کتاب "درباره‌ی نمایش" ژان پل سارتر با ترجمه‌ی ابوالحسن نجفی پس از 30 سال دوباره منتشر شد.

ترجمه‌ی "درباره‌ی نمایش" ژان پل سارتر پیش‌تر در سال 1357، یک‌بار منتشر شده است.

نجفی در بخش «چند کلمه از مترجم» کتاب آورده است: این کتاب در دو بخش تنظیم شده؛ بخش نخست که حاوی مقاله‌ها، سخنرانی‌ها و مصاحبه‌هاست و به مسائل اساسی و کلی تئاتر می‌پردازد و بخش دوم که بحث درباره‌ی آثار نمایشی خود سارتر است و جنبه‌ی اختصاصی‌تر و محدودتری دارد.

همچنین در پشت جلد کتاب در توضیحاتی درباره‌ی آن آمده است: اولین نمایش‌نامه‌ی ژان پل سارتر در سال 1940 نوشته شد و آخرین نمایش‌نامه‌ی او در سال 1965 بر صحنه آمد. در طی این مدت، سارتر در زمینه‌ی نمایش، فعالیت‌های بسیار دیگری هم داشته است؛ مانند سخنرانی، مقاله، مصاحبه، یادداشت، نقد و جز این‌ها که در نشریات مختلف پراکنده بوده و حتا بعضی مفقودشده به حساب می‌آمده است. دو نفر از محققان کوشا با تحمل زحمات بسیار توانستند آن‌ها را گرد آورند و بعضی را، اگر متن اصلی مفقود شده بود، از زبان‌های دیگر ترجمه کنند و در سال 1973 در مجموعه‌ای به چاپ برسانند. کتاب حاضر ترجمه‌ی فارسی عمده‌ی مقاله‌های آن مجموعه است.

به گزارش ایسنا، "درباره‌ی نمایش" در شمارگان چهارهزار نسخه از سوی انتشارات نیلوفر تجدید چاپ شده است.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...