طی مراسمی از کتاب «بلندای آسمان وطن» خاطرات خلبان آزاده قاسم محمدامینی در باغ موزه دفاع مقدس رونمایی شد.

بلندای آسمان وطن» خاطرات خلبان آزاده قاسم محمدامینی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، امیرخلبان علیرضا رودباری؛ رییس دفتر مطالعات راهبردی نیروی هوایی، در وصف خلبان امینی گفت: این خلبان جزو افراد واقعی در جنگ، در دوران اسارت و در دوران مدیریت خودش بود. وقتی ما از نیروی هوایی صحبت می‌کنیم، بخشی از حجم زیاد آن را درک می‌کنیم. می‌توانیم بگوییم اگر نیروی هوایی نبود، تهران شش روزه فتح می‌شد.

وی افزود: هیچ عملیاتی در جنگ پیروز نمی‌شد مگر اینکه نیروی هوایی در آن عملیات نقش بسزایی داشت. تمدن ایران برابر با تاریخ بشریت است. غنی‌ترین و عمیق‌ترین تمدن‌ها مدیون تمدن ایران است. سه عامل در انحلال تمدن‌ها نقش دارند: نابود کردن خانواده، آموزش، عدم معرفی قهرمان‌ها.

خلبان پردیس؛ فرمانده سابق نیروی هوایی در ادامه بیان کرد: نیروی هوایی باید نیروهای مهاجم عراق را زمین‌گیر می‌کرد. ما در طول مرزهای جنوبی و غربی با تهاجم شبانه روز دشمن را زمین‌گیر کردیم. دشمن اصلاً تصور نمی‌کرد که نیروی هوایی بتواند در جنگ شرکت کند. بارها پیش می‌آمد که ما یکسره گشت‌هوایی انجام می‌دادیم و بارها پیش آمده بود که دو سه بار سوخت‌گیری می‌کردیم تا بتوانیم گشت‌هوایی موفقی داشته باشیم.

فرمانده سابق نیروی هوایی بیان کرد: با فرمان امام خمینی، نیروهای هوایی به موقعیت‌ها می‌رفتند و عملیات‌ها را انجام می‌دادند. در فروردین ۷۱ بود که همه خلبانان جمع شدند و قرار بود هر پنج دقیقه یکبار پروازی انجام شود و عملیات را انجام دهند. خلبان محمدامینی در همین عملیات به اسارت درآمد.

رونمایی از بلندای آسمان وطن خاطرات خلبان آزاده قاسم محمدامینی

امیرسرتیپ قاسم محمدامینی؛ راوی کتاب «بلندای آسمان وطن» بیان کرد: امروز خاطرات زیادی برای من زنده شد. من معاون پرواز امیر پردیس بودم. معمولاً فرماندهان در عملیات‌ها شرکت نداشتند اما امیر پردیس در عملیات‌ها می‌آمد. زمانی که اسیر شدم، خدا را شکر می‌کردم که امیر پردیس با آن جایگاه به اسارت درنیامد. بعد از آزادی هم امیر پردیس به من لطف داشت و مجدداً من را به‌عنوان معاون عملیات انتخاب کرد.

خلبان محمدامین بیان کرد: تصمیم گرفتم خاطراتم را بنویسم چراکه این مسائلی که بر من گذشته، می‌تواند برای آیندگان اثرگذاری داشته باشد. آخرین ماموریت یک سرباز، نوشتن خاطراتش است و من الان روی پله آخر این ماموریت ایستادم. من برای این ماموریت هم آموزش دیدم و کلاس‌های آموزشی را سپری کردم. من برای هر خاطره بیان شده در این کتاب، مستندات بسیار قوی دارم و از سال ۹۲ تا ۹۴ فقط دنبال جمع‌آوری مستندات بودم و حالا بیش از ۷۵۰ نامه و هزاران قطعه عکس دارم. من فکر می‌کردم این نوشتن‌ها خیلی کار آسانی است اما سخت بود. نقاط خیلی خوب و قوی داشت، گاهی نقاط ناراحت‌کننده و متاثرکننده داشت.

................ هر روز با کتاب ................

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...