ایران در آتشِ کودتا | سازندگی


«باغ‌های تَسلّا» [The Gardens of Consolation (Les jardins de consolation)] نوشته پریسا رضا [Parisa Reza] نویسنده ایرانی‌تبار فرانسوی است که با ترجمه ابوالفضل اله‌دادی در انتشارات برج به چاپ رسیده است.

باغ‌های تسلا» [The Gardens of Consolation (Les jardins de consolation)]  پریسا رضا [Parisa Reza]

رمان در اصل به زبان فرانسوی نوشته شده و در سال 2015 جایزه سنگور و در سال 2017 هم جایزه فرانس ماری کلر بلیز را دریافت کرده است و به زبان‌های انگلیسی و اسپانیایی نیز ترجمه شده است و ستایش منتقدان را برانگیخت از جمله شلف اورنس که نوشت: «باغ‌های تسلا خبر از ظهور نویسنده فرانسوی -ایرانی مستعد دیگری می‌دهد که اولین رمان فوق‌العاده‌اش چهرای را از ایران به تصویر می‌شد که به ندرت در رسانه‌های غربی یده می‌شود.»

«باغ‌های تسلا» رمانی نزدیک به سیصد صفحه است که اتفاقات سیاسی‌اجتماعی سال 1299 تا کودتای 28 مرداد 1332 را دربرگرفته است. رمان با تصاویری از برهوت و تپه‌هایی که به پوست چروکیده شتر تشبیه شده، شروع می‌شود و داستان در سکوت بیابان ادامه می‌یابد: «در شرق تا چشم کار می‌کند زمین برهوت. در غرب تپه‌هایی گاه مثل پوست شتر چروکیده، گاه به صافی سینه یک زن. بعد هم در افق، کوه‌ها. و جاده‌ای در امتداد بیایان. در امتداد کوه‌ها، از اصفهان تا تهران. شاید این جاده از جایی دورتر آغاز می‌شود، جایی در جنوب ایران. شاید از کناره دریا در بوشهر جان می‌گیرد. اما برای طلا دنیا از از صفهان و تهران فراتر نمی‌رود. تهران و اصفهان دورترین مرزهایی هستند که اسمشان را شنیده است. آخرین مکان‌های پیش از نیستی. فراتر از هرچه باشد خانه جن و پری است و خمیرا و دیو.» نیمه اول مقدمه داستان سرتاسر زیبایی و خوبی‌های قمصر را نشان داده شده است. در نیمه دوم از شوم‌بودن آن سرزمین نالیده است. درواقع اشاره به نگاه خوش‌بینانه زنان و دید بدبینانه مردها دارد.

«باغ‌های تسلا» را که شروع به خواندن می‌کنی با قصه مهاجرت داخلی روستایی به شهر مواجه می‌شوی. مهاجرت انسان‌های ساده دل به شهرهای بزرگ، مواجهه با ترس و ترک بهشت و ورود به جهنمی که ساکنان شهرهای بزرگ برای خود ساخته‌اند. حقیقتا آن‌سوی کوه‌ها چه چیزی پنهان شده. «باغ‌های تسلا» در شروع داستان و در میانه انتظار و عشق و شور مهاجرت بی‌مقدمه وارد تاریخ می‌شود. وارد بریگاد قزاق و استثمارگری انگلستان و بی‌هیچ دلیلی به شورش جنگلیان و رهبری میرزا کوچک‌خان اشاره می‌کند.

«باغ‌های تسلا» داستان ایران است در میانه دو کودتای مهم تاریخ‌ساز که در اواسط پاییز با اندوه جلای وطن و ترس از رویارویی با زندگی و تمدن جدید آغاز می‌شود و در شبی داغ از روزهای تابستان در باغ‌های شمیران با کودتا و هراس از آینده به پایان می‌رسد.

«باغ‌های تسلا» با تاریخ پیش می‌رود، ورود ماشین، رادیو، برق، تلگراف و... همگام با داستان است. موتور داستان در نیمه دوم کتاب کم‌وبیش روشن می‌شود. در عاشق‌شدن بهرام در ده‌سالگی و تلاش برای راه‌اندازی مدرسه محله قلهک، که با استفاده از دیالوگ و صحنه‌پردازی، ریتم داستان سرعت می‌گیرد. در یک‌سوم آخر، قصه و داستان در کتاب جریان پیدا می‌کند و لذت خواندن داستان در صفحات کتاب تزریق می‌شود. در قسمت‌های پایانی کتاب داستان به عشق‌بازی‌های تندوتیز جوانی می‌پردازد و صفحات پایانی کتاب به وقایع کودتای 28 مرداد اختصاص داده شده است. ریتم داستان ناگهان تند می‌شود و قصه در جهنمی از آتش برپاشده روی اسناد و مدارک برای پاکسازیِ خانه‌ها، داغ و سوزان می‌شود تا در صفحات پایانی با دیالوگ‌هایی در بحث کشورداری و دموکراسی به داستان خاتمه بدهد: «حالا می‌داند که راهی برایش نمانده جز اینکه به انتظار فروپاشی بنایش زمان بگذارند؛ بنای خودش و همنوعانش که روی زمینِ هشتادرصد بی‌سوادی ساخته شده است...»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...