• 11 دی 1402

    مروری-بر-ارداویرافنامه-زهرا-رستمی

    درباره‌ی معراج موبدی به نام ویراف است که آن را به اواخر دوره‌ی ساسانی ارتباط داده‌اند... «ارداویراف» به معنی مرد درست‌اندیش و صاحب خِرَد است... اعتقادات ایرانیان درباره‌ی جهان پس از مرگ، قبل از ورود دین اسلام... در متن پهلوی، روان‌ها اعمال خود را به صورت زنی زیبارو یا زشت‌رو، مقابل خود می‌بینند اما در متن فارسی، تنها صورتی، مقابل‌شان ظاهر می‌شود... به همراه سروش و آذر از جایگاه‌های مختلف بهشت چون: جایگاه رادان و سخاوتمندان، پادشاهان عادل، دستوران و موبدان، پهلوانان، شبانان و… دیدن نمود ...

  • 01 بهمن 1401

    کمدی-الهی-دوزخ-دانته-آلیگیری

    مرکب از سی و سه سرود است... از اندوه آغاز می‌شود و به پایانی خوش می‌انجامد... «الهی» صفتی است که نسل‌های بعد به این منظومه داده‌اند... مغاک تیره‌ی نومیدی و درد است که مخلوق انسانی، چون به عمد از کمالی که در فطرت او نهاده شده است روی برمی‌تابد، در آن فرو می‌افتد... انسانِ دوستدار زیبایی خدا را دوست دارد، ولو او را نشناسد... میل لجام‌گسیخته‌ی آدمی که خود را مرکز جهان می‌داند... کمالات در وجود 3 زن تجسم یافته‌اند... تیره‌روزانی را می‌بینند که هرگز زنده نبوده‌اند... محکومان مانند چرخی بیهوده می‌گرد ...

  • 12 دی 1398

    دانته-آلیگیری

    در خانواده‌ای اشرافی زاده شد، مادر را در کودکی و پدر را در جوانی از دست داد... در فنون نظامی، اسب‌سواری، نقاشی، موسیقی، شعر، فلسفه و علم فصاحت و بیان استادی زبردست گشت... مرگ زودرس بئاتریچه در بیست و چهار سالگی بر دل دانته زخمی جاودانی زد... به سبب انتقادهایی که در کتاب درباره‌ی سلطنت(1310-1315) از مقامات مذهبی به‌عمل آورده بود، خشم پاپ را برانگیخت و نسخه‌های این اثر از جانب کلیسا سوزانده شد... صلح هنگامی به حد کمال می‌رسد که حکومت سلطنتی مشترکی بر سراسر جهان استقرار یابد ...

Loading
انسان را به نظاره‌ی شاعرانه‌ی اشیا در درونی‌ترین زندگی آنها می‌برد... اراده‌ی خدا را جانشین اراده‌ی خویش می‌کند، و به همین سبب، استقلال مطلق در برابر خلق و وارستگی در برابر اشیا پیدا می‌کند؛ دیگر خلق و اشیا را برای خودشان دوست می‌دارد؛ همان‌گونه که خدا آنها را دوست می‌دارد... انسان به عنوان آفریده‌ی عشق مرکز آزادی است و مغرورانه در برابر خدا و سراسر جهان هستی می‌ایستد. عمق درون او را تنها خدا می‌تواند بخواند! ...
اکنون می‌توانند در زندگی زمینی خود تأمل کنند، گناهان و خطاهای خود را خود داوری کنند... نخست غرور است و حسد و خشم؛ در پی آنها تنبلی، خست، شکم‌پرستی و شهوت‌رانی... خدا دل‌هایی را که میان خود برادرند برکت می‌دهد. این راز ارواح است که زندگی آنها عین زندگی خداست... رفیق نوش‌خواری‌ها و سرگردانی‌های خود را ملاقات می‌کند. هردو، خوشحال از بازیافتن یکدیگر، از گذشته‌ی مشترک خود یاد می‌کنند ...
در حال بارگزاری ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...