آیا فقرا نمی‌دانند که تحصیل موجب می‌شود تا فرزندانشان در تله فقر باقی نمانند؟! پس چرا فرزندان خود را به مدرسه نمی‌فرستند؟!... در مراکش مردم فقیر اندک پس‌اندازهای خود را در طی زمان آجر می‌خرند و آجر به آجر و در طول سالها یک خانه را می‌سازند... نتایج 15 سال تحقیقات میدانی متعدد از زندگی فقرا در مناطق پست... درک بهتر از مردم فقیر


اقتصاددان پشت‌میزنشین و اقتصاددان در میدان | الف


شیوه‌ای که اکثر اقتصاددانان به آن عادت دارند آنست که در اتاق کار خود بنشینند و صرفاً به ارقام و اعداد مربوط به رفتارها و متغیرهای اقتصادی نگاه کنند و برای اینکه بتوانند تحلیلی از این رفتارها بدست دهند، دلالت‌های مربوط به رفتار یک انسان عقلایی را ملاک قرار دهند. به عبارت دیگر با تصور اینکه در شرایطی خاص یک انسان عقلانی چگونه رفتار خواهد کرد، تبیینی از رفتارهای اقتصادی گزارش‌شده ارائه می‌کنند.

قتصاد فقیر: بازاندیشی بنیادین در شیوه مبارزه با فقر جهانی» [Poor economics: a radical rethinking of the way to fight global poverty] آبهیجیت بنرجی و استر دوفلو‬‏‫ [Abhijit Banerjee and Esther Duflo]

اگرچه این الگوی رفتاری در بسیاری از موارد می‌تواند به تحلیل صحیح منجر شود اما همیشه اینگونه نیست. در شرایطی که اقتصاددانان درک درستی از محدودیت‌های حاکم بر انتخاب‌های افراد ندارند، تصورات ذهنی می‌تواند یک تحلیل‌گر اقتصادی را به کلی گمراه کند. یکی از این شرایط، وضعیت افراد فقیر و مناطق توسعه‌نیافته است. وقتی یک اقتصاددان شناخت درستی از محدودیت‌های واقعی حاکم بر زندگی این اقشار نداشته باشد نمی‌تواند درک درستی از رفتارهای فقرا پیدا کند. این امر موجب می‌شود تا عده‌ای به سرعت به این جمع‌بندی برسند که فقرا موجوداتی غیرعقلانی هستند یا حداقل عدم توفیق تبیین در حد یک معمای بدون پاسخ باقی بماند. در گذشته عرصه اقتصاد توسعه مملو از این معماها و چراهای بدون پاسخ بود. به عنوان مثال:

• همه می‌دانند که تحصیل موجب افزایش بهره‌وری می‌شود و این امر درآمد فرد را در بلندمدت افزایش خواهد داد. حال چرا فقرا همه فرزندان خود را به مدرسه نمی‌فرستند؟ آیا فقرا نمی‌دانند که تحصیل موجب می‌شود تا فرزندانشان در تله فقر باقی نمانند؟

• همه می‌دانند که بهبود تغذیه در بسیاری از نقاط آفریقا موجب می‌شود تا حداقل کالری لازم به بدن برسد و در نتیجه بهره‌وری افراد بالا رود و به دنبال آن درآمد افراد افزایش یابد. اما چرا وقتی پولی بابت بهبود تغذیه داده می‌شود این تبعات مورد انتظار رخ نمی‌دهد؟

• سازمان بهداشت جهانی اعلام کرد که در سال ۲۰۰۸ حدود یک میلیون نفر بر اثر ابتلا به مالاریا جان باختند که اکثر آنها را کودکان آفریقایی تشکیل می‌دادند. راه‌حل ساده برای جلوگیری از این فاجعه عرضه رایگان پشه‌بند است. اما در عمل بازهم از این پشه‌بندها استفاده نمی‌شود و آمارهای مرگ‌ومیر کماکان بالاست. آیا آفریقایی‌ها نادان هستند یا قصدخودکشی و فرزندکشی دارند؟

• در مراکش مردم فقیر اندک پس‌اندازهای خود را در طی زمان آجر می‌خرند و آجر به آجر و در طول سالها یک خانه را می‌سازند. این در حالی است که ممکن است باد و باران کل بنا را تخریب کند و این پس‌اندازها از بین برود. آیا مردم فقیر مراکش غیرعقلایی هستند که این شیوه ناکارآمد پس‌انداز را به کار می‌گیرند به جای آنکه پس‌انداز خود را در بانک قرار دهند؟

• محمد یونس به عنوان مبدع وام‌های خرد توانست جایزه صلح را در سال ۲۰۰۶ از آن خود کند. اما آیا واقعاً موسسات عرضه‌کننده وام‌های خرد توانسته‌اند عملکرد مثبتی بر جا گذارند و تغییرات محسوسی در زندگی فقرا ایجاد نمایند؟

این سوالات تنها چند سوال از انبوه سوالاتی است که با نشستن در پشت میز نمی‌توان به آنها پاسخ داد. یافتن پاسخ درست به این سوالات منوط به آن است که آستین همت را بالا زد و به میان فقرا رفت و با آنها محشور بود و از زبان آنها علت رفتارشان را جویا شد. البته نباید زود به ورطه پوپولیسم افتاد و اهمیت و حیثیت علم را زیر سوال برد. ذهنی که فاقد چارچوب نظری است در میان ناله‌ها، شکایت‌ها، حرف‌های باربط و بی‌ربط حیران می‌شود. مسلح بودن به یک چارچوب فکری درست نظیر اقتصاد خرد است که به یک اقتصاددان کمک می‌کند تا محدودیت‌های واقعی در رفتار فقرا را به درستی تشخیص دهد و بتواند به ورای حرفهای روزمره و شکایت‌های همیشگی برود. همچنین یک اقتصاددانی که با روش آزمون میدانی آشناست می‌تواند قضاوت درستی بکند که آیا اجرای یک سیاست توانسته اثر مثبت و درخور توجهی داشته باشد یا خیر. تمرکز صرف بر منطقه، خانوار و روستاهایی که از یک سیاست منتفع شده‌اند لزوماً دلیل بر درست و موفق بودن آن سیاست نمی‌شود.

کتاب «اقتصاد فقیر: بازاندیشی بنیادین در شیوه مبارزه با فقر جهانی» [Poor economics: a radical rethinking of the way to fight global poverty] گزارش بی‌نظیر دو اقتصاددان ممتاز دانشگاه ام‌آی‌تی است که بیش از پانزده سال است از یک اقتصاددان پشت‌میز نشین به یک اقتصاددان در صحنه تبدیل شده‌اند. آنها بیش از آنکه در ام‌آی‌تی و در اتاق‌های کنفرانس باشند در روستاهای دور افتاده هند، بنگلادش، مراکش و دیگر مناطق آفریقا به سر می‌برند و تلاش می‌کنند تا معماهای زیادی که در اقتصاد توسعه وجود دارد را روشن کنند. مصرف، پس‌انداز، سرمایه‌گذاری، تنظیم خانواده، بیمه و ریسک‌پذیری، الگوی تعیین شغل، بهداشت، و دهها مساله دیگر، موضوعاتی هستند که این دو در رابطه با فقرا دنبال کرده‌اند.

این پیگیری مجدانه و سخت نتایج شگرفی به دنبال داشته و تحلیل‌های ظریف و نوینی به دست داده است تا جایی که این الگو امروزه در میان اقتصاددانان رو به گسترش است و در عرصه اقتصاد توسعه تعدادی از اقتصاددانان جوان این راه را در مسیر شغلی و آکادمیک خود دنبال می‌کنند.

قتصاد فقیر: بازاندیشی بنیادین در شیوه مبارزه با فقر جهانی» [Poor economics: a radical rethinking of the way to fight global poverty]  آبهیجیت بنرجی و استر دوفلو‬‏‫ [Abhijit Banerjee and Esther Duflo]

کتاب اقتصاد فقیر گزارش آقای آبهیجیت بنرجی و خانم استر دوفلو‬‏‫ [Abhijit Banerjee and Esther Duflo] از تحقیقات میدانی متعدد آنها در مناطق دور افتاده است. آنها در هر فصل به شکل بسیار جذاب و خواندنی مسائل و معماهایی که در رابطه با یکی از ابعاد رفتاری فقرا و مناطق توسعه‌نیافته وجود دارد را مطرح کرده و دیدگاه‌های متعارف را بیان نموده و به دنبال آن نتایج تحقیقات خود را با مثال‌های شیرین و تلخ، روایت می‌کنند. حجم تحقیقاتی که این دو در ۱۵ سال گذشته سازمان داده‌اند خیره‌کننده است و یافته‌های آنها حیرت‌انگیز. می‌توان ادعا کرد که کتاب اقتصاد فقیر از جمله کتاب‌هایی نیست که اگر کسی آن را بخواند فردایش با دیروز یکی باشد.

این کتاب از جمله کتابهای تکان‌دهنده است و مطالب آن چنان در ذهن خواننده تاثیر می‌کند که دیگر نمی‌تواند به پدیده فقر، فقرا و توسعه‌نیافتگی مثل گذشته بی‌تفاوت بماند. با خواندن این کتاب آدمی درک بهتری از مردم فقیری که در کنار ما قرار دارند پیدا می‌کند و این حداقل فایده‌ای است که از خواندن آن می‌توان کسب کرد. قطعاً کسانی که در مصدر سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری هستند انگیزه مضاعفی برای خواندن این کتاب دارند چرا که بصیرت‌های نهفته در آن به سیاست‌گذاران کمک می‌کند تا به شکل بهتری سیاست‌های خود را در کشوری که هنوز برخی مناطق آن توسعه نیافته است تنظیم کنند.

خواندن این کتاب در عین حال که درس‌آموز و فکر برانگیز است شیرین است چرا که حکایت‌های واقعی مختلفی از زندگی مردم فقیر اقصا نقاط دنیا را عرضه می‌کند. سبک تحسین برانگیز روایت کتاب خواندن آن را همانند یک داستان جذاب کرده و ترجمه بسیار خوب و موفق آن، خواندن آن را برای ما ایرانیان آسان نموده است. اینجانب خواندن این کتاب را به همه سیاست‌گذاران، اقتصاددانان، روشنفکران، دانشگاهیان و همه فعالان جامعه مدنی خصوصاً سازمان‌های مردم نهاد توصیه می‌کنم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...