دگرخوانی تجربه رنج | هم‌میهن


کتاب «نیلوفر و مرداب» [No mud, no lotus : the art of transforming suffering] به چاپ بیست‌ونهم رسیده و این نشان می‌دهد، مخاطب ایرانی در پی فهم و مهارت برای درک و کم‌کردن رنج‌های زیست است. در سال‌های اخیر کتاب‌هایی در میانه فلسفه و روانشناسی اگزیستانسیال منتشر شده که تلاش می‌کنند در خوانش‌های روانکاوانه به درک عمیق‌تری از تجربه رنج در زندگی مدرن امروزی بپردازند. رویکردی که از طریق جست‌وجوی معنا به دنبال التیام بخشیدن رنج‌هاست. تیچ نات هان [Thich Nhat Hanh] اما در «نیلوفر و مرداب»، فراتر از رویکرد بنیامین فرانکل در کتاب «انسان در جست‌وجوی معنا» رفته تا هنر دگرگون کردن رنج‌ها را با الهام از آمیزه‌های بودایی روایت کرده، راهکارهایی مناسب برای کنار آمدن با رنج و مشکلات ارائه کند و مخاطب را به سوی زندگی شاد سوق دهد.

خلاصه کتاب نیلوفر و مرداب هنر دگرگون کردن رنج‌ها» [No mud, no lotus : the art of transforming suffering]  تیچ نات هان [Thich Nhat Hanh]

واقعیت این است که افراد بسیاری هستند که رنج‌هایی عظیم دارند و از طرفی هم نمی‌دانند که چگونه آن‌ها را مدیریت کنند. برای بسیاری از افراد این مسئله در سنین جوانی رخ می‌دهد. با این تفاسیر چرا مدارس شیوه‌ی مدیریت رنج‌ها را به جوانان یاد نمی‌دهند؟ اگر دانش‌آموزی بسیار غمگین باشد، نمی‌تواند تمرکز کند و چیزی بیاموزد. رنج‌های مدیریت‌نشده‌ی انسان امروزی بر دیگران هم تاثیر می‌گذارد. پس هرچه بیشتر هنر درست رنج کشیدن را یاد بگیریم، رنج‌های کمتری در جهان وجود خواهند داشت.

رنج و شادی، هر ‌دو ماهیتی طبیعی دارند، به این معنا که ناپایدار هستند و مدام تغییر می‌کنند. راز خوشبختی نیز در همین نکته نهفته است و باید بیاموزید که رنج را تغییر دهید و کنترل نمایید؛ نه اینکه از آن فرار کنید. در کتاب «نیلوفر و مرداب»، تیچ نات هان تمرینات الهام‌بخشی را برای تغییر رنج و یافتن شادی واقعی ارائه می‌دهد. او که راهب بودایی و مبارزی صلح‌طلب محسوب می‌شود به شما می‌آموزد که در زمینه‌ی مقابله کردن با رنج‌ها، مهارت لازم را به دست بیاورید.

از طرف دیگر، بنیادی‌ترین مشکل انسان‌ها این است که خود و دنیای خود را به خوبی درک نمی‌کنند و کتاب نیلوفر و مرداب شما را با دنیای شگفت‌انگیز درون‌تان آشنا می‌سازد تا این‌گونه بتوانید با آرامش و صلحی درونی به زندگی خود ادامه دهید. شاید آنچه کتاب را خواندنی‌تر می‌کند و ضریب نفوذ کلام آن را بالا می‌برد، تجربه زیسته خود نویسنده در مواجهه با رنج‌های زندگی است.

تیچ نات هان را به‌عنوان شاعر، نویسنده، پژوهشگر و راهب بودایی ذن می‌شناسند. او که در زمره‌ نویسندگان پرفروش نیویورک‌تایمز قرار دارد، کتاب‌های بسیاری نوشته است که تمام آن‌ها همواره با استقبال خوبی مواجه شده‌اند. این راهب بودایی در سال ۱۹۶۷ نامزد جایزه‌ی صلح نوبل شد و مارتین لوترکینگ نیز چنان تحت‌تأثیر افکار او قرار گرفت که لب به تحسینش گشود.

از میان سایر آثار این نویسنده می‌توان به مواردی مانند مدیتیشن راه رفتن، هنر دلبستگی و زندگی‌کردن، وفاداری‮ و... اشاره کرد. او نشان می‌دهد که هیچ قلمرویی نیست که در آن تنها شادی باشد و بس، بی‌‌هیچ رنجی و شاد بودن مستلزم این نیست که تمام رنج‌ها به پایان برسند. ما با غم‌ها، رنج‌ها و پریشانی‌هایمان همان کاری را می‌کنیم که حیوانات نشخوارکننده با غذایشان می‌کنند. جویدن، بلعیدن، بالا آوردن و سپس دوباره خوردن آنها.

نویسنده توصیه می‌کند به خشم‌تان چنان بنگرید که گویا به کودک‌تان می‌نگرید. آن را پس نزنید و از آن متنفر نباشید. آنها که مشتاقند زندگی شادی داشته باشید و بیاموزید که رنج‌های خود را کنترل کنید، بدون شک کتاب حاضر یکی از بهترین گزینه‌هاست. در زندگیِ هر یک از ما برخی بیماری‌ها ریشه در آزردگی‌ها و رنج‌های خودمان دارند، اما برخی از آن‌ها از اجدادمان به ما منتقل شده‌اند.

به ساقه ذرت بیاندیشید که از رویش یک دانه پدید می‌آید. هر خوشه و برگ ذرت، طبیعت آن بذر نخستین را در بر دارد. در مورد تک‌تک سلول‌های گیاه نیز همین‌طور است. دقیقاً همان‌طور که گیاه ذرت دنباله بذر ذرت است، آدم‌ها هم دنباله والدین خود هستند. هنگامی‌که عکس پنج‌سالگی خود را می‌بینید، ممکن است از خودتان بپرسید: «آیا من همان کسی هستم که در کودکی بودم؟» نمی‌توان با «بله» یا «خیر» به این سوال پاسخ داد.

به عبارت دیگر آنچه اکنون هستید یعنی ظاهر، احساسات، حالات روانی، ادراک و آگاهی شما با زمان کودکی‌تان خیلی تفاوت دارد. واضح است که شما دقیقاً همان فرد، آن کودک پنج‌ساله، نیستید. البته اگر بگویید فردی «کاملاً» متفاوت نسبت به آن دوران هستید، در اشتباهید. آنچه اکنون هستید دنباله همان کودک است.

به‌جز مقدمه علی امیرآبادی مترجم کتاب، این کتاب در چهار فصل به ترتیب به هنر دگرگون کردن رنج‌ها، سلام کردن به رنج‌ها، عمیق نگریستن به رنج‌ها و درنهایت به آسودگی می‌پردازد. نویسنده‌ «نیلوفر و مرداب» در پی این است که قدرت انعطاف‌پذیری و تاب‌آوری را در مخاطبانش افزایش دهد و با ابزارهای ساده‌ای مانند ریلکس کردن، تنفس آگاهانه، هنر عشق ورزیدن و... توانایی آن‌ها را در مواجهه با رنج‌ها و سختی‌ها تقویت کند.‬‬‬‬

[«نیلوفر و مرداب» با ترجمه علی امیرآبادی توسط نشر بیدگل منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...