درک جهان نیاز به درک فیزیک دارد | آرمان امروز
کارلو روولی [Carlo Rovelli]، نویسنده و فیزیکدان نظری ایتالیا که از او به عنوان یکی از صد متفکر تاثیرگذار امروز جهان نام برده میشود حالا در ایران نیز نامی آشنا است. روولی ابتدا به زبان ایتالیایی یک کتاب علمی مشهور بهنام «واقعیت ناپیدا» [Reality Is Not What It Seems یا Realtà non è come ci appare] درباره سفر به جاذبه کوانتوم نوشت و سپس دو کتاب دیگر بهنام «هفت درس کوتاه فیزیک» و «نظم زمان» که هر سه در فاصله سالهای 2014 تا 2017 منتشر شدند و به بیش از چهل زبان ترجمه شدند و میلیونها نسخه از آن فروش رفت.
هر سه کتاب نیز با چندین ترجمه به فارسی منتشر شدهاند که مهمترین ترجمهها عبارت است از: «واقعیت ناپیدا»، ترجمه علی شاهی در نشر نو؛ «نظم زمان»، ترجمه مزدا موحد در نشر نو؛ و «هفت درس کوتاه فیزیک» ترجمه شیرین رهنما در نشر چترنگ). بهجز این سه اثر، نشر نو کتاب «هلگولند» (سردرآوردن از انقلاب کوآنتومی) دیگر اثر نویسنده را نیز منتشر کرده است.
«واقعیت ناپیدا» یکی از مهمترین آثار روولی است که موجب شهرت عالمگیر او شد. خودش در گزارشی آن را اینگونه معرفی میکند: «شرمآور است که در زمینه فیزیک نظری کسی مایل به تقطیر واقعیت نیست، زیرا بهنظر میرسد که واقعیت اصیل از ما فراتر است.» کتاب «واقعیت ناپیدا» واقعا درباره چیست؟ خودِ رووِلّی میگوید: «این کتاب شرح جستوجوی حال حاضر برای تصویرِ جدیدِ ما از جهان است، همانطور که امروز آن را درک میکنیم. این پاسخی است که به یکی از همکاران و دوستانم میدهم که از من میپرسد: بنابراین، به نظر شما ماهیت واقعی همهچیز چیست؟ و میگویم: همانطور که در یک نیمهشب تابستان طولانی در امتداد ساحل قدم میزنیم.»
نویسنده پرفروش ایتالیایی کسی است که از نظر مجله تایمز «فیزیک را جنسیتی میکند... همان دانشمندی که او را استیون هاوکینگِ دوم صدا میکنند.» در کتاب «واقعیت ناپیدا»، رووِلّی توضیحات عمیقتری درمورد نظریههایی که بهطور خلاصه در «هفت درس کوتاه فیزیک» معرفی کرده، ارائه میدهد. او یک فیزیکدان نظری است که زندگی خود را صرف بررسی این پرسشهای مهم کرده است: مواد اولیه جهان چیست؟ آیا زمان و مکان وجود دارد؟ و واقعیت دقیقا چیست؟ او به ما میگوید که چگونه درک ما از واقعیت در طول قرنها تغییر کرده و چگونه فیزیکدانان درباره ساختار جهان امروز فکر میکنند.
رووِلّی در نثری ظریف و در دسترس، ما را به یک سفر شگفتانگیز از دموکریتوس به آلبرت انیشتین، از مایکل فارادی به امواج گرانشی و از فیزیک کلاسیک به کار خود در گرانش کوانتوم میبرد. درحقیقت به ما نشان میدهد که ایده واقعیت در طول زمان چگونه تکامل یافته است. این کتاب در یک نمای کلی و شفاف از گرانش کوانتوم، یعنی یک حوزه تحقیقاتی که ماهیت کوانتومی مکان و زمان را جستوجو میکند، به دنبال یکسانسازی مکانیک کوانتوم و نسبیت عام است. رووِلّی ما را به تصور جهانی شگفتانگیز دعوت میکند که در آن فضا به دانههای ریز تبدیل میشود، زمان در کوچکترین مقیاسها ناپدید میشود و سیاهچالهها در انتظار انفجار هستند - یک جهان گسترده که هنوز تا حد زیادی کشف نشده است.
از نظر رووِلّی، واقعیت چیزی نیست که بهنظر میرسد – مراقبهای عمیقتر و چالشبرانگیزتر از نظر فکری – بلکه برخی از تحولات اصلی فیزیک از فلاسفه یونان باستان و لوکرتیوس شاعر رومی تا به امروز است که او برای خواننده عمومی ترسیم میکند. در توضیح پروفسور ایتالیایی، فیزیک عمیقتر از هر علم دیگری به معمای وجود میپردازد. قوانین فیزیک - جاذبه، انرژی، حرکت - زیربنای قوانین شیمی، اخترفیزیک و هواشناسی هستند. بنابراین درک جهان نیاز به درک فیزیک دارد. هدف این کتاب این است که درک مفاهیم ذکرشده را حتی برای مخاطب عمومی نیز سادهتر کند. رووِلّی در جایی از کتاب اینگونه بیان میکند: «علم جایی است که انقلابها اتفاق میافتند.»
رووِلّی در یک فصل عالی درباره دانته و برداشت او از بهشت و کیهان، مینویسد: «فرهنگ ما احمقانه است که علم و شعر را از هم جدا نگه میدارد» و در ادامه میافزاید: «آنها دو ابزار برای بازکردن چشم ما به پیچیدگی و زیبایی جهان هستند.» مانند پریمو لوی، دانشمند و نویسنده ایتالیایی، رووِلّی هیچ ناسازگاری بین این دو فرهنگ یا نوع نگاه مشاهده نمیکند، بلکه تنها جذابیت متقابل است. او در شعر بلند فلسفی لوکرتیوس، درباره طبیعت اشیا، جشن درخشانی از اسرار دنیای طبیعی را پیدا میکند که بخش بزرگی از فیزیک معاصر را پیشبینی میکرد. لوکرتیوس مشاهده کرد، اتمها تنها «عناصر سازنده» جهان هستند. لوکرتیوس این را نمیدانست، اما در زمانی که نظریه اتمی وجود نداشت، در مورد اتم پنجم حیات -کربن مینوشت. مطمئنا لوکرتیوس از زمان خود جلوتر بود.
اندیشه چیرولامو ساونارولا، اصلاحگر کلیسای آتشین رنسانس فلورانس، در برابر نظریه اتمهای دوران بتپرستانه که به نظر میرسید علیه مطلقگرایی مسیحی است، اوج گرفت. در کل، رووِلّی بنیادگرایان مذهبی را از هر فرقهای جدا میکند - اما این ایده را که دانش همیشه حل و فصل شده است، رد میکند. او در فصلی از تئوری گرانش کوانتوم حلقه اظهار داشت: «جستوجوی دانش با یقین تغذیه نمیشود: بلکه با بیاعتمادی بنیادی به یقین تغذیه میشود.» به گفته رووِلّی، دانشمندانی مانند ریچارد داوکینز که وانمود میکنند بنا بر علم و دانش مطلق الحادی هستند، کم تعصب ندارند؛ زیرا جهان لزوما آنگونه که داوکینز تصور میکند نیست. علم هرگز به دنبال یقین نبوده و نخواهد بود.
رووِلّی به صورت آشکار مینویسد: «فقط با در نظرگرفتن اینکه ممکن است باورهای ما نادرست باشد، میتوان خود را از ایدههای اشتباه خلاص کرد.»؛ بنابراین، لذت فیزیک تا حدودی در تمایل آن به اشتباه و کاوش تجربی در جهان است. او به همراهان خود یادآوری میکند که ما ساخته نشدهایم که«به شکلی بیرحمانه زندگی کنیم، بلکه به دنبال فضیلت و دانش هستیم.» البته محققان کنجکاوی مانند گالیله با آزمایش قوانین الهی و انجام تحقیقات، خشم کلیسای کاتولیک را در قرن هفدهم متحمل شدند؛ زیرا در خرد بسیار اندوه بسیار است. در یک فصل درخشان، رووِلّی گالیله را به عنوان یک فیزیکدان اولیه که «سیب دانش» را «چشیده» و مقامات کلیسایی را در مقابل خود برانگیخته، تحسین میکند.
در اصل یک شخص «کنجکاو» کسی است که با دقت و درایت تحقیقات را انجام میدهد. یکی از این کشیشان کنجکاو ژرژ لومتر، کشیش تحصیلکرده از یسوعیان بلژیکی بود که در سال 1927، از نظریه بیگبنگ نام برد. هیچکس ادعا نمیکند که این ایدهها آسان بودهاند، اما رووِلّی با شفافیت درباره کشف لومتر مینویسد که جهان ثابت نیست، بلکه در حال گسترش است. کشیش کاتولیک و «مبارز با کنجکاوی مدرن»، حتی معنای انسانبودن را شخصیسازی کرد.
در طول مسیر، رووِلّی درباره پیوستارهای مکانی - زمانی، بینهایت ماده، امواج گرانشی و سایر ایدههای انتزاعی صحبت میکند. از نظر رووِلّی، «جادوی واقعی» فیزیک قرن بیستم با انیشتین آغاز میشود: تصور او مبنی بر اینکه زمان و مکان از هم جدا نمیشوند (مفهوم زمان فضایی) تهدیدی برای اطمینان دنج دانشمندان ضدنسبیت است. برخلاف سایر آثاری که در این زمینه چاپ شده، کتاب رووِلّی به راحتی در جیب شما قرار نمیگیرد، اما ادغام شگفتانگیز آن در علم و ادبیات جای تعجب است. رووِلّی در جایی دیگر میپرسد: «آیا جهان شگفتانگیز نیست؟» و پاسخ میدهد: «بله، ما اعتقاد داریم که اینگونه است.»
استدلال مختصر رووِلّی علیه دین، حتی اگر بتوان آن را برچسب زد، با یک شاخه زیتون خاتمه مییابد: «من از کسانی که ترجیح میدهند به دین اعتقاد داشته باشند انتقاد نمیکنم: همه ما آزاد هستیم که به هر آنچه میخواهیم باور کنیم.» این بیانیه واحدی است که باید از رووِلّی انتظار داشته باشیم. هنوز هم اگرچه ممکن است «دین او را آزار ندهد»، اما او یک سیستم اعتقادی بهتری در ذهن دارد. او مینویسد: «از طرف من، ترجیح میدهم نادانی خود را در چهره خود نگاه كنم، آن را بپذیرم و كمی بیشتر به دنبال آن باشم: تلاش برای درک آنچه كه ما قادر به فهم آن هستیم.» این همان وحدت فکری است که او برای بشر آرزو میکند: اینکه مردم بدون اینکه چه فکری داشته باشند، باهم فکر کنند، مانند انسانهای تقریباً سههزار سال پیش. این یک نگاه عاشقانه است و اساساً علمی است. بههرحال این رمانتیکها بودند که معتقد بودند «نجاتِ» انسان «از طریق تدبر در طبیعت» حاصل میشود.
بهطور کلی، کتاب رووِلّی مجموعهای از شگفتیهایی است که نویسنده با حالتی از هیبت، کنجکاوی و فروتنی درهم آمیخته است. حتی در خلال بحث، انسانگرایی شاعرانه را به نمایش میگذارد: «من معتقدم برای درک واقعیت باید توجه داشته باشیم که واقعیت شبکهای از روابط متقابل است که دنیا را میبافد.» در این راه او امکان اراده آزاد را نشان میدهد، زیرا عدم تعیین کوانتومی به این معنا است که «آینده واقعا غیرقابل پیشبینی است.» او همچنین تلاش میکند، به طور ضمنی، انسانیت اساسی ما را که برخی از آنها را علوم کلاسیک از بین میبرد، به ما بازگرداند. او میگوید: «ما اتم نیستیم. ما سیستمهایی هستیم که در آن اتمها مرتب شدهاند، آنها قادر به بازتاب آتی و آینهسازی خود هستند... ما به عنوان انسان، آن چیزی هستیم که دیگران از ما میدانند، آن چیزی که خودمان میدانیم و دیگران هم دانش ما را میشناسند. ما گرههای پیچیدهای در یک شبکه غنی از اطلاعات متقابل هستیم.»
................ تجربهی زندگی دوباره ...............