه کار است؟ چون آنها عرفان را عبادت و گوشهگیری و این قبیل رفتارها میدانستند. من مخصوصا این کلمه را به کار بردهام تا نشان دهم که عرفان به معنی عبادت و گوشهگیری و... نیست، بلکه عرفان به معنی شناخت و آگاهی است.
به عنوان مثال در بخشی از کتاب با عنوان «جهان و پهنه شاهنامه» میبینیم که در هیچ کتابی در عالم به اندازه شاهنامه به بحث خرد نپرداخته و درباره آن صحبت نکرده است و من مخصوصا تمام این مثالها را از شاهنامه بیرون کشیدم و نشان دادم. فردوسی میگوید که باید اساس و پایه زندگی انسان بر پایه خرد باشد. حتی انسان که زیر سایه دانش است اگر این دانش تحث فرمان خرد نباشد، راه به جایی نمیبرد. یا بحث مدارا که حافظ بسیار خوب به آن پرداخته است و آن را برادر خرد دانسته است که باید همراه خرد مدارا هم داشتیم که اگر به این موارد دقت کنید میبینید که بزرگترین فیلسوف امروز هم نمیتواند به این خوبی مسائل انسانی را مطرح و توجیه کند.
در «شاهنامه آبشخور عارفان» به چه مسائلی پرداخته شده و رویکرد شما در این کتاب چیست؟
این کتاب دارای هفت بخش است هر بخش آن به مورد مسائل مختلف مانند اسطورهها و... پرداخته است و یک شرح کلی از اغاز و اینکه شاهنامه چطور به وجود آمده و به چه پرداخته و... ارائه میدهد که به طور کلی با آنچه که تا به حال گفته شده فرق دارد. ساختار کتاب به این صورت است که در بخشهای ابتدایی و مقدمه بحث، درباره اسطورهها، بعد درباره سامانیان و شکلگیری فرهنگستان و مهستان صحبت شده و چگونگی شکلگیری شاهنامه را برای مخاطب روشن میکند، بعد وارد بحث اصلی و مباحث مربوط به خود شاهنامه و فردوسی میشود. همچنین یک کتاب به نام «خداینامه» وجود دارد که از زمانهای بسیار کهن به دست فردوسی رسیده و اغلب درمورد آن چیزی گفته نشده که من یک بخش از «شاهنامه آبشخور عارفان» را به همین کتاب «خداینامه» اختصاص دادهام. همچنین زبان فارسی از قبل از سامانیان هم بوده ولی از زمان این سلسله زبان فارسی را به عنوان زبان معیار ایران انتخاب شده و اولین گام آن را هم یعقوب لیث صفار برداشته است که یک فصل مفصل از کتاب «شاهنامه آبشخور عارفان» به او اختصاص دادهام. همچنین در این کتاب اسامی افرادی که در شاهنامه وجود دارد و روی آن آشنایی وجود ندارد و نمادهایی که به کار برده شده را توضیح دادهام.
همچنین لازم به ذکر است که عرفان در این کتاب به معنی شناخت است. در این کتاب ابیاتی از شاهنامه انتخاب شده و اسامی و مفاهیم آن توضیح داده شده و به شاعرانی که از این مفاهیم و تعابیر استفاده کردهاند هم اشاره کردهام که در این میان مشخص میشود که حافظ دقیقتر از دیگر شاعران از سرچشمه شاهنامه بهره جسته است.
به نظر شما وجوه تمایز شاهنامه با دیگر اثار قدما چیست؟
اینکه در شاهنامه مقام زن شناخته میشود. در کتاب «شاهنامه آبشخور عارفان»، شانزده زن را گرد آوردهام که اینها هم از همسر و هم از پدر و فرزندشان داناتر هستند. برای نمونه سیندخت که همسر مهراب کابلی است به عنوان سفیر کابل و ایران نزد سام نریمان فرستاده میشود و برای نخستین بار است که یک زن سفیر شده است که وقتی آن را میخوانید، بسیار حیرت میکنید، چون تا قبل از آن زن به عنوان شخصیتی که شایستگی ندارد معرفی میشود و حتی در شعر شاعران بزرگی چون سعدی و مولانا هم زمانی که بخواهند کسی را کوچک و تحقیر کنند به زن مانند میکنند؛ ولی در شاهنامه فرق دارد و برای اولین بار زن را در جایگاه بالایی میبینید که همه اینها و مثالهای آن در کتاب «شاهنامه آبشخور عارفان» گردآوری و ذکر شده است. همچنین سعی کردهام با معرفی اسطورهها و نمادها فرهنگ ایرانی را به مخاطب معرفی کنم.
درباره آخرین آثاری هم که از شما منتشر شده مختصر توضیحی بفرمایید.
کارهایی است که به صورت پراکنده انجام دادهام. یکی از این آثار کتابی به نام « هفت نگار در هفت تالار» است که تحلیلی اجتماعی و امروزی از هفتپیکر نظامی است. از دیگر آثار من مقالههای پراکندهای که به صورت کتاب و به نامهای «شکرستان» و «گنج راز» گرداوری شده است. آخرین اثر من شرحی بر کتاب «گلشن راز» شیخ محمود شبستری است که حدود 900 صفحه شرح بر «گلشن راز» 80 صفحهای است و قرار است توسط نشر خاموش منتشر شود.
«چرا حافظ؟» و «شاهنامه آبشخور عارفان» از آثار علیقلی محمودی بختیاری است که به ترتیب در سالهای 1375 و 1377 توسط نشر خاموش منتشر شده و چاپ دوم این آثار به تازگی وارد بازار کتاب شده است.