ندانستن و دانستن | اعتماد


رناتا سالکل [enata Salecl] در کتاب «اشتیاق به جهل»(چیزهایی که تصمیم می‌گیریم ندانیم و چرایی آن) [A passion for ignorance: What we choose not to know and why] تصویری از ارتباط جهل و پیوند آن با دانش را برای خوانندگان ترسیم می‌کند. او با بهره‌گیری از فلسفه، روانشناسی، نظریه اجتماعی و... به خواننده نشان می‌دهد چرا ما عمدا تصمیم می‌گیریم که ندانیم.

رناتا سالکل [enata Salecl] خلاصه کتاب اشتیاق به جهل چیزهایی که تصمیم می‌گیریم ندانیم و چرایی آن) [A passion for ignorance: What we choose not to know and why]

از نظر وی جهل اشکال و انواع متنوعی دارد و لزوما آسیب‌زننده نیست. او نشان می‌دهد که کل افراد در زیستِ روزمره خود دست به انتخاب گونه‌های متنوعی از جهل و نادانی می‌زنند تا با جهل خودخواسته از خود محافظت کنند. این اشکال جهل در سطوح مختلف جامعه و روان بشر می‌توانند محرکی برای کشف حقیقت و کم‌کردن آسیب‌های روانی در قالب اضطراب‌ها و ناراحتی‌ها باشند. «به دو شیوه می‌توان به جهل اندیشید. معنایی که ما از این واژه منظور می‌کنیم، به فقدان دانش یا فقدان میل به دانستن مربوط می‌شود؛ در عین حال معنای دوم معطوف به روابط است، مثلا ما تصمیم می‌گیریم رفتار یا فرد خاصی را نادیده بگیریم یا از توجه به آن سر باز زنیم. اما تفاوت بنیادینی بین عمل نادیده گرفتن چیزی و وضعیت ناآگاهی واقعی از آن وجود دارد، هرچند این دو بسیار شبیه و حتی یکسان به نظر می‌رسند. نادیده گرفتن چیزی یعنی انکار کردن اهمیتش یا خود وجودش. در مقابل، جاهل بودن به چیزی شامل فقدان آگاهی از حضور یا معنای واقعی یا حتی احتمالی آن در جهان است.» (متن کتاب)

کتاب حاضر از هفت فصل تشکیل شده و سالکل در قالبی موجز و مستند به مساله «اشتیاق به جهل» در افراد می‌پردازد. در نگاهی دقیق سالکل تلاش مختصر و مفیدی برای ارایه تصویری روشن از جهل از طریق بررسی نمونه‌ و پژوهش‌های متنوع در پیرامون رفتارهای‌ مختلف در جامعه غربی معاصر دارد.

رناتا سالکل نویسنده کتاب (متولد ۱۹۶۲) فیلسوف، جامعه‌شناس و نظریه‌پرداز حقوقی اهل اسلوونی است. او در سال ۲۰۱۰ برنده عنوان «زن دانشمند سال اسلوونی» شد. کتاب‌های او تاکنون به پانزده زبان ترجمه شده‌اند که برخی از آنها از این قرارند: غنیمت‌های آزادی: روان‌کاوی و فمینیسم پس از افول سوسیالیسم، نگاه خیره و صدا به مثابه ابژه‌های عشق (به‌همراه اسلاوی ژیژک)، تحریفاتی در باب عشق و نفرت و درباره اضطراب.

کتاب اشتیاق به جهل محتوایی جامعه‌شناسانه دارد. نویسنده با مثال‌های کارآمدی از روابط مردم با یکدیگر و جوامع را نشان می‌دهد که آدمی تا چه حد به این جهل خویشتن آگاهی داشته و تا چه اندازه این جهل خودخواسته برای آنان سودمند است. رناتا سالکل معتقد است: اشکال جمعی جهل در دنیای توسعه‌یافته متداول است. در عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات سخت می‌توان فقدان دانش را تصدیق کرد زیرا در دهه‌های اخیر جوامع با پدیده آیکیاسازی مواجه هستند و به‌طور کلی همه کس استاد همه‌چیز فرض می‌شوند.

موتورهای جست‌وجو مانند گوگل سبب شده که اقرار به ندانستن افراد ناممکن شود. کافی است به رسانه‌های اجتماعی نگاهی کنید تا ببینید افراد چگونه در هر موضوعی متخصص شده و بی‌وقفه نظر می‌دهند. این وجه منفی پدیده آیکیاسازی در جوامع امروزی است. در فصل دوم از جنگ و تاثیرات روانی آن بر مردم گفته می‌شود، از مردم جنگ‌زده‌ای که با تلاشی مذبوحانه برای ادامه دادن به زندگی، خاطرات تلخ خود را سرکوب می‌کنند. اما باید بدانیم که دروغ آگاهانه، فریبی تعمدی است اما انکار، مقاومتی ناخواسته است و نباید این دو را با هم اشتباه گرفت. زیرا استراتژی به یاد نیاوردن تعمدی به همان ترتیبی عمل می‌کند که جهل خودخواسته موثر است. مانند حرف زدن از سوگ و رنج وحشتناک یا زمانی که افراد در چنگ اضطرابند، اغلب اوقات جهل، هرچند موقتی اما مکانیزم دفاعی کارآمدی است. به قول فروید: حقیقت پنهان می‌تواند از طریق نفی شنیده شود. یعنی نفی نخستین نشانه این است که کسی بفهمد چیزی سرکوب شده است.

در فصل پنجم کتاب رناتا سالکل درباره رابطه عشق و جهل می‌گوید: وقتی کسی را ابژه میل خود می‌کنیم یا از آن تصویری آرمانی می‌سازیم، خیلی وقت‌ها پای جهل در میان است. به همین خاطر است اگر بگوییم عشق کور است بیراه نگفته‌ایم. در ادامه از عشق، نفرت و جهل از ژاک لکان نقل می‌کند که ما در عشق چیزی را می‌دهیم که نداریم و به دنبالش هستیم و در دیگران چیزی را می‌بینیم که ندارند. ما یک فانتری خلق می‌کنیم برای رفع و رجوع کمبود دیگری و وقتی این فانتزی را از دست می‌دهیم، نفرت را جایگزین عشق می‎کنیم که این هم خود مسلتزم جهل است.

نویسنده در فصل‌های بعد از ژنتیک و راز‌های بدن، انکار بیماری، ترس نادیده گرفته شدن و توهم کلان ‌داده صحبت می‌کند. در طول زندگی، سرکوب روانشناختی به ما کمک می‌کند چیزی را که پذیرفتن یا درک آگاهانه آن دشوار است را به کناری برانیم اما جهل خودخواسته این طور است که انگار همه اطلاعاتی که برای درک چیزی لازم است را در اختیار داریم. اما برای‌مان اهمیتی ندارد. زیرا به واسطه این نوع از جهل حس قدرت داریم و تقریبا خود را شکست‌ناپذیر می‌دانیم. زیرا میل به ندانستن، چشم‌پوشی از چیزهای دردناک همان استراتژی است که با اشتیاقی همچون جست‌وجوی دانش برای حفظ بقای بشر اهمیت دارد. جهل و تجاهل نقش مهمی در زندگی روزمره ما دارند. به ویژه در چگونگی ساخت روابط همچون زندگی عاطفی و تربیت فرزندانمان و... به قول کنفسیوس: دانش راستین به آگاهی از میزان جهل خویش وابسته است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...