رمان «ما که خواهریم» [Wir sind doch Schwestern] نوشته آنه گِست‌هویزن [Anne Gesthuysen] با ترجمه مهشید میرمعزی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شد.

ما که خواهریم» [Wir sind doch Schwestern] نوشته آنه گِست‌هویزن [Anne Gesthuysen]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب یکی از عناوین مجموعه «کتابخانه ادبیات معاصر» است که این‌ناشر چاپ می‌کند و نسخه اصلی آن سال ۲۰۱۲ در کلن آلمان منتشر شده است.

آنه گِست‌هویزن مولف این‌کتاب، نویسنده، روزنامه‌نگار و مجری تلویزیون است. او سال ۱۹۶۹ در گلدرن متولد شد و پس از گرفتن دیپلم، در رشته روزنامه‌نگاری دانشگاه دورتموند مشغول تحصیل شد. پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی هم به‌عنوان مجری تلویزیون جلوی دوربین رفت. او سال ۲۰۱۲ برنده جایزه تلویزیون آلمان شد و رمان «ما که خواهریم» را همان‌سال منتشر کرد. دومین رمانش را هم سال ۲۰۱۵ با عنوان «پدرم باش» منتشر کرد.

رمان «ما که خواهریم» درباره سه‌خواهر، سه‌زندگی و تصویر سه‌قرن است و منبع الهام نویسنده‌اش، زندگی‌های سه‌خاله مادرش بودند که هرکدام بیش از ۸۰ سال عمر کردند. در این‌داستان، سه‌خواهر با نام‌های گرترود، کتی و پائولا حضور دارند که بناست به‌مناسبت تولد ۱۰۰ سالگی گرترود در جشنی بزرگ شرکت کنند.

بستر زمانی این‌رمان، قرن بیستم است و کتی، شخصیت دلپذیر پشت پرده اتفاقات است. پائولا شوهری با تمایلات خاص دارد و گرترود هم یک‌ماجرای نامزدی مهم را پشت سر می‌گذارد. او یک‌جاسوس را هم در خانه‌اش پناه می‌دهد...

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

کتی تازه متوجه شد که از شدت ترس چشم‌هایش را بسته بود. وقتی جرات کرد به‌آرامی یکی از چشم‌هایش را باز کند، مردی که صدایش برای او آشنا بود خندید. وقتی دومین چشمش را هم باز کرد، مرد گونه‌ای را که پیش‌تر به آن سیلی زده بود نوازش کرد و زیرلب معذرت‌خواهی کرد. وقتی کتی متوجه شد هاینریش مقابل او ایستاده است، سرش گیج رفت.
کمی طول کشید تا به هوش آمد. روی تخت هاینریش دراز کشیده بود و هاینریش هم لب تخت نشسته بود. آیا هاینریش او را تا آنجا آورده بود یا خودش آمده بود؟
«چه اتفاقی افتاد؟»
«هیچ اتفاقی نیفتاد. شما می‌خواستید به من چاقو بزنید، ولی وقتی خون جاری شد، از هوش رفتید.» هاینریش لبخند زد و محل بریدگی را روی دستش نشان داد.
«اوه خدایا! کار من بود؟ چقدر احمقم. خواهش می‌کنم مرا ببخشید!»
«نه، نه. مطمئنم که شما همه سربازان را فراری می‌دادید، موضوع فقط این بود که سربازی وجود نداشت. خوشحالم که خانه‌ام چنین مسئولی دارد.»
اشک کتی جاری شد. احساس بدی داشت. او در مزرعه عجب کمک بزرگی بود! درست همان شب اول دچار حمله عصبی شد و باری بر دوش هاینریش بود.
فریاد زد: «من بی‌فایده‌ام.» هاینریش به او نگاه کرد.

این‌کتاب با ۳۹۱ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۴۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...
خاطرات برده‌ای به نام جرج واشینگتن سیاه، نامی طعنه‌آمیز که به زخم چرکین اسطوره‌های آمریکایی انگشت می‌گذارد... این مهمان عجیب، تیچ نام دارد و شخصیت اصلی زندگی واش و راز ماندگار رمان ادوگیان می‌شود... از «گنبدهای برفی بزرگ» در قطب شمال گرفته تا خیابان‌های تفتیده مراکش... تیچ، واش را با طیف کاملی از اکتشافات و اختراعات آشنا می‌کند که دانش و تجارت بشر را متحول می‌کند، از روش‌های پیشین غواصی با دستگاه اکسیژن گرفته تا روش‌های اعجاب‌آور ثبت تصاویر ...