برگ برگ | شرق


عنوان فرعی کتاب «بخت بیدادگر» [Under a cruel star : a life in Prague 1941-1968] این است «داستان یک زندگی (پراگ، 1941- 1968)». کتاب زندگی‌نامه نویسنده هِدا مارگولیوس کووالی [Heda Margolius Kovály] بین سال‌های 1941 تا 1968 است. داستانی که با بیان ظریف خود کوشیده است روایتگر تاریخ سیاسی و اجتماعی عصر نویسنده‌اش باشد.

بخت بیدادگر» [Under a cruel star : a life in Prague 1941-1968]داستان یک زندگی (پراگ، 1941- 1968) زندگی‌نامه نویسنده هِدا مارگولیوس کووالی [Heda Margolius Kovály

کتاب با این جمله آغاز می‌شود «چشم‌انداز زندگی مرا سه قدرت مختلف رقم زدند» و در ادامه در سراسر کتاب، تاریخ نفوذ قدرت‌های سیاسی بر زندگی بی‌قدرتان را شرح می‌دهد. هِدا یهودی است اما تأکیدی بر این موضوع ندارد. او سریع از این موضوع می‌گذرد تا انسان‌بودن کسانی برجسته شود که تجربه غیرانسانی اردوگاه‌های کار نازی‌ها را پشت‌ سر گذاشته‌اند. او برای اینکه داستان بیش از حد دلخراش نشود، از بیان جزئیات حتی مرگ عزیزانش سر باز می‌زند تا خواننده مانند آدم‌های داستان تا آستانه فروپاشی نرود و توان ادامه‌دادن را از دست ندهد.

داستانی مملو از تحمل‌کردن‌های عاشقانه
شاید ابتدا گمان کنید این کتاب صرفا زندگی‌نامه‌ای اجتماعی یا سیاسی‌ است؛ اما این‌گونه نیست. هِدا تاریخ را، آنچه را بر جامعه و خودش گذشته، مانند پازلی صبورانه کنار هم چیده تا عشق را عیان کند؛ عشق به همسرش. او می‌تواند ساعت‌ها از روزهای پر‌دردسر سیاسی‌اش بگوید تا به این هدف برسد: بی‌گناهی همسرش. روایت خفقان و اعتراف‌گیری‌های ظالمانه سیستم تمامیت‌خواه زمانه‌اش، تعداد درخور‌ توجهی از صفحات کتاب را به خود اختصاص داده است.

چگونگی به خطا رفتن ایدئولوژی
هِدا به‌خوبی نشان می‌دهد چگونه یک ایدئولوژی که در آغاز درست به‌ نظر می‌رسید، می‌تواند در ادامه کشور را به نابودی بکشاند. کمونیسم به راهی رفت که حتی طرفدارانش هم انتظار این میزان بیراه‌بودن را نداشتند. نیاز به بازنگری مدام یک تفکر از زیربناهای اصلی داستان است. سانسور اطلاعات و چگونگی به ابتذال کشیده‌شدن این شیوه مدیریت در فضای خفقان عصر کمونیسم از دیگر ارکان این روایت است.

نگاه از دور به تاریخ
جلال آل‌احمد در مجموعه مقالات «ارزیابی شتابزده» در مقدمه‌ای با عنوان «سرکه نقد یا حلوای تاریخ» خاطره‌ای از معلم تاریخش آورده است. به اعتقاد معلم «هیچ واقعه‌ای را تا صد سال بر آن نگذرد، نمی‌توان داوری کرد»؛ اما آل‌احمد معتقد است «در دیر قضاوت‌کردن‌ها چه فرصت‌هاست برای چه گریزی و چه معاذیری».

در بخت بیدادگر نویسنده مستقیم می‌نویسد: «امروز نگاه‌کردن به پشت سر، قضاوت و محکوم‌کردن کار آسانی‌ است...» و اینکه «گاهی نیات شر به نتایج خیر می‌انجامد و نیات خیر دقیقا به نقیض خود منجر می‌شوند. همه‌ چیز بستگی به شرایط دارد». هِدا آن‌قدر زیست تا مقدار زیادی از این گذشته و قضاوت‌های آینده را هوشیارانه به چشم ببیند و به‌سختی زندگی کند و طوری بخت بیدادگر را به تصویر بکشد تا خوانندگانش هم در این قضاوت فهمی به دست آورند و شریک شوند.

از جنگ‌های جهانی گرفته تا جنگ‌های داخلی و حاکمیت کمونیسم آنچه در اروپای شرقی گذشت، دستاورد بزرگی برای همه کشورهاست؛ بدون آنکه نیاز باشد سال‌ها صبر کنند تا نتیجه رخ نشان دهد. حتی برای کشورهایی که به آزاد‌بودن شناخته می‌شوند و آزاد‌بودن‌شان شک‌برانگیز است. تکرار مدام این سؤالات نیاز همه دنیاست: آزادی چیست؟ چگونه به دست می‌آید؟ آیا ما آزاد هستیم؟

پایان داستان‌های فرعی کتاب با شما
اگر یک‌ بار کتاب را کامل بخوانید و بعد از چند روز برای بار دوم شروع به خواندنش کنید، حس‌تان نسبت به وقایع کوتاه داستان (حتی یک‌خطی) متفاوت می‌شود. هر انسان در هر محیط می‌تواند چنان شگفت داستان خودش را داشته باشد که شما را به تخیل وادارد و به فکر فروببرد که به‌‌طور مثال زن آواره‌ای که در یک‌خط‌و‌نیم شرحش آمد در نهایت به کجا رسید؟ «خانمی به نام تائوسیگ عقلش را پاک از دست داد، دندان مصنوعی‌اش را درآورد و پرت کرد طرف آقا و ارباب‌مان، سرهنگ دوم فیدلر». حقیقت این است که جنگ و محیط سیاه سیاسی، ناخواسته پای آدم‌های زیادی را به زندگی‌مان می‌کشاند، بدون آنکه در بسیاری از موارد بدانیم آغاز و انجام این آدم‌ها چگونه است و ای‌کاش می‌دانستیم. بخت بیدادگر با عنوان «زیر تیغِ ستاره جبار» در نشر بیدگل هم منتشر شده است. هر دو ترجمه قابل قبول هستند.

کتاب بخت بیدادگر: داستان یک زندگی (پراگ، 1941-1968) اثر هدا مارگولیوس کووالی و ترجمه راضیه خشنود در نشر ماهی در 212 صفحه منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...