شعر نو به روایت نادر نادرپور | شرق

شاعرانی هستند که به دلیل حضور مؤثر و پررنگ‌شان در دوره‌ای از شعر معاصر، آشنایی‌شان با شاعران مطرح هم‌دوره خود، اشراف‌شان به شعر جدید و قدیم ایران و نیز آشنایی‌شان با شعر جهان، وقتی از شعر و شاعران معاصر سخن می‌گویند گفته‌هایشان می‌تواند تاریخی تحلیلی از دوره‌ای از شعر معاصر ایران را هم در‌بر داشته باشد. نادر نادرپور چنین شاعری است. شاعری مطلع از جریان‌های مختلف شعر معاصر که شعر بسیاری از شاعران هم‌دوره خود را دقیق و موشکافانه خوانده بود. ادبیات کهن فارسی را می‌شناخت و نیز ادبیات جهان را. نادرپور اگرچه خود با احتیاط و نه‌چندان افراطی با شعر نو همراه شد و از آن تأثیر گرفت، اما کار شاعرانی را هم که یکسره به شعر نو رو آوردند و بعضی از آنها با نوآوری‌های خود شعر نو را از آنچه نخست بود نیز فراتر بردند، دنبال می‌کرد که گفت‌وگوی او با صدرالدین الهی در کتاب «طفل صدساله‌ای به نام شعر نو» گواه این مدعاست.

«طفل صدساله‌ای به نام شعر نو» کتابی است که در نشر کتاب پارسه منتشر شده و شامل گفت‌وگوی مفصلی است که صدرالدین الهی، روزنامه‌نگار مطرح قدیمی، از خرداد 1371 تا آبان 1372 به صورت مکتوب با نادرپور انجام داده است. این گفت‌وگو نخست در مجله «روزگار نو» که به مدیریت اسماعیل پوروالی در پاریس در‌می‌آمد، چاپ شد و بعد از آن، چنان‌که صدرالدین الهی در مقدمه کتاب اشاره می‌کند، با ویرایش دکتر محمدحسین مصطفوی به صورت کتاب منتشر شد. انگیزه این مصاحبه آن‌طور که صدرالدین الهی می‌نویسد نگرانی بابت سرنوشت شعر نو است و اینکه هر چیزی بدون ذره‌ای شاعرانگی به‌عنوان شعر نو به چاپ می‌رسد و این وضع، آشفته‌بازاری را در شعر معاصر ایران پدید آورده است.

صدرالدین الهی روزنامه‌نگاری است با‌تجربه. او، چنان‌که در معرفی‌اش در آغاز کتاب آمده، از بنیان‌گذاران مجله «کیهان ورزشی» است. در مطبوعات، هم درباره ورزش و رویدادهای ورزشی قلم زده و هم درباره جبهه‌های جنگ اول لبنان و جنگ‌های آزادی‌بخش الجزایر گزارش تهیه کرده. در مجلات «سپید و سیاه» و «تهران مصور» هم پاورقی می‌نوشته. او همچنین مصاحبه‌هایی‌ با شخصیت‌های سیاسی و ادبی ایران و جهان را در کارنامه دارد. الهی در سال 1336 از دانشسرای عالی دانشکده ادبیات تهران لیسانس ادبیات فارسی گرفت و از سال 1350 تا 58 مدیر گروه روزنامه‌نگاری و رادیو تلویزیون دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی بود. او با کوله‌باری از این تجربه‌ها و نیز با شناختی که از ادبیات داشته، سراغ نادر نادرپور رفته و با او درباره شعر نو گفت‌وگو کرده است. گفت‌وگویی که در آن تاریخ شعر معاصر ایران نیز از دیدگاه یکی از شاعران مهم ایرانی معاصر با دیدی تحلیلی و نقادانه روایت می‌شود و نادرپور در این گفت‌وگو دیدگاه خود را درباره بسیاری از شاعران مهم و مشهور ایرانی به صراحت بیان می‌کند.

«طفل صدساله‌ای به نام شعر نو» از 18 بخش تشکیل شده است. در بخش اول صحبت از شعر کلاسیک فارسی، تأثیر شعر قدیم ما از شعر عرب، شعر نو و نسبتش با شعر غرب و شعر نوِ متأخر و نسبتش با شعر نویی است که با نیما آغاز شد. بخش دوم کتاب با بحث از شعر شاعران نسل پیش از نیما، یعنی شاعران دوره مشروطیت آغاز می‌شود و با این پرسش که چرا آن شاعران نتوانستند راهی به شعر غرب‌گرا بگشایند و بعد بحث با صحبت از کار خود نیما ادامه می‌یابد. بخش سوم کتاب با صحبت از زبان شعر نیما آغاز می‌شود و می‌رسد به عواملی که باعث اشاعه شعر نوِ نیمایی شد. در این بخش همچنین از شاعران قدمایی مخالف نیما سخن به میان آمده و نیز از شاعرانی که «حلقه‌های واسط» نامیده شده‌اند، یعنی شاعرانی که در عین پیروی از نیما به‌تدریج به راهی متفاوت رفتند اما آنها نیز فکر نوآوری در شعر فارسی را در سر داشتند و البته نوآوری‌هایشان محتاطانه‌تر از نیما بوده است.
بخش چهارم کتاب با صحبت از تندرکیا آغاز می‌شود؛ شاعری در زمانه خود غریب و به طرزی افراطی بریده از قالب‌ها و فرم‌های کهن شعری. بعد از اشاره‌ای به تندرکیا، از گلچین گیلانی سخن رفته و بعد از آن از فریدون تولّلی.
بخش پنجم کتاب با پرسشی درباره شاعرانی آغاز می‌شود که در فاصله شهریور 20 و مرداد 32 بر شعر جدید ایران تأثیر گذاشته بودند. شاعرانی چون دکترمحمدحسین علی‌آبادی، سراینده شعر «خاکستر»، و هوشنگ ایرانی. در این بخش همچنین صحبت از تأثیر کودتای 28 مرداد بر شعر معاصر ایران به میان آمده است. در بخش ششم دورنمایی از شعر نو و مکاتب و جریان‌های اصلی آن از 1320 تا 1357 به دست داده شده است و آنگاه به شعر بعد از انقلاب پرداخته شده. در بخش هفتم باب بحث مفصل‌تر درباره جریان‌های مختلف شعر معاصر که در بخش‌های پیش در چهار گروه طبقه‌بندی شده‌اند، باز می‌شود و نخست به گروهی که در این طبقه‌بندی «نظم‌گرایان» نامیده شده‌اند، پرداخته شده است. در این بخش از شاعرانی سخن رفته که گرچه شیوه اصلی‌شان سرودن در قالب‌های کهن است اما شعر نو هم سروده‌اند؛ شاعرانی نظیر هوشنگ ابتهاج، شهریار و سیمین بهبهانی. بخش هشتم کتاب درباره شاعران مکتب نیماست؛ شاعرانی نظیر نصرت رحمانی، شاملو، اسماعیل شاهرودی و فروغ فرخزاد. این بحث در بخش بعدی هم با شاعران دیگر مکتب نیما ادامه می‌یابد. اخوان، مشیری و زهری از‌جمله شاعرانی هستند که در این بخش به آنها پرداخته شده است. در بخش دهم از شاعرانی چون منوچهر آتشی، یدالله رویایی، فرخ تمیمی و... سخن به میان آمده و در بخش یازدهم از براهنی، سپانلو و اسماعیل خویی. بحث شاعران مکتب نیما در بخش دوازدهم با صحبت از سعید سلطان‌پور، نعمت میرزازاده (م. آزرم)، حمید مصدق، عمران صلاحی، مهدی سهیلی و... ادامه می‌یابد. در بخش سیزدهم به مکتب نیما و شعر زنانه پرداخته شده و در بخش چهاردهم به شاعران مکتب سخن. شعر منثور (یا آزاد) موضوع بخش‌های پانزدهم و شانزدهم و هفدهم کتاب است و در بخش هجدهم و پایانی هم به وضع فعلی شعر نو در زمان انجام مصاحبه پرداخته شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نوشتن از دنیا، در عین حال نوعی تلاش است برای فهمیدن دنیا... برخی نویسنده‌ها به خود گوش می‌سپارند؛ اما وقتی مردم از رنج سر به طغیان برآورده‌اند، بدبختیِ شخصیِ نویسنده ناشایست و مبتذل می‌نماید... کسانی که شک به دل راه نمی‌دهند برای سلامت جامعه خطرناک‌اند. برای ادبیات هم... هرچند حقیقت، که تنها بر زبان کودکان و شاعران جاری می‌شود، تسلایمان می‌دهد، اما به هیچ وجه مانع تجارت، دزدی و انحطاط نمی‌شود... نوشتن برای ما بی‌کیفر نیست... این اوج سیه‌روزی‌ست که برخی رهبران با تحقیرکردنِ مردم‌شان حکومت کنند ...
کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده می‌شود... اشتیاق او برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمی‌کشد که همه درختان جنگل قطع می‌شوند... وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر می‌اندازد... در این شهر، هیچ عنصر طبیعی وجود ندارد و تمامی درختان و گل‌ها، بادکنک‌هایی پلاستیکی هستند... مهمترین مشکل لاس وگاس کمبود شدید منابع آب است ...
در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...
اباصلت هروی که برخی گمان می‌کنند غلام امام رضا(ع) بوده، فردی دانشمند و صاحب‌نظر بود که 30 سال شاگردی سفیان بن عیینه را در کارنامه دارد... امام مثل اباصلتی را جذب می‌کند... خطبه یک نهج‌البلاغه که خطبه توحیدیه است در دربار مامون توسط امام رضا(ع) ایراد شده؛ شاهدش این است که در متن خطبه اصطلاحاتی به کار رفته که پیش از ترجمه آثار یونانی در زبان عربی وجود نداشت... مامون حدیث و فقه و کلام می‌دانست و به فلسفه علاقه داشت... برخی از برادران امام رضا(ع) نه پیرو امام بودند؛ نه زیدی و نه اسماعیلی ...
شور جوانی در این اثر بیشتر از سایر آثارش وجود دارد و شاید بتوان گفت، آسیب‌شناسی دوران جوانی به معنای کلی کلمه را نیز در آن بشود دید... ابوالمشاغلی حیران از کار جهان، قهرمانی بی‌سروپا و حیف‌نانی لاف‌زن با شهوت بی‌پایانِ سخن‌پردازی... کتابِ زیستن در لحظه و تن‌زدن از آینده‌هایی است که فلاسفه اخلاق و خوشبختی، نسخه‌اش را برای مخاطبان می‌پیچند... مدام از کارگران حرف می‌زنند و استثمارشان از سوی کارفرما، ولی خودشان در طول عمر، کاری جدی نکرده‌اند یا وقتی کارفرما می‌شوند، به کل این اندرزها یادشان می‌رود ...