دو کتاب «هفت خان شستن»، خاطرات طلاب جهادی فعال در تغسیل و تدفین اموات کرونایی و «نذر نفس» به همت انتشارات راه یار چاپ و روانه بازار نشر شد.

هفت خان شستن خاطرات طلاب جهادی فعال در تغسیل و تدفین اموات کرونایی نذر نفس

به گزارش کتاب نیوز به نقل از فارس، «هفت خان شستن»، سومین جلد از مجموعه عناوین انتشارات راه یار در رده «مدافعان سلامت» است که محمدحسین عظیمی و زهراسادات هاشمی، تحقیق و محمدجواد رحیمی نیز تدوین آن را برعهده داشته‌اند.

در بخشی از مقدمه کتاب «هفت‌خان شستن» چنین می‌خوانیم:

«... از بس توی گوشمان خوانده بودند که عصبی و عقب‌مانده هستیم، داشت باورمان می‌شد؛ اما به وقت کرونا، نه به فروشگاهی حمله کردیم، نه حرمت کسی را شکستیم و نه به داروها و وسایل بهداشتی بقیه کشورها چشم طمع دوختیم. به جای همه اینها رفتیم پای کار. یکی برای تولید ماسک داوطلب شد، یکی برای ضدعفونی معابر. پرستارها هم رفتند توی دهان شیرتا مردمشان را نجات دهند. حتی برای حفظ حرمت اموات کرونایی، عده‌ای داوطلب شدند، پیه همه چیز را به تنشان مالیدند و رفتند توی غسالخانه. انگار حال‌و‌هوای دهه شصت را از پستوی تاریخ درآورده بودند تا یک بار دیگر تکرار شود.

اگر خبر این فداکاری‌ها کنار تخت بیمارستان‌ها، کنج کارگاه‌های تولید ماسک، کف خیابان‌ها یا روی سنگ غسالخانه‌ها جا می‌ماند و فراموش می‌شد، برخی رسانه‌ها بدون هیچ دست‌اندازی ذهن مخاطب‌هایشان را عاریه می‌گرفتند و همه چیز را تحریف می‌کردند. در این بمباران خبری و تحریف وقت و بی‌وقت حقایق، ثبت و نشر خاطرات نیروهای جهادی می‌توانست مثل شلیک منور، راه و بی‌راه را از هم جدا کند. این شد که به سراغ تیم غسالخانه شیراز رفتیم و پای صحبت‌های آنها نشستیم تا خاطراتشان را در قالب کتابِ پیشِ رو منتشر کنیم....»

کتاب «هفت خان شستن» در ۲۰۰ صفحه، شمارگان ۱۵۰۰ نسخه و با قیمت ۲۵ هزار تومان توسط انتشارات راه یار منتشر شده است.

در مقدمه کتاب «نذر نفس» به عنوان چهارمین جلد از مجموعه عناوین انتشارات راه یار در رده «مدافعان سلامت»، این‌طور آمده است: «کرونا به شیراز رسیده ‌بود و مثل حرم امام‌رضا(ع) خبری از تحویل سال نو در حرم برادرش شاه‌چراغ هم نبود... ویروس، غنی و فقیر نمی‌شناخت و مثل زمان جنگ هم نبود که عده‌ای فِلِنگ را ببندند و به کشورهای دیگر پناه ببرند...

کتاب «نذر نفس» نیز که تحقیق آن برعهده محمدحسین عظیمی، زهراسادات هاشمی، سیدمحمد هاشمی بوده و تدوین آن توسط اسما میرشکاری‌فرد صورت گرفته، در ۲۰۰ صفحه، شمارگان ۱۵۰۰ نسخه و با قیمت ۳۰ هزار تومان به همت انتشارات «راه یار» راهی بازار نشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...